آخرین خبرها
خانه / بایگانی/آرشیو برچسب ها : گزارشگران سبز (برگ 22)

بایگانی/آرشیو برچسب ها : گزارشگران سبز

اشتراک به خبردهی

نشئگی زیر درختان خیس

کارتن خواب و معتادان‌ این روزها برای فرار از گرما دست به خلاقیت می زنند

 انگار که مرده است، مرده ای با حالتی غریب، با سری خمیده بین دو زانوهایش بیشتر از یک ساعت است که چمباته زده، آفتاب سوزان پس کله اش را سرخ کرده ، کمی بدتر، سوزانده. عرق از فرق سرش برق می زند، پشت گردنش نقطه روشنی پیدا نمی شود، گرمای تابستان سیاه و کبودش کرده، باد گرمی  می وزد، هرم گرما صورتش را آتش می زند، طاقتش طاق می شود، می افتد روی چمن های پارک، می خزد به زیر درخت بید، سایه درخت نوازشش می کند، دستش را می کند داخل چاله پر از آب دور درخت، کمی خنک می شود، دست خیسش را می کشد روی صورتش، چرتش می گیرد، دمر می خوابد روی چمن تا شاید خنکایش مرهمی باشد بر گرمای آفتاب سوزان. دور آب نمای پارک غلغله است، یکی دستمال یزدیش را خیس می کند، می کشد روی سر وصورتش، دور گردنش می چرخاند، چند نفر شلوار ها را تا بالای زانو بالا کشیده و با رکابی های دود گرفته داخل آب می روند، گرمای هوا ‌ معتادان زیادی را آواره پارک ها و فضاهایی کرده تا شاید از شر گرما خلاص شوند، خلاصی که تنها با مرگ و یا ترک نصیبشان می شود، زمستان را که پشت سر می گذارند گرمای تابستان کلافه شان می کند گرمایی که به قول خودشان بلای بدتر از سرما به سرشان می آورد‌.

 قلب خیابان شوش تهران از دود گرفته، هوا که گرم شد، بار و بندیلشان را از کنار خراب ها جمع کردند، راه افتادن به گز کردن محله ها برای پیدا کردن جایی خنک، تا شاید از گرمای ۴۰ درجه تهران در امان باشند، چه جایی بهتر از بوستان شوش، پارکی که انگار برای معتاد ها درست شده است، تا چشم کار می کند، زن، مرد، جوان و میانسال، با هم در دایره های کوچک نشسته و مواد مصرف می کنند،  ‌معتادان زیادی گوشه به گوشه پارک، هر کنجی که گیر آورده اند، در حال مصرف مواد هستند، مردی پیراهن آبی به تن و شلوار سرمه ای به پا مشغول سر و کله زدن با معتادان است از آرمی که جلوی سینه اش چسبیده، معلوم است که از شهرداری دستور می گیرد. او معتادان را به وسط پارک، جایی نزدیک به آب نما و دور از پیاده روهای خیابان صاحب جمع هدایت‌ می کند، این کار خوشایند مردی میانسال که کارش حفظ و نگهداری از چمن های پارک است، نیست. مرد میانسال می گوید: هوا گرم است، داخل حوض آب نما می روند و استحمام می کنند، یا روی چمن ها دراز می کشند و باعث شکستن ساقه و رشد نکردن گیاهان می شوند. بیراه هم نمی گوید، دور و بر حوض معتادها حلقه زده اند، پشت دیوارها هم تعدادی ظاهرا دارند دوش آب سرد می گیرند، این را از دبه هایی آبی که چند معتاد به پشت ساختمان های واقع در داخل پارک منتقل می کنند، می شود متوجه شد.

