آخرین خبرها
خانه / بایگانی/آرشیو برچسب ها : انقراض

بایگانی/آرشیو برچسب ها : انقراض

اشتراک به خبردهی

انقراض ژن‌های خوب

معاون محیط‌زیست طبیعی و تنوع زیستی سازمان حفاظت محیط‌زیست معتقد است تنوع ژنی حیات وحش کشور بشدت کاهش یافته است

«احیای گونه‌های کلیدی برای بازسازی بوم سازگان» این شعاری است که امسال برای روزجهانی حیات‌وحش در نظر گرفته‌ شده‌است و از این حکایت دارد که زیستگاه‌‌ها و حیات‌وحش در بیشتر مناطق دنیا شرایط ناگواری دارند. درباره وضعیت حیات‌وحش و زیستگاه‌های کشور می‌توان گفت دست‌کم نسبت به دهه۱۳۳۰ چهار‌پنجم یا به عبارت دیگر۸۰‌درصد جمعیت حیات‌وحش را از دست داده‌ایم و گونه‌های بیشتری قرار است به سرنوشت شیر و ببر ایرانی دچار و جمله «منقرض شد» را یدک بکشند. در این بین شرایط زیستگاه‌ها و حتی مناطق چهارگانه محیط‌زیست نیز مطلوب نیست؛ دست‌کم حدود دو میلیون هکتار از این مناطق در اختیار معدنکاوان است و توسعه ناپایدار همچنان زیستگاه‌های حیات‌وحش را می‌بلعد.

فردا روز جهانی حیات‌وحش است و به همین بهانه این مسائل را با حسن اکبری، معاون محیط‌زیست طبیعی و تنوع زیستی سازمان حفاظت محیط‌زیست در میان گذاشته‌ایم. او قبول دارد که سازمان متبوعش در حفاظت از محیط‌زیست موفق عمل نکرده اما تاکید کرد اختیارات این سازمان نیز محدود است. البته او نگران‌هایی جدی نیز نسبت به شرایط حیات‌وحش کشور دارد و هشدار می‌دهد به‌دلیل کاهش جمعیت گونه‌های مختلف حیات‌وحش تنوع ژنی آنها بسیار کاهش یافته است، مساله‌ای که مقاومت آنها را در برابر شرایط مختلف کاهش می‌دهد و خطر انقراض آنها را افزایش.

چرا این روزها فقط خبرهای ناگوار از‌ محیط‌‌زیست به گوش می‌رسد؟

شدت‌گرفتن توسعه‌ و مسائلی مانند تغییر اقلیم و خشکسالی سبب شده خبرهای حوزه محیط‌زیست در دنیا و کشور ما بیشتر‌ ناگوار باشد. با توجه به این‌که تنوع زیستی در کشورمان قابل توجه است شرایط‌ ایجادشده زمینه را برای از دست‌رفتن بخش‌هایی از تنوع زیستی ‌فراهم کرده و این مساله بیش از گذشته به چشم می‌آید.

انقراض بیش از گذشته به حیات‌وحش ما نزدیک است و جمعیت برخی گونه‌ها نیز به شدت کاهش یافته است‌‌. چه سرنوشتی در انتظار حیات‌وحش کشور است؟

در این بین باید گفت بیشترین آسیب را در بحث تنوع ژنی دیده‌ایم. به عبارت دیگر‌ جمعیت گونه‌ها بیشتر آسیب دیده است اما کمتر به چشم می‌آید‌. وقتی می‌گوییم از صدهزار راس آهویی که در دشت‌های کشور وجود داشت اکنون حدود ۲۰هزار راس باقی مانده یعنی بخش زیادی از تنوع ژنی را از دست داده‌ایم. جمعیت گونه‌های دیگر مثل کل و بز و قوچ و میش نیز ‌کاهش یافته است.

برآورد شما از جمعیت این گونه‌ها چقدر است؟

جمعیت گونه‌های برجسته ما مثل کل ، بز، قوچ، میش و گورخر حدود ۲۰۰هزار راس برآورد می‌شود. این عدد به نظر درشت است اما به نسبت جمعیت‌هایی که اواخر دهه ۱۳۳۰ داشتیم به کمتر از یک‌پنجم رسیده است. به عبارت دیگر چهارپنجم جمعیت این گونه‌ها را از دست داده‌ایم. به این ترتیب بخشی از تنوع ژنی را نیز از دست داده‌ایم و این مساله بر حلقه‌های دیگر زنجیره غذایی تاثیر گذاشته است و سبب شده گوشتخوارانی مانند یوزپلنگ شرایط نگران‌کننده‌ای داشته باشند. البته بقیه گربه‌سانان نیز همین طور. برای نمونه شاید شرایط پلنگ به لحاظ تعداد مناسب باشد ‌اما جمعیت این گونه نیز کاهش داشته است.

 تخمین یا برآوردی از جمعیت پلنگ‌ها دارید؟

در خصوص جمعیت پلنگ‌ها هنوز به جمع‌بندی نرسیده‌ایم.

می‌توان گفت شرایط پلنگ در کشور مناسب است؟‌

شاید به لحاظ عددی ‌شرایط پلنگ نسبت به‌ یوزپلنگ مناسب باشد اما این گونه نیز بخش زیادی از تنوع ژنی‌اش را از دست داده، زیرا زیستگاه‌های پیوسته‌ای که داشته که از بین رفته است.  این درحالی است که از نظر بوم‌شناسی اگر جمعیت گونه‌هایی مانند گوشتخواران از ۵۰ قلاده کمتر شود این گونه در صد سال آینده منقرض خواهد شد، چون ژن‌های لازم برای مقابله با ناملایمات را از دست می‌دهد.

چرا شرایط حیات‌وحش کشور شکننده‌تر از همیشه شده است؟

اواسط ۱۳۳۰ شکار در کشور با آمدن اسلحه سرعت گرفت و جمعیت گونه‌های برجسته کشور کاهش پیدا کرد. در دهه ۶۰ نیز توسعه زیادی در زیستگاه‌های کشور اتفاق افتاد که فرصت احیای زیستگاه و گونه را از ما گرفت.

شما از افزایش اسلحه و توسعه به عنوان دو دلیل اصلی شرایط نامناسب حیات‌وحش نام می‌برید. محیط‌زیست برای کاهش اثرات این دو عامل‌ چه کرده است؟

سوال خیلی سختی است. فلسفه وجودی سازمان محیط‌زیست ابتدا‌ برای کنترل شکار بود‌، چراکه عده‌ای از شکارچیان به این باور رسیده بودند که باید مانع شکار بی‌رویه شوند. البته هنوز نیز بخش زیادی از انرژی سازمان صرف این مساله می‌شود. هر سال حدود ۱۲۰۰ تا ۲۰۰۰ لاشه پستانداران بزرگ جثه از شکارچیان کشف می‌شود. چند برابر این آمار شکارچیان قبل از شکار ‌دستگیر می‌شوند. علاوه بر این‌ هرسال بیش از هزار قبضه سلاح غیرمجاز کشف می‌شود و تعدادی محیط‌بان جانباز یا شهید می‌شود یا تعدادی از شکارچیان کشته می‌شوند. به عبارت دیگر مواردی که به آن اشاره کردم ‌هزینه‌های حفاظت از محیط‌زیست است. هنوز بیشترین هزینه صرف مقابله با شکار بی‌رویه می‌شود‌. اما بجز این سازمان کارهای دیگری را شروع کرده است. ایجاد مناطق چهارگانه ‌ابزاری برای حفاظت از اکوسیستم‌های کشور است. به این شکل می‌توانیم نمونه‌هایی از اکوسیستم‌های طبیعی کشور را برای نسل‌های آینده حفظ کنیم، چراکه توسعه در این مناطق باید مدیریت شود. بنابراین بخش دیگری از انرژی سازمان صرف حفظ زیستگاه در مناطق چهارگانه می‌شود. علاوه براین، ما سراغ ابزار‌های جدیدی برای حفاظت نیز رفته‌ایم مثل قرق‌های اختصاصی که مدلی موفق از خصوصی‌سازی حفاظت است. چون در هیچ جای دنیا تمام بار حفاظت روی دوش دولت نیست. ‌البته وظایف مهم دیگری نیز داریم که آینده‌نگرانه است؛ مانند ایجاد و حفظ مجموعه‌های مرجع برای مطالعات و تشکیل بانک‌های ژن.

از محیط‌بانان، ایجاد مناطق چهارگانه و قرق‌های اختصاصی به عنوان مسائلی که سازمان سعی دارد با کمک ‌آنها محیط‌زیست را حفظ کند نام می‌بردید، اما اغراق نکرده‌ایم اگر بگوییم اینها کاریکاتور ایده‌هایی است که قرار بود اجرا شود. برای نمونه ‌به محیط‌بانان به خوبی آموزش داده نمی‌شود به همین دلیل بعضا به دلیل سهل‌انگاری خود دچار حادثه می‌شوند یا ساخت‌ و ساز در مناطق چهارگانه در جریان است مانند آنچه این روزها در زیستگاه گوزن زرد ایرانی شاهدش هستیم. درباره قرق‌های اختصاصی نیز باید بگوییم در این قرق‌ها فقط شکارفروشی اتفاق می‌افتد و به قول معروف چیزی دست جوامع محلی را نمی‌گیرد.

دفاع نمی‌کنم که سازمان حفاظت محیط‌زیست در پیاده‌کردن حفاظت موفق بوده است، چون در این بین شرایط بین سازمانی، میزان حمایت‌ها و چارچوب‌های قانونی دخیل هستند. اگر اختیار جذب محیط‌بان دست من بود صرفا آدم‌های عاشق طبیعت را پیدا می‌کردم و به آنها آموزش می‌دادم و از آنها به عنوان نیروی حفاظتی استفاده می‌کردم. البته در این مدتی که کار در جریان است اتفاقا محیط‌بانانی داشته‌ایم که با جمعیت کم یا آموزشی که گرفته‌اند بازدهی خوبی داشته‌اند.

من‌ هم منکر تلاش محیط بانان نمی‌شوم اما…

نکته اینجاست که در آینده شرایط محیط‌زیست بدتر می‌شود چون این گروه از محیط‌بانان را از دست می‌دهیم. در واقع افرادی را جذب می‌کنیم که عموما عاشق محیط‌زیست نیستند. ممکن است آدم‌های توانمندی بوده و از لحاظ علمی حرف بیشتری برای گفتن داشته باشند یا براساس معیارهای استخدامی کارمندی قابل قبول‌تر باشند اما از نظر کار محیط‌بانی کارایی محیط‌بانان قبلی را ندارند. در حفاظت فیزیکی آنچه تاکنون شاهدش بوده‌ایم به نظرم خوب عمل شده و بازدهی خوبی داشته است. توجه کنید هر سال بیش از ۱۰۰۰ قبضه اسلحه غیرمجاز کشف می‌شود، آن هم توسط سازمانی که وظیفه‌اش این نیست.

وظیفه سازمان حفاظت محیط‌زیست این است که از سرچشمه با این مسائل برخورد کند. چرا محیط‌زیست مانع تولید بی‌ضابطه سلاح شکاری نمی‌شود؟

اینجا ما کاملا با هم اختلاف داریم. محیط‌زیست عضوی از بدنه دولت است و  تولید سلاح و توزیع آن دست نیروهای مسلح است. محیط‌زیست هزاران مکاتبه کرده اما آنها به هیچ وجه تابع شرایط محیط‌‌زیست نبوده‌اند.

این به نوعی اعتراف به ضعیف‌بودن سازمان حفاظت محیط‌زیست نیست؟

نگوییم ضعیف‌بودن. تعبیر من این است که حاکمیت چارچوبی را برای محیط‌زیست در نظر گرفته و اختیارات و وظایف آن را مشخص کرده است. ما در این چارچوب می‌توانیم کار کنیم. اگر بخواهیم بگوییم محیط‌‌زیست ضعیف است باید گفت به این شکل خواسته شده است. به این دلیل نظر رئیس سازمان این است که مدیریت یکپارچه‌ای داشته باشیم و شاید نیاز باشد روزی محیط‌‌زیست خارج از بدنه دولت قرار بگیرد، چون با این ساختار و جایگاه انتظار بیشتری برای حفظ محیط‌‌زیست نمی‌توانیم داشته باشیم.

می‌گویید می‌خواهید شرایط را بهتر کنید. اما وقتی رئیس سازمان برای ادغام محیط‌‌زیست با منابع طبیعی نامه‌ می‌نویسد و می‌خواهد به جای وزارتخانه سازمان جدیدی تشکیل دهد‌ به نوعی به دنبال ضعیف‌ترکردن ساختار حفاظت از محیط‌‌زیست نیست؟

تحلیل‌کننده این بحث نیستم چون طراح این ایده نبوده‌ام اما به یکپارچگی مدیریت محیط‌‌زیست کشور معتقدم. نمی‌شود مرتع و پوشش گیاهی دست یک سازمان باشد و گونه جانوری در اختیار گروه دیگری باشد.

حسن اکبری، معاون محیط‌زیست طبیعی و تنوع زیستی سازمان حفاظت محیط‌زیست

 

  چرا با این‌که سازمان به دنبال مدیریت یکپارچه محیط‌‌زیست و کسب درآمد است اما‌ پیگیر دریافت جریمه‌هایی که متخلفان به دلیل شکار و صید باید بپردازند نیست.

این مساله در حوزه من نیست اما تنها کسی هستم که به این مساله ورود کرده‌ام. علت وصول‌نشدن جرایم هزینه‌های دادرسی است. این مشکل بیشتر ادارات استان‌هاست چون هزینه آن باید از محل اعتبارات جاری پرداخت شود. این جرایم به خزانه واریز می‌شود. قاعدتا حدود ۷۰ درصد آن باید در قالب اعتبارات به محیط‌‌زیست برگردد اما فقط بخشی از آن برمی‌گردد چون دولت پول ندارد. پیگیر این موضوع هستیم. در واقع مهم است که شکارچی ‌جریمه‌اش را بپردازد.

بی‌توجهی به اخذ جریمه‌ها و چنین سهل‌انگاری‌هایی ممکن است شکارچیان را جری‌تر کند و بیشتر شاهد مسائلی مانند آنچه اخیرا در میانکاله اتفاق می‌افتد باشیم. برای این‌که چنین حوادثی تکرار نشود چه برنامه‌ای دارید؟

بالاخره روشی که اکنون در پیش گرفته‌ایم روش حفاظت فیزیکی است. این روش پیامدهای اینچنینی دارد، چراکه تعداد شکارچیان و امکانات آنها بعضا بیشتر است. این‌که ما بتوانیم‌ مانع این اتفاقات بشویم نیازمند پیش‌زمینه خاصی است. یعنی باید تعداد سلاح شکاری کنترل شود یا برخورد‌های مناسب‌تری را شاهد باشیم. مدت‌هاست پیگیر هستیم که مجوز حمل سلاح متخلفان صید و شکار لغو شود اما این مهم به قانون و ورود دستگاه قضا نیاز دارد.

اما می‌توانید با ارسال لایحه‌ای به مجلس به این مهم برسید.

امکان دارد دستگاه قضا برای آن تفسیر بگذارد. وقتی ما لایحه‌ای در این خصوص بدهیم وزارت دفاع با آن مخالفت می‌کند. البته آموزش ما نیز فراگیر نشده تا بتوانیم در این زمینه فرهنگسازی کنیم. اعتباری نیز که دولت به این منظور به محیط‌‌زیست می‌دهد مناسب نیست. منبع درآمد دیگری نیز نداریم. این موارد دست به دست هم داده تا همچنان مدل حفاظت ما فیزیکی باشد و با چنین تبعاتی روبه‌رو شویم.

چرا کمک‌های بیشتری از انجمن‌های مردم‌نهاد نمی‌گیرید؟

بالاخره این روش نیز هزینه دارد. بعضی جاها ما اعتبار تعریف کرده‌ایم و از این انجمن‌ها کمک می‌گیریم مانند آنچه در زیستگاه یوزپلنگ اتفاق افتاده است. اما این رویکرد به استمرار و تداوم نیاز دارد و صرفا با آموزش مشکلات ما حل نمی‌شود. براساس نتایج مطالعاتی که در این خصوص انجام شده است می‌توان گفت ریشه برخی مشکلات ما در تخلفات صید و شکار به فقر و بیکاری برمی‌گردد؛ مثل ‌مازندران‌. البته بخشی نیز به فعالیت مافیا برمی‌گردد و مدیریت این موارد از توان سازمان خارج است.

قبول دارم که مشکلات اقتصادی به تخلفات صید و شکار دامن زده است اما در مازندران و منطقه‌ای مانند فریدونکنار فقر و بیکاری عامل شکار نیست بلکه پای زیاده‌خواهی عده‌ای در میان است. خیلی‌ها می‌خواهند با کشتار پرندگان مهاجر ‌زندگی لاکچری را تجربه کنند؛ مثلا خودروی شاسی‌بلند بخرند. برای مدیریت آشفته‌بازار فریدونکنار چه برنامه‌ای دارید؟

مشکل فریدونکنار به عزم جدی‌تری بین دستگاه‌های اجرایی و قضایی نیاز دارد. مساله شکار در این منطقه به مساله‌ای اجتماعی بدل شده است. مسائل اجتماعی نیز از عهده سازمان محیط‌‌زیست برنمی‌آید. باید فرمانداری، نیروی انتظامی و دادستانی به شکل جدی‌تری پای کار بیایند. یکسری مکاتبات انجام داده‌ایم و رایزنی‌ها در این خصوص ادامه دارد. اگر حل این مساله را فقط به عهده محیط‌‌زیست بگذاریم اتفاقی نخواهد افتاد.

در چند سال گذشته روال این بوده که اجرای برنامه برای کنترل صید و شکار بی‌رویه در فریدونکنار را پشت گوش بیندازند‌ تا فصل زمستان بگذرد و‌ پرندگان مهاجر ایران را ترک کنند‌.

اگر از سوی دستگاه‌های دیگر حمایت نشویم این اتفاق تکرار خواهد شد. چهار سال پیش برای رفع مشکلات فریدونکنار طرح نوشته شده است اما نتوانسته‌اند آن را اجرا کنند. طبیعتا برای همه دستگاه‌ها برخورد با شکارچیان هزینه دارد. باید پرسید آیا دولت می‌خواهد این هزینه‌ها را پرداخت کند یا نه؟

 

 چرا فهرست ‌گونه‌های در خطر انقراض کشورمان به‌روز نمی‌شود؟

این فهرست در دست بازنگری است. فکر می‌کنم تا حدود دوهفته آینده آماده شود. از آخرین باری که این فهرست به‌روز شده حدود ۲۰سال می‌گذرد. براساس آخرین برآورد جهانی ۱۲۸ گونه از پستانداران ما در فهرست سرخ قرار دارند.

 

 

‌ قرق‌های حاشیه‌ساز

 قبول ‌دارید که ایجاد قرق‌های اختصاصی اجرای‌ کاریکاتورگونه‌ای از برنامه‌های کشورهای‌ موفق است؟

سال ۴۶، قانونگذار اولین قانون را به عنوان قانون شکار و صید تصویب کرد. آن زمان از واژه قرق‌های اختصاصی استفاده شد. به این شکل زمانی که هنوز حفاظت دولتی شکل نگرفته بود قانونگذار پیش‌بینی کرده بود که حفاظت دولتی چاره کار نیست. اکنون بیشتر از نیم قرن از این ماجرا می‌گذرد. باید رسانه‌ها بپرسند چرا این کار را انجام نداده‌اید؟

 اجرا شده اما ناقص اجرا شده است.

پس از نیم قرن به سمت آن رفته‌ایم. حداکثر ۱۰ سال پس از تصویب باید اجرا می‌شد. درباره تقلید از کشورهای موفق نیز باید بگویم بسیاری از مسائل ما تقلید از این کشورها است.

درست است اما نمی‌توان فقط شکارفروشی را تقلید کرد و حفاظت را تقلید نکرد.

در قرق‌های یزد حضور داشته ‌و جزو کسانی بودم که این ماجرا را شروع کردند. برای نمونه در قرق علی‌آباد چهل‌گزی منطقه‌ای در نظر گرفته شد که در آن ۲۵۰ کل و بز وجود داشت و هیچ تصویری از پلنگ و گونه‌های دیگر نبود. اما صاحب قرق نیرو استخدام کرد و شرایط منطقه را تغییر داد. درباره این‌که می‌گویید منفعتی برای جوامع محلی نداشته باید بگویم دست‌کم هفت هشت نیروی محلی جذب شده‌اند.

ما از محلی‌ها پرسیدیم و خلاف این ماجرا را باور داشتند.

من آنها را می‌شناسم، شبکه‌های اجتماعی همه چیز را برعکس نشان می‌دهد. دو یا سه نفر ساکن مناطق دیگری بودند که بحث دیگری دارد. بنابراین اهالی روستای آن منطقه به کار گرفته شده‌اند و اکنون ۱۲۰۰ راس کل و بز در منطقه سرشماری شده است. محیط‌‌زیست همین کار را انجام می‌دهد. شما می‌گویید جوامع محلی منفعت نبرده‌اند اما آنها از فروش پروانه‌های شکار سود می‌برند. اگر هم مشکلی باشد هم نباید صورت مساله را پاک کنیم.

قرق‌های اختصاصی چقدر درآمد داشته‌اند؟

درحدی بوده که بتوانند نیروهای حفاظتی و همه چیز را تامین کنند.

به نظر می‌رسد محیط‌‌زیست فقط دنبال درآمد است.شما می‌گویید می‌خواهید گونه‌های جانوری را احیا کنید. اما فروش مجوزهای شکار شفاف نیست.

۳۰ درصد پروانه‌های شکار به جوامع محلی می‌رسد.

شما فقط می‌گویید ۳۰ درصد پروانه‌ها به جوامع محلی می‌رسد اما جزئیات بیشتری نمی‌دهید.‌مثلا نمی‌گویید چند دلار از این طریق به دست آمده است؟

بخش خصوصی است. اگر بخواهیم می‌توانیم این اطلاعات را بگیریم اما ضرورتی ندارد. مثلا وقتی‌‌ کارخانه کاشی‌سازی را به کسی واگذار می‌کنیم‌ از او نمی‌پرسیم چقدر تولید کردی یا فروختی؟

اما بحث حفاظت از حیات‌وحش با کارخانه کاشی‌سازی متفاوت است.

در قرق چهل‌گزی جمعیت کل و بزها از ۲۵۰ راس به ۱۲۰۰ راس رسیده است. مجوز حدود ۴۰ شکار داده شده است. آیا این تعداد مجوز خللی در جمعیت حیات‌وحش ایجاد کرده است. فراموش نکنیم منافع قرق‌دار هم باید تامین شود. هرکاری مخالفانی دارد. بسیاری از موافقان این طرح اکنون مخالف آن شده‌اند.

  

آخرین خبر از ایران و فیروز

خبرهای خوشی از جفتگیری یوزها داشتیم. آیا یوز مادر آبستن شده است؟

از تاریخ جفت‌گیری حداقل باید دو ماه بگذرد تا مشخص شود. به نظر نمی‌رسد مانعی باشد. یوز ماده چهار ساله بوده و یوز نر نیز کاملا بالغ است. اگر بارداری اتفاق نیفتد ‌خیلی بد‌شانس هستیم.

هنوز هیچ چیز مشخص نیست؟

نمی خواهیم حیوان زنده‌گیری و سونوگرافی شود چون به حیوان تنش وارد می‌شود.

برنامه‌تان برای آینده یوزها چیست؟

نباید انتظار داشت یوزها به طبیعت برگردانده شوند. شاید در شرایط‌ نیمه‌اسارت بتوان آنها را نگه داشت. اگر حاملگی موفق باشد برنامه داریم که حیوانات را وارد سایت بزرگ‌تری کنیم. احتمالا‌ یوز نر را به طبیعت برمی‌گردانیم.

 

اهمیت تنوع ژن در حیات‌وحش

برای توضیح اهمیت تنوع ژنی در حیات‌وحش‌‌ می‌توان رنگ چشم در انسان‌ها را مثال زد. به طور فرض رنگ‌های گوناگون چشم انسان‌ها مثل آبی، مشکی، سبز و میشی تحت تاثیر ۱۰ آلل شکل می‌گیرد به عبارت دیگر می‌توان در نظر گرفت هر صفت را در انسان‌ دو آلل مشخص می‌کند. البته این شرایط برای جمعیت گسترده انسان‌ها صدق می‌کند. حال فرض کنیم اگر جمعیت انسان‌ها محدود شود چه اتفاقی می‌افتد؟ به این شکل امکان داشتن انسان‌هایی با رنگ چشم متفاوت کاهش پیدا می‌کند زیرا جمعیت محدود از تعداد کمتری آلل برخوردار است.

به عبارت دیگر صفت‌های گوناگون در حیات‌وحش محصول آلل‌های مختلف هستند. وقتی جمعیت یک گونه کاهش می‌یابد شانس بروز این صفت‌ها نیز کاهش پیدا می‌کند.

این مساله زمانی اهمیت پیدا می‌کند که صفت‌های حذف‌شده کارایی زیادی در بقا داشته باشند؛ مانند صفت مقاومت دربرابر سرما یا خشکسالی.در یک جمعیت صد هزار راسی از آهوها ممکن است صدها آلل در برابر خشکسالی و گرما نقش باشد. وقتی جمعیت کاهش پیدا می‌کند و به ۲۰ هزار راس می‌رسد آلل‌ها نیز کاهش پیدا می‌کند. به این ترتیب آهوها تحت تاثیر خشکسالی و سرما زودتر تلف خواهند شد.به عبارت دیگر ژن‌ها ابزاری برای مقابله با عوامل محیطی و بیماری‌ هستند و هر چه جمعیت کاهش پیدا می‌کند از تعداد این ابزارها کاسته می‌شود.