 زیر درخت خیس

دو سال از روزی که بنیامین تصمیم گرفت از خانه بیرون بزند، می گذرد، تصمیمی که حالا حدود پنج ماه است که کارتن خوابش کرده است، تا همین چند ماه پیش در خیابان آزادی شاطر نانوا بود که صاحب نانوا متوجه مصرفش می شود و از آنجا اخراجش می کند، اعتیاد فرصت دوباره سرکار رفتن را از او می گیرد، یک بطری نوشابه خانواده پر از آب با سری سوراخ شده را به شکل یک آب پاش درآورده است، قبل از اینکه زیر درخت دراز بکشد، آب را روی برگ های درختچه می پاشد، آن طور که خودش می گوید با اینکه شاطر نانوا بوده و به گرما عادت دارد، اما ظهرها گرما خیلی  اذیتش می کند، بعد از آب پاشی روی برگ های درختچه، بنیامین جسم خسته اش را روی چمن نم دار و زیرسایه برگ های خیس می کشد تا ساقی برسد و مواد را برایش بیاورد. بنیامین تنها چند ماه است که کارتن خواب شده و هنوز کارتن خوابی در زمستان را تجربه نکرده است. می گوید قبل از اینکه به کارتن خوابی روی بیاورد، شنیده بود که زمستان ها را در گرم خانه ها و یا گورها می خوابند،اما هیچ گاه به فکر تابستان و گرمای آن نبوده است، همیشه ازاینکه شبی را بیرون بخوابد، ترس داشته است. بنیامین گرما را تجربه کرده است، اما سرما برایش یک کابوس است، کابوسی که ازهمین الان و درظل گرمای تابستان لرزه را به جانش انداخته است.

 راهکار دانشمند برای فرار از گرما

سایه درختان و گوشه دیوارها همیشگی نیست، وقت که بگذرد، ساعت که جلو برود؛ جهت خورشید هم عوض می شود،  سایه درخت شروع به حرکت می کند، درحالی که معتاد و کارتن خواب ها در خواب عمیق دوباره زیر تیغ های آفتاب سوزان قرار می گیرند. معتادها جمعشان که جمع باشند، نشئه که باشند، فکرکردنشان می آید. فکری بکر برای گیر آوردن سایه ای همیشگی، برای ردیف کردن جایی برای لم دادن. باقر را همه «دانشمند» صدا می کنند، هر کسی که گیر ذهنی داشته باشد، می رود پیش باقر، از تعمیر فندک و پایپ گرفته تا روشن کردن آتش بدون کبریت و جوش آوردن آب بدون نیاز به گرما، باقر یا همان دانشمند تازگی ها کلاهی برای خودش درست کرده که جلو و عقبش را دو پنکه کوچک گذاشته تا گرمش نشود، دانشمند کمتر با کسی بُر می خورد، بیشتر تنها و با خودش خلوت می کند، تحصیل کرده است و بعد از جدا شدن از همسرش به مواد روی می آورد.

دانشمند را معمولا با کوله پشتی سبز و زرد رنگش در خیابان های مولوی و شوش می توان دید، کوله پشتی که همه چیز در آن پیدا می شود، از وسایل بهداشتی گرفته تا ابزار پخت و پز، وسایلی که با تغییر فصل، آنها هم عوض می شوند. حالا در گرمای تابستان پتو و کیسه خواب دانشمند جای خود را به یک چادر گل گلی زنانه داده است، چادری که هر رهگذری را به خود جلب می کند، حتی زمانی که برای اولین بار در جمع معتاد و کارتن خواب ها هم چادر را رو کرد، خیلی ها با اینکه می دانستند دانشمند فکری در سرش است، اما مسخره اش کردند. دانشمند با استفاده از دو چادر که به همدیگر با دست و وصله های درشت دوخته است برای خود یک سایبان درست کرده است، آن طور که دوستان دانشمند می گویند، شب ها  چادر خیس را در یخچال یک مغازه دار می گذارد و ظهر ها که هوا گرم می شود، چادر را که روی آن لایه ای از یخ نقش بسته است را به شکل یک کپر به پا می کند و زیر آن گرمای ظهر را سر می کند. باقر در میان معتادان بوستان شوش، بستی هم می فروشد، بستنی یخی های باقر همیشه بین ساعات یک تا  سه بعدازظهر به داد جگر گر گرفته معتادان می رسد، و کمی از گرمای ظهر به سردی یخ پناهشان می دهد.