 

مهدی آیینی

زمان انقراض اطلاع رسانی در محیط‌زیست

مهدی آیینی

انقراض اطلاع‌رسانی در محیط‌زیست نزدیک است، این تازه‌ترین خطری است که خبرنگاران این حوزه نسبت به آن هشدار داده‌اند. دیروز ۲۵ نفر از خبرنگاران حوزه محیط‌زیست در نامه‌ای سرگشاده به رئیس شورای اطلاع‌رسانی دولت روی این مشکل جدید ـ که محیط‌زیست کشور را نشانه رفته ـ انگشت گذاشتند و از این نوشتند که برخوردهای سلیقه‌ای با خبرنگاران و نحوه مدیریت اطلاع‌رسانی از سوی سازمان حفاظت محیط‌زیست به‌تازگی کارخبرنگاران را دشوار‌تر از گذشته کرده است.

ماجرا از این قرار است که به دلیل برخورد سلیقه‌ای تمامی خبرنگاران امکان حضور در نشست‌های خبری را پیدا نمی‌کنند. در برخی موارد نیز که رسانه‌ها درباره موضوعی گزارش انتقادی نوشته‌اند از روابط عمومی محیط‌زیست با مدیران آن رسانه تماس گرفته شده و پیشنهاد تغییر خبرنگار مطرح شده است. در واقع آش آنقدر شور شده که حتی روابط عمومی محیط‌زیست در تماس با سردبیر یکی از رسانه‌های دولت درخواست کرده خبرنگاری برای گفت‌وگو با رئیس سازمان انتخاب شود که منتقد نباشد!

سرنخ ترس از اطلاع‌رسانی را اگر در سازمان حفاظت محیط‌زیست دنبال کنید به طرح‌های بی‌نتیجه و برنامه‌های بدون دستاورد این سازمان می‌رسید. در واقع وقتی سازمانی نتواند به وظایف خود به‌درستی عمل کند همیشه از اطلاع‌رسانی دوری می‌کند. این ماجرا در سازمان حفاظت محیط‌زیست آن‌قدر بحرانی است که مدیران ارشد این سازمان از رو به رو شدن با رسانه‌های حامی دولت نیز ابا دارند.

انقراض اطلاع‌رسانی در سازمانی که نام محیط‌زیست را یدک می‌کشد، بدون شک به تخریب محیط‌زیست دامن می‌زند و راه را برای اجرای طرح‌های غیر‌کارشناسی بیشتری هموار می‌کند، این درحالی است که با شروع به کار عیسی کلانتری در سازمان حفاظت محیط‌زیست طرح‌های غیر‌کارشناسی زیادی به مرحله اجرا رسیده یا مقدمات آن آماده شده؛ طرح‌هایی مانند انتقال آب خزر به سمنان، سد سازی در جنگل‌های هیرکانی، واگذاری مرجعیت کنوانسیون تنوع زیستی به وزارت جهاد کشاورزی، اجرای طرح‌های گردشگری بی‌ضابطه در زیستگاه‌های بکر مانند جزیره آشوراده و رسوب‌زدایی از تالاب انزلی با اکسید تیتانیوم که به‌تازگی به دستور دادستانی متوقف شده است.

رئیس‌جمهور در حالی عیسی کلانتری را پس از معصومه ابتکار به عنوان سکاندار سازمان حفاظت محیط‌زیست در نظر گرفته که شرایط محیط‌زیست هر روز نگران‌کننده‌تر می‌شود. هرچند رئیس‌جمهور نیز بارها در سخنرانی‌های خود نسبت به شرایط شکننده محیط‌زیست هشدار داده و خود را محیط‌زیستی‌ترین دولت معرفی کرده است، اما کارنامه محیط‌زیستی دولت بیانگر این واقعیت است که محیط‌زیست برای دولت دغدغه‌ای جدی نیست، چراکه اگر غیر از این بود تخریب محیط‌زیست شدت نمی‌گرفت و کار به جایی نمی‌رسید که فعالان محیط‌زیست برای پس گرفتن عنوان محیط‌زیستی‌ترین دولت از دولت یازدهم و دوازدهم پا پیش بگذارند و پویش دولت محیط نیستی را کلید بزنند، پویشی که بیش از ۱۳هزار نفر به آن پیوسته‌اند.

به نظر می‌رسد حفظ محیط‌زیست و اعتراض محیط‌زیستی‌ها برای دولت ماجرایی قابل توجه نیست، چراکه اگر غیر از این بود پس از انتشار نامه اخیر فعالان محیط‌زیست، سازمان حفاظت محیط‌زیست درصدد انقراض اطلاع‌رسانی بر‌نمی‌آمد و کار به انتشار نامه سرگشاده خبرنگاران محیط‌زیست نمی‌رسید.

مهدی آیینی

روز بی‌یوز

مهدی آیینی

یوزپلنگ‌ها با خبرهای بد می‌دوند؛ آمار مشخصی از یوزها وجود ندارد، حدود دو سال است پایش‌ها به‌درستی انجام نمی‌شود، کمک‌های بین‌المللی کاهش پیدا کرده،‌ یوزپلنگ‌ها دیگر بیمه نیستند و… خبرهایی که از گوشه و کنار زیستگاه‌های یوز به گوش می‌رسد از این حکایت دارد که مانند گذشته محیط‌بانان با یوزها چشم در چشم نمی‌شوند، به همین دلیل بیشتر کارشناسان و محیط‌بانان از کاهش نگران‌کننده جمعیت یوزها ابراز نگرانی می‌کنند. بیشترشان حدس می‌زنند کمتر از ۳۰ یوز در طبیعت باقی‌مانده است، در واقع یوزها آن‌قدر به انقراض نزدیک‌اند که دیگر به چشم نمی‌آیند.

بیش از دو دهه از شروع ابراز نگرانی‌ها نسبت به خطر انقراض یوزپلنگ‌های آسیایی می‌گذرد و در این مدت تلاش‌های زیادی شد، تلاش‌هایی که به نظر می‌رسد راه به جایی نبرده است. هرچند برخی کارشناسان معتقدند اگر این تلاش‌ها صورت نمی‌گرفت این روزها یوز نیز مانند شیر و ببر ایرانی لقب «منقرض شد» را یدک می‌کشید، اما هرسال خطر انقراض جدی‌تر از گذشته می‌شود تا آنجا که براساس اخباری که از زیستگاه‌های این گربه‌سان به گوش می‌رسد، کاربرد واژه جمعیت برای این ‌گونه دیگر بی‌معنی به نظر می‌رسد و باید از واژه فرد برای یوزها استفاده کرد. به همین دلیل باید خطر انقراض را بیش از گذشته جدی گرفت و برای یوزپلنگ‌های باقیمانده حفاظت فرد به فرد را در نظر گرفت.

شرایط یوزپلنگ‌های آسیایی بحرانی است، این واقعیت تلخ را هیچ کارشناسی رد نمی‌کند، اما اجرای برنامه‌های حفاظتی برای این گونه باید به‌روز شود. نسخه نوشتن برای یوزپلنگ‌ها نیز بدون اطلاعات مناسب راه به‌جایی نمی‌برد، چراکه هنوز آماری که براساس تحقیقات و پایش مناسب استخراج شده باشد در دست نیست به همین دلیل باید پایش زیستگاه‌ها از سرگرفته شود تا با توجه به اطلاعات به دست آمده بتوان برنامه مناسبی برای نجات یوزها نوشت و اجرا کرد.

دشمنان یوز هنوز بی‌پروا برای یوزپلنگ‌ها شاخ و شانه می‌کشند، چوپانان ناآگاه، سگ‌های گله و جاده‌هایی که قلب زیستگاه آنها راهدف قرار داده‌اند. به همین دلیل می‌توان گفت برای خیلی از مدیران و شهروندان حفظ یوز از مقام شعار فراتر نرفته است؛ وقتی در غرب منطقه میاندشت جاده ساخته می‌شود یا بحث احداث معدن D19 در زیستگاه‌های این گونه در یزد به قوت خود باقی است، نمی‌توان به نجات یوزپلنگ‌ها امیدوار بود. وقتی هنوز بسیاری از شهروندان بی‌توجه به علائم هشدار‌دهنده در جاده‌هایی که از زیستگاه‌های یوزعبور کرده‌اند با نهایت سرعت می‌رانند و بی‌توجه به خطر افزایش جمعیت سگ‌های بی‌صاحب پسماندهایشان را رها می‌کنند، باید گفت برنامه‌ها برای نجات یوز محکوم به شکست است.

امروز تقویم به نام یوزهاست و در گوشه و کنار کشور به مناسبت روز ملی یوز برنامه‌های مختلفی اجرا می‌شود. امروز قرار است خبر خوبی هم منتشر شود. گویا در غرب زیستگاه توران محیط‌بانان تصاویر جدیدی از یوزها گرفته‌اند. با این حال بیشتر خبرها از ناخوشی یوزها حکایت دارد به همین دلیل بسیاری به طرح تکثیر یوزها در اسارت امید بسته‌اند، طرحی که تاکنون موفقیت آمیز نبوده و چنانچه به موفقیت نیز دست یابد، باید گفت شانس معرفی یوزهایی که در اسارت متولد شده‌اند به زیستگاه طبیعی بسیار اندک است، اما وقتی پای انقراض در میان است حفظ ذخیره ژنتیکی نیز مهم است. به همین دلیل تا زمانی که کوشکی، دلبر و ایران در پارک پردیسان به سرنوشت «ماریتا»‌ دچار نشده‌اند، باید از فرصت استفاده کرد.

۲۵ سال پیش وقتی توله‌های ماریتا در بافق به بدترین شکل ممکن کشته شدند و خودش نیز به پارک پردیستان منتقل شد، خیلی‌ها یوزپلنگ‌ها را نمی‌شناختند، اما سال‌هاست که یوزپلنگ‌ها دیگر برای مردم غریبه نیستند، دیگر همه می‌دانند به لطف تلاش‌ سازمان‌های مردم‌نهاد، یوزها سال‌هاست با انقراض می‌دوند. در این مدت مدیران زیادی به نام یوزپلنگ‌ها اعتبار گرفتند و آنها را صرف نوشتن طرح‌های تکراری کردند. به همین دلیل در اندک فرصت باقیمانده باید برنامه‌ها را به معرفی یوزپلنگ‌ها محدود نکرد و گام‌های جدی‌تری برداشت، چراکه اگر برنامه‌ها تغییر نکند به عنوان اولین کشوری که در چند سال اخیر موفق به انقراض یک گونه منحصر به‌فرد شده، رکورددار خواهیم شد.

 

مهدی آیینی

پایان وحش ‌

توسعه ناپایدار، تغییر اقلیم و سوء مدیریت به انقراض حیات وحش دامن می زند

شیر ایرانی رفت، ببر مازندران خاطره شد و یوزپلنگ‌ها با انقراض دست و پنجه نرم می کنند. بسیاری از گونه های جانوری کشور شرایط مناسبی ندارند این واقعیت تلخ را آمارهای نصفه و نیمه ای که وجود دارد نیز تایید می کند. ‌ تا حدود ۴سال پیش تعداد گونه های جانوری کشورمان که در  گروه های بحرانی، معرض خطر انقراض و آسیب پذیر جای می گرفتند حدود ۷۶گونه برآورد می شد، اما براساس آخرین اطلاعاتی که سازمان حفاظت محیط زیست دراختیار ما قرار داده و مربوط به سال ۲۰۱۷ است این آمار برای مهره داران از مرز ۱۴۰ گونه نیز عبور کرده است به همین دلیل می توان آب پاکی را روی دست آنهایی ریخت که ادعای حفاظت از حیات وحش را دارند  چراکه در چندسال گذشته جمعیت گونه های بحرانی و آسیب پذیر کشور بیش از دوبرابر شده است‌.

جاده‌هایی که قلب زیستگاه‌ را می‌شکافند، معدن‌هایی که زیستگاه ها را ناامن می کنند، شکارچیانی که قلب حیات را نشانه می گیرند و … حیات وحش برای بقا در زیستگاه های کشور با مشکلات زیادی رو به است، اما برنامه های مسؤولان برای نجات آنها هیچ وقت از مقام وعده فراتر نرفته است، برای نمونه می توان به اجرای طرح های توسعه ای اشاره کرد که بدون ارزیابی زیست محیطی اجرا می شوند، اجرای این طرح‌ها بکرترین زیستگاه های کشور را به بهانه هایی مانند اشتغال نابود می کند برای نمونه به اجرای طرح گردشگری در  جزیره آشوراده می توان اشاره کرد یا از برنامه هایی مانند اجرای پروژه تله کابین در جنگل‌های الیمستان نوشت که در جریان آن ۶٫۵ هکتار از مناطق جنگلی و مرتعی با تهدید رو به رو شده است.

طرح‌های ظاهرا نجات

برای نمونه طرح های نجات زیادی را در بایگانی معاونت محیط طبیعی سازمان حفاظت محیط زیست می توان یافت طرح هایی که برای نجات گونه هایی در معرض خطر انقراضی مثل یوزپلنگ، خرس سیاه، گورخر ایرانی و.. . نوشته شده اند.

طرح هایی که به نظر می رسد فقط نوشته می شوند و با تغییر مدیران تنظیم و تهیه شان دوباره در دستور کار برخی مدیران قرار می گیرد. به قول معروف این طرح ها شاید برای حیات وحش آب نداشته باشد، اما ‌ برای بسیاری از مدیران نان دارد.

این روزها نیز بسیاری از مدیران سازمان حفاظت محیط زیست در جلساتی شرکت می کنند که در خوشبینانه ترین حالت  خروجی شان طرح هایی است بایگانی می شوند.

مساله دیگری که سبب شده مشکلات  حیات وحش کشور بدرستی حل و فصل نشود  مدیرانی هستند که ترجیح می دهند از پشت میزهایشان و در سازمان حفاظت محیط زیست برای حیات وحش کشور نسخه بپیچند. پشت میز نشینی در سازمان حفاظت محیط زیست را باید یکی از آفت هایی دانست که سبب شده محیط زیست کشور سیر نزولی داشته باشد. چراکه عموما تصمیم هایی برای مسائل زیست محیطی  گرفته می شود که با توجه به شرایط و امکانات موجود امکان اجرا ندارد.

نبود درمانگر مخصوص حیات وحش نیز سبب شده سازمان  حفاظت محیط زیست در درمان گونه های جانوری آسیب دیده بدرستی عمل نکند.

این بی توجهی‌ها در حالی اتفاق می افتد که نباید فراموش کرد که ‌ زندگی انسان و حیات وحش مانند تار و پود قالی بهم گره خورده است و با حذف گونه های جانوری اکوسیستم از حالت تعادل خارج می شود برای نمونه با حذف گونه های مانند یوزپلنگ یا پلنگ و حذف نشدن گونه های ضعیف در  جمعیت چارپایان بیماری درزیستگاه طغیان کرده و زیستگاه دچار آسیب می شود، آسیبی که درنهایت زندگی انسان را با چالش رو به رو خواهد کرد‌.

مافیای زیرآبی

مافیای صیدترال محیط زیست ‌و معیشت بومیان جنوب کشور را دچار مشکل کرده است

یک ملت یک میلیارد و چند صد میلیون نفری به جان هرچه که بیفتند تمامش می‌کنند حتی اگر آن چیز دریای بیکران عمان و لشکر ماهی هایش باشد. چینی‌ها بعد از انقلاب مائو به خواست او به جان گنجشک‌های کشورشان افتادند چون مائو گفته بود آنها مخل کشاورزی چین‌اند. این نسل کشی به دست جمعیتی میلیاردی آنقدر دقیق انجام شد که خیلی زود نسل گنجشک چینی ا ز این کشور برچیده شد که البته بعد از طغیان حشرات و آفات که ماحصل این کشتار چشم بسته بود آنها مجبور شدند از روسیه گنجشک وارد کنند. این حالا حکایت ماست و چینی‌ها و دریای عمان ما، این آبی نیلگون که قرن‌هاست نان سر سفره ساحل‌نشینان گذاشته، سفره‌ای که از اقبال بد یا مافیای بیرحم، چند سالی است با چشم بادامی‌هایی که دورش نشسته اند بی برکت شده است.

چینی‌ها چند سالی در خفا با کشتی‌های صنعتی در دریای عمان تاختند و با این که محلی‌ها ازاین وضع گله می‌کردند، ولی هیچ چیز رسما تایید نمی‌شد تا امسال که بالاخره صیادی سیری‌ناپذیر اینها در آب‌های جنوب کشورمان تایید شد و معاون امور بندری و اقتصادی سازمان بنادر و دریانوردی گفت که کشتی‌های چینی برای این صیادی، قرارداد اجاره بلند‌مدت دارند، صیادی در عمق ۲۰۰ متری دریای عمان.
این دریا که پیشروی آب اقیانوس هند به داخل خشکی در جنوب‌غربی آسیا در عمیق‌ترین نقطه اش بیش از۳۳۰۰ متر عمق دارد، ولی هرچه به سمت غرب کشیده می‌شود این عمق کمتر می‌شود تا جایی که عمق دریای عمان حوالی تنگه هرمز حدود۸۰ متر است. جاهایی که دریای عمان از عمق می‌افتد درست نقاطی است که چینی‌ها به آن طمع صیادی دارند و وقتی معاون سازمان بنادر و دریانوردی می‌گوید صیادی درعمق۲۰۰ متری با چینی‌ها توافق شده یعنی مطلوب‌ترین نقطه برای ماهیگیری به دستشان رسیده است.
گرگورها و تورهای بومیان سواحل ایران هرگز به این عمق نمی‌رسد اما کشتی‌های صنعتی چینی با تورهایی که ترال خوانده می‌شود و آنقدر دنبال کشتی کشیده می‌شوند تا همه آبزیان حوالی عمق۲۰۰ متری را به دام بیندازند به معنی واقعی کلمه بستر دریا را با همه جاندارانش جارو می‌کنند. بی دلیل نیست که سال هاست بسیاری از صیادان ایرانی دست خالی از ماهیگیری برمی‌گردند و برای گذران زندگی به عسر و حرج افتاده‌اند.
استدلال مسؤولان سازمان بنادر و دریانوردی دراین باره شنیدنی و تلخ است.چراکه گفته بودند، چون ایران فناوری صیادی درعمق۲۰۰ متری را ندارد این کار به چینی‌ها سپرده شده و حتی این استدلال را به مجلس نیز برده بودند که علی ابراهیمی، رئیس کارگروه دام و طیور و آبزیان کمیسیون کشاورزی آن را برای ما روایت کرد.
او گفت در جلسه‌ای که مدتی پیش با مسؤولان شیلات داشتیم ادعا کردند کشتی‌هایی که صید ترال می‌کنند فقط فانوس ماهی‌ها را صید می‌کنند و چون صید این ماهی‌ها نیاز به ابزار خاصی دارد از دسترس ما خارج است و برای این که از این منبع درآمدی استفاده کنیم به برخی کشتی‌ها به شکل اجاره‌ای و تعدادی نیز به صورت اجاره به شرط تملیک اجازه صید داده‌ایم. حرف زدن از صید فقط فانوس ماهی در دریای عمان البته مثل جوک می‌ماند به این دلیل که وقتی تورهای ترال پشت کشتی‌های صیادی کشیده می‌شود به هیچ جنبنده دریایی رحم نمی‌کند حتی به مرجان‌های زیرآب که حتما این تورها آنها را می‌شکنند و متلاشی می‌کنند.

 واکنش سپاه
همین ماه بهمن بود که حسین هاشمی، نماینده مردم بندرعباس درگفت‌وگو با ایسنا از فرماندهان منطقه پنجم و یکم نیروی دریایی سپاه به خاطر برخوردشان با شناورهای صیادی ترال تشکر کرد و گفت که مراجع قضایی با صدور احکام مناسب، راه را برای سوءاستفاده از ذخایر آبزیان کشورمان خواهند بست.
کمی پس از انتشار این خبر، فرمانده پایگاه امامت نیروی دریایی سپاه جاسک نیز درگفت‌وگو با فارس از توقیف ۱۴ فروند کشتی صیادی ترال درآب‌های بندر جاسک خبر داد که روی هم ۵۳۲ تن انواع آبزی بار زده بودند که
۳۲۰ تن آن ماهی‌های خوراکی و تجاری بوده است. با این حال علی ابراهیمی، رئیس کارگروه دام و طیور و آبزیان کمیسیون کشاورزی مجلس معتقد است بهتر بود جهادکشاورزی بهترعمل می‌کرد تا کار به مداخله سپاه نکشد. او می‌گوید کشتی‌های ترال از محدوده‌ای که برایشان تعیین شده تجاوز می‌کنند و صیادان بومی را به مضیقه می‌اندازند و سکینه الماسی نماینده دیر،کنگان،جم و عسلویه نیز به ما می‌گوید در حالی که همه مسؤولان ازعواقب ناگوار صید ترال آگاهند و با آن مخالف ولی صیادی چینی‌ها ادامه دارد و شرایط بومیان منطقه را دشوارتر می‌کند.
​​​​​​​
 مافیا کیست؟ 
حتما پای مافیا وسط است، سپاه که این طور می‌گوید، به طور مشخص علیرضا تنگسیری فرمانده نیروی دریایی سپاه. او سه روز پیش گفت باورم شده پشت ماجرای صید ترال و کشتی‌های چینی مافیایی وجود دارد. تنگسیری که خبر داده فعلا سه فروند کشتی چینی در بندر تجاری باهنر توقیف شده، اضافه کرده این کشتی‌ها گاهی تا ۷۰ تن ماهی از گونه‌های مختلف صید می‌کنند و آنها را در کانتینرهای منجمدشده به خارج کشور می‌فرستند که از نگاه او ربودن نان از سفره صیادان سنتی است.
اما این مافیا کیست؟ پرسشی که هیچ کس تابه حال به آن پاسخ نگفته و حتی فرمانده نیروی دریای سپاه با این که مستنداتی در دست دارد فعلا ترجیح می‌دهد وارد این حوزه نشود. البته وقتی فرمانده پایگاه امامت نیروی دریایی سپاه جاسک از توقیف ۱۴ کشتی متخلف صیادی خبر داد و گفت پنج کشتی خارجی و بقیه ایرانی بوده اند این ظن تقویت می‌شود که این مافیا شاید یک مافیای
ایرانی -خارجی باشد. با این حال علی ابراهیمی و سکینه الماسی از جایگاه دو نماینده مجلس ترجیح می‌دهند به این صراحت درباره مافیای زیرآبی موضع نگیرند و ابراهیمی به این بسنده می‌کند که مسلما درقضیه صیادی ترال افرادی سود می‌برند و الماسی به این جمله اکتفا می‌کند که برخی از صید ترال پول خوبی درمی‌آورند.
بد ماجرا این است که این افراد گمنام دارند تحت پوشش حمایت‌های دولتی و وزارتی کار می‌کنند درحالی که خیلی‌ها شک دارند اصلا این صیادی به نفع کشورمان باشد، نفعی که ادعا می‌شود از بابت صید فانوس ماهی عاید کشورمی شود. یکی از کسانی که این معادله را به چالش کشید فاطمه ذوالقدر نماینده خانه ملت است که درنشست علنی روزچهاردهم بهمن مجلس شرح داد که براساس آمارسال۹۶ وزارت جهادکشاورزی۱۷ هزارتن فانوس ماهی صید شده که ارزشش ده میلیارد تومان بوده درحالی که۹۰ شناوری که مشغول صید این ماهی بوده اند ۲۸ میلیارد تومان یارانه سوخت گرفته اند که عملا بی‌منفعت بودن این صید را نشان می‌دهد.

مریم خباز

وعده انقراض

 انقراض سال‌هاست پا به پای یوزپلنگ‌های آسیایی می دود، سال‌هاست کارشناسان و روزنامه نگاران از خطر انقراض این گونه حرف می زنند و می نویسند؛ دست کم حود دو دهه است که تلاش برای نجات این گونه با حمایت‌های بین المللی همراه شده اما نتیجه همان خطر انقراض است که هنوز روی سر یوزپلنگ‌ها سایه انداخته است.

کارشناسانی که به تلاش‌  برای نجات یوزپلنگ ها درکشورمان با خوشبین هستند می‌گویند ا‌گر این تلاش‌ها نبود به طور حتم اکنون دیگر یوزپلنگی در ایران زندگی نمی کرد به همین دلیل نباید  به فعالیت ‌ افرادی که برای نجات یوزپلنگ تلاش می کنند خیلی ‌خرده گرفت. این افراد از این می گویند که کمک های برنامه توسعه سازمان ملل متحد (UNDP) برای نجات یوز خیلی نیست و نهادهای بین المللی چند برابر بودجه ای که برای پروژه حفاظت از یوز آسیایی در نظر می گیرند برای دیگرگونه های درمعرض خطر انقراض در سایر کشورها هزینه می کنند.

دربرابر این گروه هستند افرادی که می گویند نجات یوزپلنگ در کشورمان به نقطه مناسبی نمی رسد، چون نجات این گونه همواره گرفتار حاشیه هایی است که راه را برای نجات این گونه دشوارتر می کند.

این حاشیه ها آنقدر بوده که سبب شده حتی کمک های بین المللی نیز برای نجات این گونه کاهش پیدا کند. هرچند این روزها در سازمان حفاظت محیط زیست تلاش برای تمدید این قرار داد ادامه دارد، اما هنوز هیچ قرار دادی نهایی نشده است.

تلاش ها برای نجات یوزپلنگ از خطر انقراض به سرانجام نمی رسد، چون خیلی ها به این مساله به  چشم نمایش نگاه می کنند و نمی خواهند هیچ گاه از مقام حرف به عمل برسند. کمتر مسئولی است که این روزها از شرایط یوزپلنگ ها آگاه نباشد و نداند که تخریب زیستگاه و تصادفات جاده ای هر روز یوزها را به انقراض نزدیک تر می کند. اما این ‌تهدید ها در اصلی ترین زیستگاه ها پا به پای یوزها می دوند.

یوزپلنگ‌ها در کشورمان قربانی می شوند و مسئولان همچنان برای نجات این گونه وعده می دهند، وعده هایی مانند فنس کشی جاده، ساخت زیرگذر، خروج دام از زیستگاه و توقف فعالیت هایی مانند معدنکاوی، وعده هایی که به نظر می رسد این روزها جدی ترین عامل انقراض یوز آسیایی است.