  جامعه در معرض تشویق به مصرف مواد مخدر

مصرف مواد قبح اش ریخته این روزها معتادان مواد را در پیاده ور، پارک و مکان هایی عمومی هم دود می کنند در مناطق جنوبی و اطراف بازار بزرگ تهران که جای خود دارد‌.  آسیبی  که به دلیل غفلت از مدیریت اصولی بازار مواد مخدر‌ هزینه زیادی به جامعه تحمیل کرده است‌.

 وجود معتادان در یک منطقه به معنای حضور ‌ساقی ها‌(خرده فروشان مواد مخدر )در آن محله ها است. و این یعنی دسترسی سریع و آسان اهالی این مناطق به مواد مخدر. از جمله دیگر آسیب های اجتماعی که به صورت جدی این مناطق را تهدید می کند، می توان به خطرناک بودن کوچه ها و معابر محله های یاد شده برای تردد مردم و در معرض بیماری قرار گرفتن ساکنان این محله در برخورد با معتادان اشاره کرد.

 امیلیا نرسیسیانس، جامعه شناس درباره مصرف مواد مخدر و هنجار شکنی های معتادان در مکان های عمومی و تبعات آن در جامعه به ما می گوید: بسیاری از مردم هنگام عبور از کنار افرادی که در پارک ها و حتی خیابان ها در حال مصرف مواد یا کارتن خوابی هستند، حالت انزجاری از خود نشان می دهند.

آن طور ‌که او توضیح می دهد‌ هنگام برخورد با این صحنه ها همه مردم ‌یکسان رفتار نمی کنند‌. واکنش ها از سوی نوجوانان و جوانان که دارای روحیه کنجکاوی هستند به شکل یک ماجراجویی خود را نشان می دهد و باعث می شود که فرد راحت‌تر در معرض مصرف و امتحان کردن مواد مخدر قرار بگیرد.

 مدیر گروه مطالعات فرهنگی انجمن جامعه‌شناسی ایران درباره بحث فرهنگی و اثرات منفی این قبیل از حرکات هم می گوید: برهنه شدن معتادان در پارک ها یا در گوشه و کنار ساختمان های پارک ها برای آب تنی ‌ ضد فرهنگی‌ که متاسفانه ما در پارک های مرکز شهر شاهد آن هستیم،  معمولا این پارک ها از طرف سازمان های فرهنگی هم فراموش شده یا با ضد فرهنگ های موجود در  آنها کنار آمده اند و برای بازسازی و ترمیم فرهنگی آن ها کاری انجام نمی گیرد.

   باغچه، جزیره معتادها

از پارک ها و فضاهای سبز که بگذرید   تازه بازارچه ها وکوچه های باریک و بی رمق، محله مولوی، شوش و گمرک سرشان را از ترس حضور معتادان می دزدند، محله هایی که اهالی اش عطایش را به لقایش بخشیدند و از این محله ها کوچ کردند، یعنی کوچانده شدند، توسط معتاد های مزاحمی که هر روز دم در و در کنج های محل و نزدیک خانه شان بساط پهن می کردند و چرت بعد از نشئگی می زدند. اما حالا هم در کنار دیوارهای این محل ها معتادان همچنان می لولند و حتی بعضی شان به داخل خانه های قدیمی که حالا خالی از سکنه است، راه پیدا کرده اند. کوچه های پشت بازار سید اسماعیل در چهارراه مولوی، نزدیک به حوزه علمیه معروف محله، در حیاطی بزرگ که همه آنجا را به نام «باغچه» می شناسند. حالا میزبان معتادانی است که برای خود آنجا دخمه هایی دارند، دخمه هایی که درست مانند جمعه بازارها در ردیف هم قرار دارند، حتی اجناسی را هم عرضه می کنند، اجناسی که یا دزدیده اند یا از میان سطل آشغال ها پیدا کرده اند. اما بیشتر از این به دنبال استراحت کردن در جایی بدون نظاره جامعه و در کنار هم نوعان خود هستند و چه جایی بهتر از حیاطی بزرگ با یک ورودی تنگ در ته یک کوچه بن بست که به فکر کسی نمی رسد و شبیه به یک جزیره دور افتاده  به تصرف معتاد ها در آمده است.