مهدی آیینی
روزنامه‌نگار

دونده با انقراض

  سال‌ها تلاش برای نجات یوزپلنگ آسیایی ‌ هنوز نتوانسته است این اطمینان را ایجاد کند که ‌یوزپلنگ آسیایی مانند شیرو ببر ایرانی در کره زمین به خاطر بدل نشود. تخمین‌های مختلفی از جمعیت یوزپلنگ‌های آسیایی ساکن ایران منتشر شده ‌ اما این اعداد به شدت نگران کننده است. تخمین انجمن یوز از   کمتر از ۴۰ قلاده یوزپلنگ و تخمین سازمان حفاظت محیط زیست ‌ از   دست کم ۴۷   یوز در ایران حکایت دارد اما این اعداد سال‌هاست مطرح می شوند و نمی توان از درستی آنها اطمینان داشت. با توجه به آمارها، این نگرانی وجود دارد که به دلیل فشارهای ناشی از توسعه و تغییر اقلیم، طی دهه‌های آینده نسل یوزپلنگ به طور کامل در ایران منقرض شود. کارشناسان دلایل مختلفی برای تداوم نگرانی‌ها در زمینه کاهش جمعیت یوزپلنگ ارائه می‌کنند اما معتقدند که باید با توجه به برنامه‌های تکثیر مصنوعی، جمعیت پشتیبانی داشته باشیم که در صورت بروز مشکل برای جمعیت اصلی، بتواند جای خالی یوزپلنگ‌های حذف شده از طبیعت ایران را پر کند. دیروز جمعه در تقویم روز ملی یوزپلنگ بود، بهانه ای برای پرداخت به شرایط نگران کننده یوزپلنگ هایی که در ایران سال‌هاست پا به پای انقراض می دوند.

نفس به شماره افتاده یوزپلنگ‌های آسیایی، فعالان محیط زیست را بیش از گذشته نگران کرده است. نشانه‌های خوبی از وضعیت جمعیت یوزپلنگ در ایران دریافت نمی‌شود. نوید قلیخانی پژوهشگر انجمن یوز در گفتگو با ما  عنوان می‌کند: آخرین ‌آماری که در انجمن یوزپلنگ روی آن مطالعه کردیم، پایشی بود که سال گذشته انجام شد و براساس آن تعداد یوزپلنگ‌های موجود در کشور، کمتر از ۴۰ قلاده است.

آن طور که او می گوید برای اینکه بدانیم آیا تعداد یوزپلنگ‌های موجود در ایران این عدد هست یا نه، نیاز به پایش سراسری با تکنولوژی جدید داریم تا بتوانیم به تحلیل تازه‌ای دست یابیم. البته او تاکید می‌کند: بحث تعداد برای گونه‌هایی که برآورد جمعیتشان کار دشواری است، نمی‌تواند راهگشا باشد.

رجبعلی کارگر، معاون پروژه بین المللی حفاظت یوزپلنگ آسیایی نیز با ما از سختی سرشماری گربه‌سانان سخن می‌گوید. او ادامه می‌دهد: اصولا تخمین‌هایی از جمعیت یوزپلنگ منتشر می‌شود، نزدیک به واقع نیست. تعداد مشاهدات یوزپلنگ نمی‌تواند نشان دهنده تعداد این حیوان باشد. جمعیت یوزپلنگ‌ها را از روی بررسی خال‌های این گربه‌سان تعیین می‌کنند. بر اساس بررسی‌های سازمان حفاظت محیط زیست، ۴۷ قلاده یوزپلنگ شناسایی شده است .

انقراض نزدیکتر از دیروز

آن طور که نوید قلیخانی پژوهشگر انجمن یوز اعلام می‌کند: هر سال میزان مشاهدات یوز در زیستگاه‌های مختلف کاهش می‎یابد. چون که زیستگاه‌های واقع در مناطق حفاظت شده وضعیت مطلوبی از نظر طعمه، پوشش گیاهی و منابع آبی دارند، رصد شرایط این مناطق، یکسری کلیدها را در اختیار ما قرار می‌دهد.

او عنوان می‌کند: در مورد پارک ملی کویر که منابع خوبی دارد حدود پنج سالی هست که ردی از یوز دیده نمی‌شود و این مساله نگران کننده است و احتمال انقراض محلی یوز را تشدید می‌کند.

قلیخانی همچنین از احتمال به هم خوردن نسبت جنسیتی در جمعیت یوزپلنگ آسیایی سخن می‌گوید زیرا مشاهدات مستقیم و غیر مستقیم محیط بان‌ها و مردم محلی نشان می‌دهد که در زیستگاه‌های یزد، اصفهان و پارک ملی کویر احتمالا نسبت جنسیتی به هم خورده است و یوز ماده‌ای وجود ندارد. چون وقتی یوز جدید در این مناطق دیده نمی‌شود از این حکایت دارد که یا  یوز ماده ای نداریم و یا اینکه زاد و ولد بنا به دلایلی متوقف شده است.

او همچنین بر لزوم پایش کریدورهای عبور یوزپلنگ تاکید  می کند و می‌گوید: اگرچه مردم محلی در مناطق آزاد گشت زنی می‌کنند و خیلی از مناطق بینابینی امنیت نسبی پیدا کرده است اما باید سرعت پایش در این مناطق افزایش یابد.

به گفته این پژوهشگر انجمن یوز، مطالعات این تشکل مردمی نشان می‌دهد که تا کنون سرعت و قدرت انقراض از سرعت و قدرت کار حفاظتی انجام شده، بیشتر بوده است.

البته او تاکید می‌کند: نمی‌توان گفت کسی قصور کرده است. دولت منابع محدودی داشته است. هر کسی کاری از دستش بر می‌آمد انجام داده است اما شرایط موجود ما را به شدت برای آینده یوزپلنگ نگران کرده است.

نیاز به تکثیر در اسارت

قلیخانی امیدوار است که دولت بحث تکثیر در اسارت یوزپلنگ را در دستور کار خود قرار دهد تا یک جمعیت پشتیبان مناسب برای یوزهای آزاد در طبیعت ایجاد شود.

البته رجبعلی کارگر معاون پروژه بین المللی حفاظت یوزپلنگ آسیایی نیز انجام تکثیر یوز در اسارت را یکی از برنامه‎های فاز بعدی این پروژه بین‌المللی اعلام می‌کند.

او می‌گوید: فاز دوم پروژه در سال ۲۰۱۷ به پایان رسید و در حال تدوین برنامه فاز سوم هستیم. البته کمک‌های سازمان ملل به پروژه یوز قطع نشده است اما برای تعیین مبلغ کمک بین‌المللی   ‌ برنامه عمران ملل متحد‌UNDP) )، باید برنامه فاز سوم حفاظت از یوزپلنگ آسیایی به تایید رئیس سازمان حفاظت محیط زیست و UNDP برسد.

او با اشاره به اینکه وسعت زیستگاه‌های رسمی یوزپلنگ ۶ میلیون هکتار است و ۱۲ میلیون هکتار زیستگاه غیر رسمی برای این گربه‌سان شناسایی شده است، بیشترین تهدید برای جمعیت این گونه را جاده‌های عبور کرده از زیستگاه یوز و سگ‌های گله معرفی می‌کند.

کارگر ادامه می‌دهد: در دو سال اخیر خوشبختانه تلفات ناشی از تصادفات جاده‌ای کاهش یافت و فقط یک ماه پیش  یک یوزپلنگ در جاده سبزوار دچار حادثه و تلف شد.

او همچنین حفاظت از یوزپلنگ را محدود به دو دهه همکاری با UNDP نمی‌داند و می‌گوید: از سال ۴۶ که انجمن شکاربانی در ایران شکل گرفت، یوزپلنگ تحت مدیریت و حفاظت این سازمان قرار داشته است.

به اعتقاد کارگر بحث کاهش جمعیت یوزپلنگ منحصر به ایران نبوده و در آفریقا هم از ۱۰ هزار قلاده یوزپلنگ موجود، فقط ۷۰۰۰ تا باقی مانده است. دلیل این کاهش جمعیت هم وقوع خشکسالی، کم شدن طعمه، خشک شدن آبشخور‌ها و چشمه‌ها و پراکندگی طعمه‌ها بوده است.

آن طور که او می گوید ۶۰ درصد یوزپلنگ‌های ایران در زیستگاه‌های خارج از مناطق حفاظت شده زندگی می‌کنند که به دلیل نبود محیط بان و امکانات، اطلاعات کافی درباره جمعیت ساکن در خارج از مناطق در دسترس نداریم.

به گفته معاون پروژه بین‌المللی یوز در دهه هفتاد کارشناسان بین‌المللی تصور می‌کردند که اصلا یوزی در آسیا باقی نمانده است و تصادف یک قلاده یوز در جاده، ثابت کرد که این جاندار در ایران حضور دارد.

آنچه برای یوز در این چند سال رخ داد

یوزپلنگ گربه سان خجالتی طبیعت ایران، تا مدت‌ها ناشناخته بود تا اینکه اجرای پروژه‌های بین‌المللی و انجام برنامه‌های آموزشی توجه عمومی را به این گربه سان جلب کرد. روستاییانی که تا دیروز یوزپلنگ را از ترس حمله این حیوان به گله‌ها می‌کشتند و لانه‌های شان را به آتش می‌کشیدند، در اثر آگاهی بخشی به جامعه، به صورت خودجوش وارد بحث حفاظت از یوزپلنگ شدند و حتی مجسمه این حیوان را در مناطقی که زندگی می‌کند، نصب کردند.

داستان پر فراز و نشیب انتقال تصویر یوز به روی پیراهن اعضای تیم ملی فوتبال ایران هم که با حاشیه‌های زیادی همراه بود، توجه بیشتری را به سمت یوزپلنگ جلب کرد. اگرچه در بازی‌های جام جهانی دیگر نقش یوزپلنگ به مانند گذشته روی پیراهن تیم ملی   نقش نبست اما حضور یوز در رقابت های بین‌المللی و پرطرفدار ورزشی، جهانیان را از حضور یوزپلنگ در آسیا مطلع کرد. در حال حاضر مطالعات در مورد طعمه‌ها یوز و زیستگاه‌های این گونه با همکاری کارشناسان بین‌المللی و داخلی در دست پیگیری است و آن طور که مسئولان می‌گویند تهدیدات و نقاط قوت و ضعف برنامه‌های حفاظتی یوزپلنگ آسیایی شناسایی شده است.

 

ماریتا، نام یوزپلنگ را وارد تقویم کرد

نهم شهریور ‌ سال ۱۳۷۳ در شهرستان بافق یزد، یک یوزپلنگ ماده به همراه سه توله‌اش برای نوشیدن آب به سوی نخلستان‌های اطراف بافق آمدند، این یوزپلنگ‌ها توسط مردم روستا محاصره شدند. مادر از این مهلکه فرار کرد اما سه توله‌اش گرفتار شدند. تا زمانی که خبر به دام افتادن توله‌ها به ماموران محیط زیست برسد، روستاییان یکی از توله‌ها را کشتند و دو توله دیگر به اداره محیط زیست منتقل شدند. یکی از توله ها نیز در میانه راه به دلیل شدت جراحات تلف شد و توله سوم برای مداوا به تهران منتقل شد. توله یوز نجات یافته ماریتا نام گرفت ‌در پارک پردیسان تهران ۹ سال زندگی کرد. روز مرگ ماریتا با ابتکار انجمن یوزپلنگ ایرانی در سال ۱۳۸۶ و با توجه به اینکه یوزپلنگ از مهم‌ترین گونه‌های جانوریِ درمعرضِ انقراض در ایران است و این گونه نیاز به حفاظت دارد،‌ به نام، یوزپلنگ آسیایی نامگذاری شد.

 

تکثیر در اسارت تنها راه نجات

بحث تکثیر در اسارت یوزپلنگ چندی است که در سازمان محیط زیست به آن پرداخته شده است. کارشناسان بر این باورند که در زیستگاه‌های شمالی یوزپلنگ مثل توران و میاندشت که زادآوری طبیعی داریم اما جمعیت یوز در آن محدود است، ممکن است به دلیل مسایلی که عدم قطعیت دارند مثل تغییرات اقلیم؛ خشکسالی، کشتار مستقیم و تلفات جاده‌ای جمعیت یوزپلنگ به شدت آسیب ببیند و هر لحظه ممکن است توران و میاندشت تبدیل به زیستگاهی مثل یزد شود. برنامه تکثیر در اسارت به نظر می‌آ‌‌ید گزینه مناسب برای حفظ جمعیت یوزپلنگ باشد که متاسفانه در این درباره اقدام عملی انجام نشده است و سرنوشت لقاح مصنوعی انجام شده در پارک پردیسان هم معلوم نیست. با تکثیر در اسارت می‌توان از طریق راهکارهای فنی، یوزپلنگ‌هایی پرورش داد که قابلیت زندگی در فضای طبیعی را داشته باشند. این تجربه در دیگر کشورها هم وجود دارد. به اعتقاد کارشناسان در آفریقا رقیب‌های بسیار قدرتمندی برای یوزپلنگ‌ها وجود دارد اما در ایران این گونه نیست. بنابراین احتمال موفقیت در پروژه تکثیر مصنوعی یوزپلنگ خیلی زیاد است. این کارشناسان معتقدند باید تمهیداتی اندیشیده شود که یوزپلنگ‌ها را در زیستگاه خود به صورت محصور شده تکثیر شوند و از نسل سوم تکثیر شده، یوزپلنگی بدست آورد که توان زندگی در طبیعت را داشته باشد.

 

لیلا مرگن

انقراض اطلاع رسانی در محیط زیست

بتازگی نامه‌ای از سوی سازمان حفاظت محیط زیست به برخی رسانه‌ها ارسال شده که چکیده‌اش چیزی نیست جز محدود شدن اطلاع رسانی

محیط زیست زخم کم ندارد‌، این حقیقتی است تلخ، اما غیر قابل انکار‌. نگرانی‌های زیادی درباره منابع آب و خاک کشور وجود دارد، ‌نگرانی‌هایی که  گره خورده اند به زندگی و سلامت مردم و نسل های آینده ای که قرار است در این سرزمین زندگی کنند. نگرانی ها محدود به آب و  خاک کشور نمی شود، چون تنوع زیستی نیز شرایط خوبی ندارد‌، سیر نزولی جمعیت حیات وحش  در کنار تصمیم گیری‌های شتابزده برخی مدیران ‌به مشکلات زیست محیطی کشور دامن زده است‌.

با این حال بتازگی نامه‌ای از سوی سازمان حفاظت محیط زیست به برخی رسانه‌ها ارسال شده که چکیده‌اش چیزی نیست جز محدود شدن اطلاع رسانی، چراکه در آن خواسته شده برای هرگونه مصاحبه ای فقط از طریق روابط عمومی سازمان اقدام کنند. مسلما در شرایط سختی که طبیعت کشورمان تجربه می کند محدود شدن اطلاع رسانی حکم چراغ سبز نشان دادن به مرگ محیط زیست است.

پیش از ارسال این نامه نیز برای بسیاری از خبرنگاران حوزه محیط زیست دسترسی به برخی مدیران امکان پذیر نبود و بیشتر مدیران به بهانه‌هایی مانند برگزاری جلسات از زیر بار پاسخگویی شانه خالی می‌کردند، جلساتی که به نظر می‌رسد در آن تصمیم‌های سازنده‌ای گرفته نمی‌شود و خروجی مثبتی ندارد، چون اگر غیر از این بود شرایط محیط زیست کشور اندکی بهتر می‌شد یا دست‌کم ‌ سرعت تخریبش کاهش می‌یافت.

‌سیاست محدود کردن خبرنگاران در تماس با مدیران و گرفتار کردن آنها در بروکراسی فقط منجر به حاد شدن مسائل و گسترش شایعات می شود،  چراکه با این رویکرد،‌‌ مسائل و تهدید‌های محیط زیست کشور زمانی درکانون توجه قرار خواهد گرفت ‌ که به قول معروف دیگر کار از کار گذشته است.

نباید فراموش کرد که محدود شدن اطلاع رسانی دراین حوزه سبب گل آلود شدن آب برای فرصت طلبان می شود، افرادی که سعی دارند با محیط زیستی نشان دادن خود ‌برای خود نان و نامی به دست بیاورند.

بنابراین باید از مدیران سازمان حفاظت محیط زیست خواست به جای محدود کردن دسترسی خبرنگاران به مدیران این سازمان شرایطی را فراهم کنند تا خبرنگاران با اطلاع رسانی بموقع بتوانند همراه سازمان حفاظت محیط زیست باشند،‌‌ زیرا انقراض اطلاع رسانی به انقراض محیط زیست دامن می زند.

مهدی آیینی

روزنامه نگار

 

محیط زیست اختیار ندارد

سکاندار ۶۵ ساله، اما تازه نفس سازمان حفاظت محیط‌زیست در مدت کوتاهی که پایش به پردیسان باز شده، تصمیم و اظهارنظر‌های جنجالی کمی نگرفته و نداشته،‌ از واگذاری پارک پردیسان به شهرداری تهران بگیرید تا پافشاری بیش از حدش بر مساله بحران آب. او که دکتری فیزیولوژی و بیوشیمی محصولات زراعی‌اش را ‌‌از دانشگاه ایالتی آیوای آمریکا گرفته‌ در اولین نشست خبری‌اش با این جمله که توان پاسخگویی علمی او به مسائل زیست‌محیطی حدود ۵ درصد است خبرنگاران را غافلگیر کرد.به نظر می‌رسد وزیر کشاورزی پیشین کشور که به دلیل ادغام دو وزارتخانه کشاورزی و جهاد سازندگی کار وزارت را رها کرد برنامه‌های خبرساز زیادی برای سازمان حفاظت محیط‌زیست داشته باشد‌.‌ او برخلاف‌ معصومه ابتکار، رئیس پیشین سازمان حفاظت محیط‌زیست، تلاشی برای پوشاندن ضعف‌های محیط‌زیست نمی‌کند و در کنار اعتراف‌ به این کاستی‌ها از این می‌گوید که رئیس‌جمهور نیز از ضعف‌های این سازمان بی‌اطلاع است. آن طور که از سخنان کلانتری می‌توان برداشت کرد قرار است او تغییرات گسترده‌ای نیز در سطح مدیرکل‌های استانی داشته باشد، زیرا به نظر او این افراد نباید بومی استان محل خدمت‌شان باشند. به همین دلیل باید منتظر انقلابی در پردیسان بود، انقلابی که اگر به درستی مدیریت نشود می‌تواند محیط‌زیست شکننده کشور را با چالش‌های بیشتری روبه‌رو کند.

با این که محیط‌زیست کشور ‌مشکلات زیادی دارد‌‌ ‌از اظهارنظر‌های شما می‌شود به این نتیجه رسید که دغدغه اصلی‌تان مساله بحران آب است.

دغدغه ‌کم نیست، اما اصلی‌ترین آن، مساله آب است که مشکل جدی کشور محسوب می‌شود.

انتقادی که از شما می‌شود، همین پافشاریتان روی مساله آب است، چون با توجه به مسئولیت جدیدتان به عنوان رئیس‌ سازمان حفاظت محیط‌زیست ابزار کافی و مسئولیت پرداختن به این مساله را ندارید.

مسئولیت این مساله و تمام‌ تخریب‌هایی را که در محیط‌زیست اتفاق می‌افتد به عهده داریم. به همین علت محیط‌زیست باید در این ارتباط اعلام وجود کند، چون تنها دستگاه حافظ حقوق نسل‌های آینده سازمان حفاظت محیط‌زیست است.

اما وقتی می‌گوییم محیط‌زیست باید مسائل دیگری مانند تنوع زیستی و خاک را نیز به یاد داشته باشیم، در حالی که شما فقط روی آب پافشاری می‌کنید.

درست است مسائلی مانند خاک و آلودگی هوا مطرح است، اما اینها فعلا مشکل اصلی کشور نیست یعنی در مقابل آب مشکل اصلی تلقی نمی‌شوند یا حیات‌وحش یکی از مشکلات اصلی است، اما علت اصلی فرسایش ژنتیک و از بین رفتن حیات‌وحش ‌نیز آب است، علاوه بر این دلیل مساله‌ای مانند فقر نیز آب است.

اما به مسائلی مانند فقر باید نهاد‌های دیگری رسیدگی کنند.

ارگان‌های دیگر نیز محدودیت و اختیاراتی دارند، ولی این که فرض کنیم محیط‌زیست خاموش باشد تا وزارت نیرو همه آب‌ها را بفروشد نیز درست نیست.

اما وزارت نیرو وظیفه حاکمیتی‌اش آب است.

این از نظر اجرایی است، اما نهادی که باید جامعه را آگاه کند یا به مسئولان اخطار بدهد محیط‌زیست است، آب دغدغه ۲۰ سال اخیر من است، اما اکنون که به محیط‌زیست آمده‌ام وظیفه اصلی‌ام است، چون بجز ما کسی آینده و حقوق نسل آینده را در نظر نمی‌گیرد.

این رویکرد باعث نمی‌شود از مسائل دیگر مانند تنوع زیستی غافل شوید؟

تنوع زیستی نیز قربانی آب است، اکنون مشکل یوز و گور خر و حیات‌وحش مساله آب است، چون آب نیست چرخه کامل نیست یعنی حیات گیاهخوار و گوشتخوار تحت تاثیر قرار گرفته است. برای نمونه مساله اصلی یوزپلنگ گرسنگی است، چرا؟ چون جمعیت طعمه‌هایی مانند خرگوش و جبیر کم شده است، به این دلیل که‌ این گونه‌ها نیز به دلیل کمبود آب خوراک کافی ندارند‌.

درست است، آب نیست، چون کشاورزی ما مناسب نیست، اما سازمان حفاظت محیط‌زیست چطور می‌خواهد کشاورزی را درست کند؟

اینها مسائلی متفاوت است. ما به کشاورزی کار نداریم. ما می‌گوییم استحصال آب نباید بیش از حد باشد. بخش زیست‌محیطی آب باید به محیط‌زیست داده شود، برای نمونه گرد و غبار خوزستان به این علت است که حقابه تالاب و دشت‌ها با ایجاد سد‌ها در نظر گرفته نشده است.

اما خودتان نیز بارها گفته‌اید ۹۰درصد آب در بخش کشاورزی مصرف می‌شود.

این مقدار خیلی زیاد است و باید کم شود. همه کشور اگر کشاورزی است اشکالی ندارد، اما این طور نیست. کشاورزی حق ندارد ۹۰ درصد آب کشور را ببرد. سهم محیط‌زیست باید داده شود.

۵۰ میلیارد مترمکعب حقابه محیط‌زیست است که باید از کشاورزی پس گرفته شود. برای این مساله چه برنامه‌ای دارید؟

بله حداکثر باید ۴۰ درصد از آب تجدیدپذیر استفاده شود، اما ما ۱۱۰درصد استفاده می‌کنیم، بنابراین یکی از اصلی‌ترین سهمیه‌هایی که‌ محیط‌زیست دارد و به آن داده نمی‌شود آب است که من برای آب و به دست آوردن سهم محیط‌زیست می‌جنگم.

پس برای آب می‌جنگید؟‌

برای گرفتن سهم محیط‌زیست برای سهم خودم که نمی‌گویم، من روزی سه لیتر بیشتر آب مصرف نمی‌کنم.

واقعا سه لیتر ‌آب بیشتر در روز مصرف نمی‌کنید؟

هر انسانی حداکثر نیازش سه لیتر است به طرق مختلف و بدون در نظر گرفتن مواد غذایی؛ بنابراین محیط‌زیست باید حقابه‌اش را بگیرد و متاسفانه با ایجاد سدها این حقآبه قابل وصول نیست مگر این که یک نسل برای آن بجنگد.

زمانی که خانم ابتکار مسئول محیط‌زیست بود می‌گفتید محیط‌زیست کوتاه آمده و زورش نرسیده به همین خاطر حقابه‌اش را گرفته‌اند.

بله، حقآبه دریاچه و تالاب‌هایی مانند دریاچه ارومیه را گرفته‌اند.

حرف زدن درباره این مسائل آسان است، اما برای پس گرفتن این حقابه‌ها چه برنامه‌ای دارید؟

برنامه‌ام آگاه‌سازی ۸۰ میلیون ایرانی است.

اگر بخواهید صادقانه زمان بدهید چه زمانی می‌توانید این حقابه را پس بگیرید؟

ما باید حقوق شهروندی خود را انجام بدهیم، زمانش ممکن است پنج یا ۲۰ سال دیگر باشد، اما ۲۰ سال دیگر بخش عمده‌ای از کشور نابوده شده است، خود مردم باید آگاه شوند، نمی‌توانیم اهداف بلندمدت کشور را قربانی اهداف کوتاه‌مدت کنیم.

نمی‌توانید بگویید چند سال دیگر این حقابه را پس می‌گیرید؟

نمی‌توانم زمان بدهم. غیبگو که نیستم، اما همیشه باید مبارزه کرد و به سمت گرفتن حق و حقوق رفت.

به نظر می‌رسد اگر بخواهید حق و حقوق محیط‌زیست را بگیرید کشور به‌هم بریزد. چطور می‌خواهید کشاورزی را که زندگی‌اش در کشت خلاصه می‌شود و طی سال‌ها برایش حق ایجاد شده از کشت و کار منع کنید؟

بالاخره تصمیم‌گیران کشور باید مواضع خود را مشخص کنند، باید به این نتیجه برسند کشور را بلندمدت می‌خواهند یا کوتاه‌مدت، ‌چون توانایی من نیز محدود است، اما همه‌اش را به کار می‌گیرم. ولی در نهایت تصمیم‌گیران، قانونگذاران و مسئولان رده اول کشور باید بگویند چه اتفاقی خواهد افتاد و مسئولیت برنامه‌ها را به عهده بگیرند. چون بدون مسئولیت‌پذیری نمی‌شود تصمیم گرفت؛ برای نمونه براساس برنامه ششم توسعه در بخش کشاورزی اگر بخواهیم ۹۵ درصد خودکفا شویم ۳۶ میلیارد مترمکعب آب بیشتر می‌خواهیم. به همین علت مسئولان باید بدانند چه تصمیم‌هایی می‌گیرند و چه تاثیری خواهند گذاشت. ‌آنها در یک خلأ اطلاعاتی برای خوشایند عده‌ای نمی‌توانند تصمیم مخرب بگیرند. دراین میان‌ متاسفانه رسانه‌ها نیز کوتاهی می‌کنند، چون باید مشکلات را تحلیل کنند ‌و حافظ منافع ملی باشند ولی به‌عنوان مثال‌ خبر پارک پردیسان خیلی خوب از سوی رسانه‌ها پوشش داده نشد.