     بهنام اکبری

کشف ۱۲ هزار عقرب از یک منزل مسکونی

یگان حفاظت محیط زیست خراسان رضوی    ۱۲ هزار عقرب را از ‌منزلی مسکونی در منطقه لادن مشهد کشف و ضبط کرد. از این تعداد ده هزار عقرب ‌تلف شده بودند.  عقرب ها به منظور بهره برداری از زهر‌شان توسط عده‌ای سودجو بدون مجوز صید شده بودند.

گزارشگران سبز: ابوالفضل شعبانی، فرمانده یگان حفاظت محیط زیست خراسان رضوی افزود:مامورین یگان حفاظت محیط زیست استان با همکاری مامورین آگاهی انتظامی کلانتری شهرک ناجا طی چند روز کار اطلاعاتی و رصد یک منزل مسکونی ،یک صیاد متخلف را دستگیر کردند.

وی ادامه داد:طی پایش های به عمل آمده،افرادی بطور مشکوک اقدام به جابجایی باکس های حاوی عقرب میکردند که مامورین توانستند آنها را شناسایی و در یک عملیات غافلگیر کننده و با کسب اجازه از مراجع قضایی منزل مورد نظررا بازرسی کنند.

شعبانی افزود:طی بازرسی از منزل این فرد متخلف تعداد دوازده هزار عقرب از انواع زرد و سیاه کشف که از این تعداد ده هزار عقرب طی مدت نگهداری و پرورش تلف شده بودند.

وی همچنین با اشاره به اینکه عقرب ها به منظور بهره برداری از زهر شان توسط عده ای سودجو بدون مجوز صید شده بودند گفت: دو هزار عقرب زنده مکشوفه نیز توقیف و جهت اقدامات بعدی به اداره کل حفاظت محیط زیست استان منتقل شد.

این مقام مسئول افزود: برای متخلف صورتمجلس تخلف تنظیم و به جرم پرورش غیر مجاز عقرب در منزل مسکونی و ایجاد خطر و نا امنی به مراجع قضایی معرفی گردید.

همه چیز جلیقه‌ضد‌گلوله نیست

بسیاری از محیط‌بان ‌نمی دانند ‌هنگام بحران چه تکنیکی را به کار ببرند ‌تا ماجرا با کمترین هزینه به پایان برسد

‌کمتر از ۴۰ ساعت پیش در ارتفاعات خورند راور کرمان، در یک منطقه صعب العبور در فاصله ۹۵۳ کیلومتری از پایتخت ، با شلیک یک گلوله از سلاحی جنگی، یک محیط بان دیگر به شهادت رسید.خبر شهادت « علی خواجوی » البته خیلی زودتر از اینکه پیکرش به راور برسد رسانه ای شد، آفتاب دوشنبه پانزدهم مرداد هنوز غروب نکرده بود که خبرگزاری ها از شهادت یک محیط بان جدید خبر دادند و از قول مدیرکل محیط زیست استان کرمان نوشتند یکی از ماموران اداره حفاظت محیط زیست شهرستان راور در درگیری با شکارچیان غیرمجاز به شهادت رسیده است. با اینکه رضا جزینی زاده در ساعات ابتدایی مخابره خبر از اصابت سه گلوله جنگی به ناحیه شکم این محیط بان خبر داده بود اما فرمانده یگان حافظت محیط زیست دیروز به ما گفت که محیط بان مذکور فقط با شلیک یک گلوله به ناحیه بازو به شهادت رسیده است.ما دیروز در حالی با سرهنگ جمشید محبت خانی صحبت کردیم که او خودش را به راور کرمان رسانده و عازم منزل این محیط بان شهید بود ، محیط بانی که محبت خانی گفت پدر سه فرزند است؛ پدری که نحوه شهادتش با علامت سوال های زیادی همراه است؛ از تعداد گلوله های شلیک شده گرفته تا مجهز بودن او به جلیقه ضد گلوله.