اما برای واگذاری پردیسان نیز انتقادات زیادی به شما وارد است.

این اتفاق در راستای اهداف زیست‌محیطی بود که محیط‌زیست قادر به انجامشان نبود.

اما مسائل زیست‌محیطی برای شهرداری در اولویت نیست. شهرداری تهران حدود ۵/۱ برابر بودجه‌اش بدهی دارد. پس چگونه می‌خواهد اهداف زیست‌محیطی شما را محقق کند؟

شهرداری برای پردیسان تعهداتی دارد و می‌خواهد طرح زیست‌محیطی را اجرا کند، چون پردیسان در حال خشک شدن است پول آب و برقش را ندارد. شهرداری به داد پردیسان رسیده است.

آخر به چه قیمتی با ساخت باغچه ژاپنی و تخریب گونه‌های بومی؟

قرار است طرح محیط‌زیستی پردیسان اجرا شود.

نقدی که به شما وارد است این که روسای قبلی محیط‌زیست این پارک را حفظ کردند، اما شما آن را واگذار کردید؟

قرار شده شهرداری طرح‌های پردیسان را‌ ۱۵ سال ‌انجام بدهد و بعد از این پارک خارج شود. درباره مساله واگذاری نیز باید به عقب برگشت و دید چه کسی پردیسان را نجات داد، پردیسان را من سال ۶۷ از ‌اوقاف پس گرفتم. اولین درخت اینجا را نیز حدود ۳۰ سال پیش رهبر معظم انقلاب کاشتند.

پس چرا برخلاف این همه تلاش کوتاه آمدید تا‌ مخالفان شما بگویند آقای کلانتری که پارک پردیسان را در بیخ گوشش نتوانست حفظ ‌کند چطور می‌تواند منابع طبیعی کشور را حفظ کند.

خیلی خب، پردیسان را نمی‌توانم حفظ کنم باید آتش بزنم؟ این مساله مثل ماجرای محیط‌بان و خرسی است که داشت دهیار را می‌کشت. اینجا محیط بان باید تصمیم می‌گرفت خرس را نجات دهد یا دهیار را. این مساله یک بعدی نگری است. نباید اجازه داد بی‌پولی، نبود توانمندی و خشکسالی محیط‌زیست را نابود کند.

اما این سیاستی که در پیش گرفتید و مدام می‌گوید محیط‌زیست مستضعف و ضعیف است به نظرتان سبب کمتر شدن اقتدار نامناسب محیط‌زیست نمی‌شود؟

محیط‌زیست توانمند نیست و بی‌اختیار است. محیط‌زیست اگر تا دو ماه پاسخ مطالعات زیست‌محیطی پروژه‌ای را ندهد حذف می‌شود. این اتفاق می‌افتد، بنابراین محیط‌زیست باید قوی شود تا بتواند جواب بدهد.

برای قوی شدن سازمان حفاظت، این سیاست درستی است که در پیش گرفته‌اید‌؟

‌محیط‌زیست کارشناسان مناسب ندارد. اگر محیط‌زیست می‌خواهد قوی شود باید تقویت شود.‌

چه کسی باید محیط‌زیست را تقویت کند؟

دولت و مجلس باید محیط‌زیست را تقویت کنند.

اما آقای روحانی که بارها ادعا کرده زیست‌محیطی‌ترین دولت تاریخ است.

چون آقای روحانی نمی‌داند، ضعف‌های محیط‌زیست چیست.

نمی‌داند؟

به او نگفته‌ا‌ند و در جریانش نیست. او فکر می‌کند اینجا پر از دانشمندان درجه یک دنیاست.

شما که قبلا مشاور آقای جهانگیری بودید چرا نگفتید؟

آن زمان داخل نبودیم و از بیرون نظاره‌گر بودیم و می‌دانستم، اما وقتی اعلام نمی‌کنید توانمندی لازم را ندارید کمک‌تان نمی‌کنند. واقعا اگر محیط‌زیست توانمند باشد به نفع همه است. ما با پوشاندن ضعف به خودمان لطمه می‌زنیم، ما قطعا قوی خواهیم شد.

این مسائل را چگونه به آقای روحانی اطلاع می‌دهید تا مشکلات رفع شود؟

برنامه می‌دهیم و آنها اجرا می‌کنند. ما قرار است به دانشگاه‌ها نزدیک شده و از توانمندی علمی آنها برخوردار شویم و هر جا ضعف باشد از خارج کمک می‌گیریم. به عنوان مثال سه سال پیش درخواست کردیم پاسخ زیست‌محیطی یک طرح را بدهند، اما طرح را متوقف نکردیم و ۷۰درصد پروژه را پیش بردیم، اما محیط‌زیست پاسخی نداد.

برخی کارشناسان می‌گویند واقعا دست محیط‌زیست خالی است وحتی نمی‌تواند پروژه‌ها را ارزیابی کند.

درد اصلی محیط‌زیست همین است. معیار وجود دارد، اما توان سنجش ندارد که بتواند اظهارنظر کند. ما ضعف علمی داریم و باید آن را برطرف کنیم.

مساله دیگر این است که شما نیز مانند خانم ابتکار هیچ کدام از معاونانتان را از بدنه سازمان انتخاب نکرده‌اید‌.

من باید در این حوزه تشخیص و تصمیم‌گیری کنم مشکل محیط‌زیست همین است. اصلا قصد کوچک کردن همکارانم را ندارم، اما برای شرح وظیفه‌ای که این سازمان باید انجام بدهد کارشناسان مناسب خیلی کم دارد، چون سازمان بی‌پول و ضعیف است، نیروهای انسانی توانمند اینجا نمی‌مانند. با توجه به شرح وظیفه سنگین سازمان باید کیفی‌ترین نیروی انسانی در آن به کار گرفته شود.

یعنی در مدت حدود ۵۰ سالی که از فعالیت سازمان حفاظت محیط‌زیست می‌گذرد یک کارشناس در حد معاونت در سازمان وجود ندارد؟

به نظرم خیلی کم هستند، چون بنیان سازمان شکاربانی بوده و اکنون نیز حدود ۷۰ درصد نیروی آن در حوزه محیط طبیعی فعالند. این افراد برای زیستگاه و پارک‌های ملی مناسب هستند، اما کارشناسانی که امروز بیشتر مورد نیازند‌ خیلی محدود است.

آقای کاوه مدنی را چطور به عنوان معاون آموزش و پژوهش سازمان محیط‌زیست انتخاب کردید؟

ایشان صاحب‌نظر هستند درخصوص مسائلی مانند توسعه پایدار و آب. آقای مدنی جوان‌ترین استاد اروپای غربی بوده‌اند.

اما تجربه کار اجرایی نداشته‌اند؟

ایشان باید برنامه‌ریز و نظریه‌پرداز باشد و برای مشارکت مردمی و تحقیق و پژوهش کار خواهد کرد.

برای این که از نظرات کارشناسان خارج از سازمان استفاده کنید برنامه‌ای دارید، چون در زمان خانم ابتکار برخی کارشناسان گله داشتند آنها را حتی به سازمان راه نمی‌دهند؟

قرار است از خدمات‌دهی همه دانشگاه‌های کشور درخصوص مسائلی که خود سازمان در آنها ضعف دارد استفاده شود به این شکل با آنها قرارداد‌های کوتاه و بلندمدت منعقد شود.

با توجه به کاهش دما و اوج گرفتن آلودگی هوا در کلانشهرها مدتی دیگر انتقادها نسبت به شما بیشتر خواهد شد، چه برنامه کوتاه و بلندمدتی برای کاهش آلودگی هوا دارید؟ آیا سیاست‌های روسای پیش سازمان در زمینه درست بوده است؟

برخی سیاست‌ها درست بوده و باید ادامه پیدا کند، اما بخش‌هایی از آلودگی هوای تهران دیده نمی‌شود مثلا ۳۰ درصد از آلودگی هوای پایتخت به دلیل تردد شبانه کامیون‌های فرسوده است. علاوه بر این حدود ۲۰ درصد آلودگی هوای البرز و تهران هنگام وارونگی هوا به دلیل فعالیت نیروگاه شهید رجایی با سوخت مازوت است. به‌عنوان برنامه کوتاه‌مدت می‌توان این موارد را هنگام آلودگی هوا مدیریت کرد و مانع تردد کامیون‌های فرسوده و فعالیت نیروگاه‌ها با سوخت مازوت شد‌‌.

برنامه‌های بلندمدت چه؟

در بلندمدت باید مانع تولید خودروهای غیراستاندارد شد و مصرف سوخت را کاهش داد، چون یکی از کشورهای پرمصرف انرژی هستیم، علاوه بر این باید مانع فعالیت صنایع آلاینده نیز شد.

‌اما چطور می‌خواهید از لابی صنایع عبور کنید؟

ما ارگانی هستیم که باید وظیفه‌مان را انجام بدهید، اگر مسئولان بلندپایه بخواهند هوا آلوده باشد کاری از دست ما ساخته نیست، یعنی آنها باید کمک کنند. باید توجه داشت حفظ سلامت مردم به رشد اقتصادی ارجحیت دارد. ما باید درد را درست تشخیص بدهیم و راه درمانش را مشخص کنیم، به همین دلیل در زمان وارونگی هوا، کارخانجات آلاینده تعطیل می‌شود، علاوه براین باید شرایطی به وجود آورد تا مردم از حق و حقوق‌شان آگاه شوند. البته در چند سال اخیر به دلیل بهبود کیفیت سوخت از تعداد روزهای ناسالم کاسته شده است.

برای نظارت، ابزار کافی در اختیار دارید؟

مشکل همین است برای رفع این نیاز باید از دانشگاه‌ها کمک گرفت.

چقدر از جانب استانداری یا نهادهای دیگر برای انتخاب مدیر کل استان‌ها تحت فشار هستید؟

دست ما در این خصوص باز است و اگر اختلافی در این باره ایجاد شد معاون اول تصمیم خواهد گرفت. ما جلوی نظر استاندارانی که نظرشان درست نیست، می‌ایستیم.

بحثی که در استان شمالی این روزها مطرح است کشتار پرندگان مهاجر است. می‌گویند این مساله حل نمی‌شود چون بسیاری از مسئولان صاحب دامگاه هستند. خانم ابتکار در این خصوص کار تاثیر‌گذاری نکرد. شما چه برنامه‌ای برای حل این مشکل و دیگر مسائل زیست‌محیطی در استان‌ها دارید؟

یکی از دلایلی که اعتقاد دارم مدیرکل‌ها نباید بومی باشند چنین مسائلی است. من بتدریج مدیرکل استان‌ها را از بین افراد غیربومی انتخاب می‌کنم، چون بومیان گرفتار چنین مسائلی هستند و حداقل استانداردهای محیط‌زیستی را رعایت می‌کنند.

برای استان‌های سیستان و بلوچستان و خوزستان با توجه به بحران بی‌آبی و گرد و غبار ‌چه برنامه ویژه‌ای دارید؟

واقعا شرایط ساکنان این استان‌ها سخت است. تلاش شد زندگی اقتصادی این افراد ‌بهبود ‌پیدا کند، اما شرایط بدتر شد. به قول معروف خواستیم ابرویشان را درست کنیم، اما چشم‌شان را کور کردیم. وقتی سطح زیر کشت زابل را ‌بدون رعایت حق محیط‌زیست توسعه دادیم یا برای تامین آب آشامیدنی حقوق محیط‌زیست را زیرپا گذاشتیم به مشکلات افراد اضافه کردیم، چون‌ به این شکل با توسعه نامناسب آسایش کوتاه‌مدت ایجاد کردیم، اما در بلندمدت آسیب بیشتری به آنها زدیم‌. ما به دنبال این هستیم وزارت نیرو سهمیه آب برای دشت‌های اختصاص دهد تا با رهاکردن آب در این مناطق‌ پیوستگی خاک ‌حفظ ‌و پوشش گیاهی نیز در آن ایجاد شود؛ چون اگر پیوستگی خاک از بین برود گرد و غبار شدت بیشتری
خواهد گرفت.‌

سرانجام دو لایحه حمایت از محیط‌بانان و حقوق حیوانات چه شد؟

لایحه حمایت از محیط‌بانان در مجلس در حال پیگیری است و لایحه ‌حقوق حیوانات نیز در کمیسیون‌های دولت تحت بررسی است و منتظر نظر قوه قضاییه هستیم.