ما این سوال ها را با فرمانده یگان حافظت محیط زیست در میان گذاشتیم و محبت خانی درباره تناقضات پیش آمده گفت : در ابتدا چون محیط بان خواجوی در یک منطقه صعب العبور مورد اصابت گلوله قرار گرفته و دسترسی به او دشوار بود، اطلاعات براساس گفته های محیط بان دیگری که در صحنه حاضر بود و با شروع درگیری صحنه را ترک کرده بود ، منتشر شد. این محیط بان هم به خاطر اینکه از حادثه پیش امده شوکه شده بود ، از شلیک دو سه گلوله به شکم محیط بان خواجوی خبر داده بود اما من امروز پیکر محیط بان شهید سازمان حفاظت محیط زیست را از نزدیک دیدم و فقط یک تیر ، آن هم به ناحیه بازوی او اصابت کرده است.

محبت خانی در تشریح نحوه شهادت این محیط بان هم گفت : از آنجایی که گلوله از بدن این محیط بان خارج نشده است، به نظر من تیر شلیک شده به او با برخورد به کتفش کمانه کرده و به قلبش خورده است، البته ممکن است دلیل شهادت او ، ضربه مغزی هم باشد چرا که روی سرش جای یک ضربه کوچک بود که به نظر می رسید بعد از اصابت گلوله زمین خورده باشد. محبت خانی احتمال سکته محیط بان خواجوی را هم دور از ذهن ندانست و گفت باید منتظر اعلام نتیجه بررسی کارشناسان پزشکی قانونی بمانیم اما در هر حال چون تیراندازی مستقیم بوده ایشان شهید محسوب می شود.

جلیقه ضد گلوله؛ آری یا خیر؟!

او شایعات بوجود آمده پیرامون مجهز نبودن محیط بان خواجوی به جلیقه ضد گلوله را نه تایید کرد و نه تکذیب و با اعلام اینکه هنوز خودش صحنه را از نزدیک ندیده گفت نحوه شلیک گلوله به صورتی بوده است که اگر ایشان جلیقه ضد گلوله هم داشت در شهادتش تاثیری نمی کرد.

اطلاعات این مقام مسئول از نحوه شهادت نیروی تحت فرمان سازمانش اما براساس حدس و گمان بود. او گفت : من احساس می کنم صحنه به این شکل بوده باشد که هر دو طرف از یک فاصله نزدیک دو سه متری ، اسلحه های شان را به طرف هم گرفته باشند و نهایتا شکارچی اولین نفری بوده باشد که شلیک کرده و محیط بان ما به خاطر ترحمی که داشته در تیراندازی تاخیر کرده است.

این درحالی بود که رئیس سازمان حفاظت محیط زیست دیروز در نشست خبری این سازمان گفت که نمی داند چرا این محیط بان جلیقه ضد گلوله نداشته! عیسی کلانتری در جمع رسانه ها به اطلاعات دیگری هم از محیط بان علی خواجوی اشاره کرد. او گفت : این محیط‌بان شهید ۱۰ سال سابقه کار داشته اما فقط دو تا سه ماه آموزش دیده بود،  بنابر این در نظر داریم محیط‌بانان قبل از اعزام به ماموریت به صورت کامل مسائل اجتماعی، فرهنگی و مهارتی را در دانشکده محیط زیست آموزش ببینند و تا زمانی که دوره‌های دو تا چهار ساله آموزشی را نگذرانده‌اند آنها را راهی عملیات نکنیم.