شایع بود خانم ابتکار به سیاست، سازمان‌های مردم نهاد و امور بین‌الملل علاقه دارند. به همین دلیل متهم به سیاسی کاری می‌شدند. شما در این باره چه نظری دارید؟

محیط‌زیست جای سیاسی کاری نیست برای سازمان‌های مردم نهاد نیز به آنها که در خدمت محیط‌زیست هستند کمک خواهیم کرد.

مهدی آیینی

کاروانی برای نجات یــوزها

كارشناسان آمارهاي نگران‌كننده‌اي از جمعيت اين‌گونه منحصر به‌فرد مي‌دهند و مي‌گويند تعدادشان در خوش‌بينانه‌ترين حالت كمتر از 50قلاده است و اينكه تعداد يوزپلنگ‌هاي ماده نيز به‌شدت كاهش يافته به همين دليل بايد براي نجات يوزها از اين شرايط اورژانسي راهكار تازه‌اي يافت؛ يكي از اين راهكارها آموزش و آگاه كردن ساكنان و بوميان زيستگاه‌هاي يوزپلنگ‌هاست؛ نكته‌اي كه بهمن نجفي، محيط‌بان بازنشسته نيز از آن به‌خوبي آگاه است به همين‌خاطر دست به‌كار شده و با تهيه يك كاروان در جاده‌هايي كه تهديدي هستند براي زيستگاه‌هاي يوز، سفر مي‌كند تا به رانندگان و مردم درباره يوزپلنگ‌ها اطلاع‌رساني كند و سهمي در آگاه‌سازي‌ مردم داشته باشد وخطر تصادف يوزها با خودروها را نيز كمتر كند.

 عده‌اي دور كاروان جمع شده‌اند، يكي مي‌پرسد آقا يوزپلنگ جابه‌جا مي‌كنيد؟ ديگري مي‌پرسد چند قلاده پلنگ دراين كاروان زندگي مي‌كنند؟ برخي هم سؤال مي‌كنند كه آيا ماجرا به ساخت فيلم سينمايي مربوط مي‌شود؟ از وقتي كه كاروان يوزپلنگ آسيايي سفرش را در زيستگاه‌هاي يوز آغاز كرده چشم‌هاي زيادي در جاده‌هاي كشور به آن دوخته شده و آدم‌هاي كنجكاو زيادي خودشان را به آن رسانده‌اند تا بفهمند رمز و راز اين كاروان كه با عكس‌هاي بزرگ يوزپلنگ پوشيده شده،‌چيست.

با يوزپلنگ‌ها مي‌دود

كاروان يوزپلنگ‌ها درجاده‌ها سفر مي‌كند؛ جاده‌هايي كه بوي يوزپلنگ مي‌دهند؛ جاده‌هايي كه با يوزپلنگ‌ها مي‌جنگند چراكه زيستگاه آنها را تكه تكه كرده‌اند و دسترسي آدم‌ها را به زيستگاهشان آسان. به همين‌خاطر بسياري از يوزپلنگ‌ها خانه‌شان را ترك كرده‌اند و نبود آنها براي برخي از كارشناسان به معما بدل شده است. بهمن نجفي، محيط‌بان عاشقي است كه از اين مسائل به‌خوبي باخبر است. او مي‌داند معدن‌كاوي و جاده‌سازي‌ در زيستگاه يوزها چه بلايي بر سر اين‌گونه در خطر انقراض آورده. نجفي مي‌داند كه يوزپلنگ‌ها اگر منقرض شوند چه بلايي بر سراكوسيستم مي‌آيد و به نوعي نظم طبيعت به هم مي‌خورد. همه اين دلايل باعث شده اين عاشق محيط‌زيست بعد از بازنشستگي هم بيكار ننشيند و براي حفظ محيط‌زيست و حيات‌وحش تلاش كند.

او كه اهل روستاي معدن قلعه طبس است اين روزها 60سالگي را تجربه مي‌كند و از لابه‌لاي حرف‌هايش مي‌توان عشق به محيط‌زيست و حيات وحش را فهميد. نجفي درباره انگيزه‌اش از سفر با كاروان يوزها مي‌گويد: از كودكي علاقه زيادي به محيط‌زيست و حيات وحش داشتم به همين‌خاطر محيط‌بان شدم. خيلي‌ها نمي‌دانند عشق به محيط‌زيست و حيات وحش چيست اما من اين را به‌خوبي مي‌دانم و از نزديك ديده‌ام.

 نجفي وقتي از عشق به محيط‌زيست حرف مي‌زند ذوق و شوق را مي‌توان در صدايش يافت. او آنقدر با هيجان حرف مي‌زند كه ناخودآگاه با حرف‌هايش سفر مي‌كنيد به يكي از زيستگاه‌هاي بكر يوز؛ جايي كه حيوانات از انسان نمي‌ترسند چراكه تا به حال اذيت و آزاري از طرف انسان به آنها نرسيده است. او ادامه مي‌دهد: در دل كوير پرنده‌هايي را ديده‌ام كه از انسان نمي‌ترسند، پرواز مي‌كنند و به سمت‌ات مي‌آيند. روي موتورسيكلت، خودرو يا كنارت مي‌نشينند. اين اتفاقات ديدن دارد و عشق به محيط‌زيست و حيات‌وحش را در دل آدم مي‌اندازد.

 عشق و محيط‌زيست

عشق به محيط‌زيست و حيات‌وحش هميشه با نجفي همراه بوده و هست به‌خاطر همين، بازنشستگي هم نتوانست مانع ادامه اين روند شود. اوهميشه دراين فكر بوده كه بتواند كمكي در حفظ و نجات يوزپلنگ‌ها از انقراض داشته باشد به‌خاطر همين وقتي بازنشسته شد قطعه زميني را كه داشت، فروخت و با آن اين كاروان را دست و پا كرد. خودش ادامه مي‌دهد: خدا را شكر وقتي بازنشسته شدم بچه‌هايم هم سر و سامان گرفته بودند، مي‌خواستم سفر كنم و براي محيط‌زيست هم مفيد باشم اما مي‌دانيد كه با حقوق ماهي يك ميليون و 500هزارتومان كه نمي‌شود سفر كرد همه‌اش را بايد براي محل اقامت هزينه كرد به همين دليل به فكر كاروان افتادم چون به اين شكل هزينه‌هايم كمتر مي‌شد.به اين ترتيب نجفي با كمك دوستانش يك كاروان قديمي را بازسازي و مجهز كردتا به علاقه‌هايش برسد.

كارواني با عشق

چند‌ماه بيشتر از زماني كه محيط‌بان بازنشسته گزارش ما كاروانش را آماده كرده نمي‌گذرد. او تا به حال چند سفر هم رفته و بازخوردهاي خوبي هم گرفته به همين دليل روحيه خوبي دارد و مي‌خواهد سفرهاي بيشتري برود تا به اين شكل مردم را از خطراتي كه يوزپلنگ‌ها را تهديد مي‌كند آگاه كند.

 نجفي توضيح مي‌دهد:هرجا كه با كاروان مي‌روم توجه مردم جلب مي‌شود. آنها عكس يوزپلنگ‌ها را مي‌بينند و ناخودآگاه به سراغم مي‌آيند تا درباره آنها بپرسند. بعضي‌ها فكر مي‌كنند من در اتاقك كاروان يوزپلنگ يا پلنگ دارم و آنها را جابه‌جا مي‌كنم.

 به اين شكل توجه مردم جلب مي‌شود و حس كنجكاوي‌شان تحريك. اين بهترين زمان ممكن براي محيط‌بان بازنشسته و عاشق محيط‌زيست است تا اندوخته‌ها و تجربياتش را با مردم شريك شود و به اين شكل بتواند در آگاه‌سازي‌ مردم نقش داشته باشد.

 او در كاروانش بروشورهايي كه در زمينه آشنايي با يوزپلنگ‌ها طراحي شده نيز نگه مي‌دارد تا با توزيع آنها در بين مردم نسبت به خطراتي كه يوزها را تا پرتگاه انقراض سوق داده هشدار بدهد.

رانندگان، محيط‌بان مي‌شوند

تلاش‌هاي نجفي نتايج خوبي هم داشته. چون او بيشتر در جاده‌ها سفر مي‌كند با رانندگان زيادي دوست شده؛ رانندگاني كه حالا به‌خوبي يوزپلنگ‌ها را مي‌شناسند به همين‌خاطر هر وقت در كنار جاده يوزپلنگ‌ها را ببينند با محيط‌بان بازنشسته تماس مي‌گيرند. به اين شكل نجفي هم اطلاعات را در اختيار كارشناسان مي‌گذارد تا آنها از مسير مهاجرت يوزها باخبر شوند و براي حفظ‌شان بيشتر تلاش كنند. در كنار تخريب زيستگاه به‌خاطر ساخت معدن و جاده، بايد از خطر تصادفات جاده‌اي نيز به‌عنوان يكي از تهديد‌هاي جدي براي يوزپلنگ‌ها نام برد چراكه يوزپلنگ گونه‌اي است كه براي يافتن جفت در زيستگاهش كه حدود 6 ميليون هكتار وسعت دارد مهاجرت مي‌كند اما اين زيستگاه توسط جاده‌هاي زيادي تخريب شده؛ جاده‌هايي كه از قلب خانه يوزها مي‌گذرد.

 به همين‌خاطر تصادفات جاده‌اي همواره يكي از عوامل اصلي مرگ يوزپلنگ‌ها است. در كنار اين مسائل بايد از سگ‌هاي گله و برخي چوپان‌ها نيز به‌عنوان خطري براي يوزها ياد كرد زيرا تا به حال يوزهاي زيادي در اثر حمله سگ‌هاي گله كشته شده‌اند. كارشناسان معتقدند كاهش طعمه در زيستگاه‌هاي يوز نيز يكي ديگر از خطراتي است كه يوزها را تهديد مي‌كند چرا كه دسترسي انسان به زيستگاه اين‌گونه آسان شده و با شكار غيرمجاز گونه‌هاي جانوري ، امكان زنده ماندن را از يوزپلنگ‌ها مي‌گيرند.

 كمبود محيط‌بان

يكي ديگر از مسائلي كه سبب شده حفاظت از يوزپلنگ‌ها به‌درستي انجام نشود، كمبود محيط‌بان و نامناسب‌بودن تجهيزات آنهاست. نجفي دراين باره مي‌گويد: در اطراف طبس ما براي محافظت از هر 300هزار هكتار يك محيط‌بان داريم. اين مسئله باعث مي‌شود يوزپلنگ‌ها با خطرات بيشتري روبه‌رو شوند. اما با اين حال محيط‌بان بازنشسته همه تلاش‌اش را براي نجات يوزپلنگ‌ها به‌كار مي‌گيرد و اميدوار است روزي برسد كه يوزها ديگر در خطر انقراض نباشند. اگر از او بپرسيد آخرين باري كه يوزها را ديده كي بوده مي‌گويد:ديدن يوزپلنگ‌ها آسان نيست براي اينكه آنها را ببينيد بايد رفتارشان را به‌خوبي بشناسيد. آنطور كه نجفي مي‌گويد اواخر سال 88 بود كه او براي آخرين بار يوزپلنگ‌ها را از نزديك ديد اما مهارت او در شناسايي محل‌هايي كه مي‌توان يوز‌ها را ديد نيز مثال‌زدني است به‌خاطر همين مدتي پيش كه عكاس نشنال جئوگرافيك به ايران آمده بود به كمك نجفي توانست از يوزپلنگ‌ها عكاسي كند. محيط‌بان بازنشسته گزارش ما آنقدر به يوزها علاقه دارد كه شب‌ها نيز خواب يوزپلنگ مي‌بيند و يكي از آرزوهايش اين است كه يوزپلنگ‌ها در زيستگاه‌هاي كشورمان بدوند بدون اينكه خطر انقراض با آنها بدود.

 روز ملي يوز

ماجراي نامگذاري امروز به نام روز ملي يوز به اتفاق دردناكي مربوط مي‌شودكه حدود 22سال پيش ثبت شد؛ اتفاقي كه سبب شد مظلوميت يوزپلنگ‌ها و ناآگاهي برخي افراد هر چه عريان‌تر ديده و شنيده شود. ماجرا ازاين قرار است كه نهم شهريور 73 يوزپلنگ ماده‌اي به همراه 3توله‌اش در جست وجوي آب به نخلستان‌هاي حاشيه بافق نزديك شدند اما عده‌اي آنها را ديدند و با سنگ و چوب به جانشان افتادند. در جريان اين حادثه يوز مادر فرار كرد اما دوتا از توله‌هايش در محل حادثه كشته شدند و يكي از آنها كه زخمي شده بود براي مداوا به تهران منتقل شد.توله يوز نجات يافته «ماريتا» نام گرفت و براي چند سال در اسارت و پارك پرديسان زندگي كرد. به اين ترتيب نهم شهريور روز ملي يوز نام گرفت تا مظلوميت اين‌گونه فراموش نشود و تلاش‌ها براي نجات يوز از خطر انقراض ادامه پيدا كند.

مهدي​آييني

بالا