کلانتری همین جا از فرصت استفاده کرد و از نمایندگان مجلس شورای اسلامی خواست تا لایحه حمایت از محیط بانان و جنگلبانان را که بیش از یک سال است در کمیسیون های مجلس در حال رفت و آمد است، هرچه سریعتر تصویب کنند تا انها با خیال راحت‌تری از طرف مردم ایران از محیط زیست دفاع کنند.

محیط بانانی که آماده نیستند
با اینکه اسم علی خواجوی فعلا به عنوان آخرین محیط بان شهید در سازمان حفاظت محیط زیست ثبت شده است، اما مرداد ۹۷ برای محیط بانان کشورمان بی حادثه نبوده و چند روز قبل از علی خواجوی ، محمدی احمدی نیک محیط بان دیگری بود که به دنبال تعقیب و گریز با متخلفان در قلعه گنج کرمان به شهادت رسید تا به فاصله ۱۰ روز، دو محیط بان جان خودشان را از دست بدهند و نامشان در کنار نام ۱۲۰ محیط بان قبلی سازمان حفاظت محیط زیست قرار بگیرد که در راه حفاظت از محیط زیست کشورمان به مقام شهادت رسیده اند.

شهادت این دو محیط بان، اما یک بحث کهنه و قدیمی را دوباره سر زبان ها انداخت، بحثی که حول محور نحوه آموزش و آماده سازی محیط بانان می گشت ؛ موضوعی که به گفته علی جعفرخانی ، مدرس و کارشناس رسمی دفاع شخصی در سطح ارتش از وجود ضعف های فراوان در بحث آموزش محیط بانان حکایت می کند.

جعفرخانی ، در توضیح بیشتر به ما گفت : اولین و مهمترین نکته بحث آمادگی جسمانی محیط بانان است ؛ آنها باید بتوانند به موقع یک عکس العمل خوب از خودشان نشان بدهند. درحالی که ما می بینیم محیط بان های ما از نظر بدنی و آمادگی جسمانی متاسفانه آن چابکی لازم را ندارند و این یک نقطه ضعف بزرگ است.

این کارشناس رسمی دفاع شخصی توضیح داد : محیط بان های ما باید سلاح هایی را که شکارچی ها مورد استفاده قرار می دهند به خوبی بشناسند و بدانند طریقه مقابله با آن ها به چه صورت است. مساله بعدی هم این است که فنون دفاع شخصی کاربردی آشنا باشند و بدانند که چطور باید دفاع کنند ،  نقاط حساس بدن را بشناسند و بدانند وقتی با یک شکارچی درگیر می شوند ،  به کدام قسمت ها باید ضربه بزنند در کمترین زمان بیشترین بازدهی را برای شان داشته باشد.

جعفرخانی اما در ادامه به یک نقطه ضعف بزرگ دیگر درآموزش محیط بانان هم اشاره کرد و گفت : مساله مهم دیگر بحث نحوه درگیری و مدیریت بحران است ، مساله ای که محیط بان های ما بلد نیسند و نمی دانند که وقتی با یک شکارچی درگیر شدند چه تکنیکی را به کار ببرند و از چه تاکتیکی استفاده کنند تا ماجرا با کمترین هزینه به پایان برسد.

او به ما گفت که همه این نقاط ضعف را قبلا در یک جلسه به اطلاع معصومه ابتکار، رئیس سابق سازمان حفاظت محیط زیست رسانده و اعلام آمادگی کرده تا محیط بانان را در این زمینه ها آموزش بدهد، اما از پیشنهادش استقبالی نشده است.

درحالیکه از جلسه تودیع ابتکار و سپردن سازمان محیط زیست به کلانتری ، حالا دقیقا یک سال می گذرد و محیط بانان کشورمان هنوز با هزار اما و اگر سر پست هایشان حاضر می شوند و از محیط زیست کشور دفاع می کنند؛ جمعیتی که تعدادشان کم نیست و براساس آخرین آمارها جمعیتی حدود ۳۴۰۰ نفری دارند. جمعیتی که از ۲۲ فروردین امسال به جلیقه ضدگلوله مجهز شدند تا جانشان کمتر در خطر بیفتد و با این حال هنوز با شلیک ناگهانی یک گلوله جانشان را از دست می دهند.

مینا مولایی

 

کوچ آواره‌های زیست‌محیطی به شمال بی‌آب

استان های شمالی با کمبود منابع آب رو به رو شده اند

با خشک شدن هر رودخانه، تالاب و چشمه‌ عده‌ای آواره می شوند و در جست‌وجوی سرزمینی برای بقا راه مهاجرت را انتخاب می کنند. چند دهه قبل که مهاجرت گسترده ساکنان خطه سیستان آغاز شد، بیشترشان ساکن گلستان و بخش‌هایی از خراسان رضوی شدند، اما این روزها‌ که دامن خشکسالی‌ها گسترده‌تر شده است، سه استان شمالی کشور درمقصد اصلی آواره های زیست محیطی هستند. سه استانی که به ظاهر ‌ منابع آب سرشار دارند اما پیکر ترک خورده تالاب‌ها گواهی است بر اینکه آنها نیز برای تامین آب ‌به مشکل برخورده اند. ‌، شالیزارها سوخته‌اند و کشت دوم در مازندران به دلیل نبود آب ممنوع اعلام شده است.‌ در چنین شرایطی، سرازیر شدن جمعیت به سمت شمال بدون شک تبعات اجتماعی بسیاری به دنبال خواهد داشت به همین دلیل کارشناسان تاکید می کنند هرگونه توسعه جمعیت در سه استان شمالی باید با مطالعات ‌ دقیق و منطبق بر توان سرزمینی انجام شود.

گزارشگران‌سبز:‌خشکسالی به شمال رسیده وبرای سبزی این منطقه شاخ و شانه می کشد، خطر آنقدر  جدی شده که جنگل های سرسبز شمال نیز نمی تواند تشنگی زمین را پنهان کند‌. یخچال‌های منطقه که منشا تامین آب ‌ رودخانه‌های این خطه بود بتدریج به دلیل گرمایش زمین در حال از دست رفتن است. رودها کم آب شده و چشمه‌های بعضی روستاها خشک شده است و آبرسانی با تانکر به این روستاها انجام می‌شود. کشاورزانی که کسب و کار خود را در خطر می‌بینند پمپ‌ها را به داخل تالاب و رودخانه می‌اندازند و بدون رعایت حقابه محیط زیست، در رقابتی نابرابر حیات آبزیان را در معرض تهدید قرار می‌دهند.

از حال و روز استان های شمالی می توان به شرایط ناگوار استان هایی مانند سیستان و بلوچستان، خراسان جنوبی و … پی برد.

شروع یک کوچ

روز به روز به جمعیت آواره هیا زیست محیطی اضافه می شود، اما کمتر مقام مسئولی حاضر است از این اعداد و ارقام  حرف بزند برای نمونه بین سال ۹۰ تا ۹۱ بیش از ۳۵هزار نفر از اهالی سیستان خانه و کاشانه را پشت سر جا گذاشتند تا ‌مرگ هامون  دامن زندگی آنها را نگیرد.

باورش دشوار است اما تا چند سال پیش جمعیت گاوهای بومی سیستان حدود ۹۰هزار برآورد می شد، اما اکنون در خوشبینانه ترین حالت کمتر از ۳۰هزار راس شان‌ باقی مانده جمعیت دام های سب نیز از یک میلیون و ۴۰۰هزار راس به جایی رسیده که به عدد ۵۰۰هزار قد نمی دهد.

بنابراین برای هامون نشینانی که سال‌ها پیش فقط سالانه حدود ۱۲هزار تن ماهی برداشت می کردند با مرگ هامون چاره بجز مهاجرت باقی نمی ماند‌.

خیلی از مسئولان تاکنون درباره آواره های زیست محیطی حرف زده اند برای نمونه عیسی کلانتری،رئیس سازمان حفاظت محیط زیست بارها هشدار داده که تا کمتر از۱۵ سال آینده ‌ ساکنان مناطقی مانند جنوب البرز تا آب های جنوبی و شرق زاگرس تا مرز های شرقی کشور ‌ناچار به ترک دیار خود می شوند نگران کننده تر اینکه جمعیت این افراد ۵۰ میلیون نفر تخمین زده می شود.

زنگ خطر آواره های زیست محیطی مدت‌‌هاست به صدا درآمده اما به نظر می رسد گوش شنوایی وجود ندارد. این روزها اگر پای حاشیه نشینانی که اطراف کلانشهرها زندگی می کنند بنشینید خواهید شنید که بیشتر آنها کشاورز یا دامدارانی هستند که به خاطر خشکسالی ناچار به کوچ شده اند. آواره هایی که این روزها سودای این را دارند که به شمال کشور برسند.

‌منابع شمال محدود نیست‌

سیل مهاجرت به شهرهای شمال  نیز هر روز به کاهش منابع آب دامن می زند. برخی از بومیان استان های شمالی می گویند تصور نامحدود بودن منابع در خطه سرسبز شمال مردم بومی را دچار مشکل کرده است.

مرتضی موسوی مدیر کل حوضه آبریز خزر و ارومیه در گفت‌وگو با ما اگرچه آمار دقیقی از چشمه‌های خشک شده در نوار شمالی کشور در اختیار ندارد اما عنوان می‌کند: شرایط اقلیمی در بخش‌های مختلف استان‌های شمالی متفاوت است. به‌عنوان مثال شهر لوشان در گیلان کاملا گرم و خشک است و شرایط اقلیمی‌اش با شرایط سایر مناطق استان متفاوت است. از رودبار به پایین بارش‌ها زیاد می‌شود. بنابراین در قسمت خشک استان چشمه‌هایی داریم که کاملا خشک شده است و در مازندران هم وضعیت همین گونه است.

او ادامه می‌دهد: در استان‌های شمالی یکسری محدودیت‌هایی هم داریم. به لحاظ شیب منطقه، دچار چالش هستیم. فاصله بین کوه و دریا خیلی نزدیک است و امکان اینکه بشود در این منطقه سد احداث کرد تا از منابع آبی نابهنگام بیشتر بهره‌ برد، وجود ندارد.

به گفته موسوی شرایط محیط زیست استان‌های شمالی اقتضا می‌کند که ملاحظات زیست محیطی در این استان‌ها رعایت شود و در حال حاضر تالاب انزلی در گروه تالاب‌های پر خطر قرار گرفته است.

توسعه با تحقیق

مدیر کل حوضه آبریز خزر و ارومیه بر این باور است که در شمال کشور از حداکثر ظرفیت اراضی برای کشاورزی استفاده می‌شود و امکان تولید تمام نیازهای ایران در این منطقه وجود ندارد. از سوی دیگر اعلام می‌کند: به دلیل کاهش بارش‌ها و منابع آب، امکان تامین آب برای کشت دوم در استان مازندران فراهم نیست.

آن طور که او توضیح می دهد استان‌های شمالی نمی‌توانند جمعیت بیشتری را بپذیرند زیرا حتی اگر بتوان آب شرب با کیفیت را که بزرگترین چالش استان‌های شمالی است تامین کرد باز هم جمعیت نیازهای مختلفی دارد که تامین آن به راحتی امکان‌پذیر نیست.

به همین دلیل کارشناسان تاکید می کنند باید بر اساس توان سرزمین و پتانسیل‌های آبی، توسعه جمعیت در مناطق مختلف را در دستور کار قرار گیرد.‌

هرچند هنوز در شمال کشور جمعیت  بیشتر از توان سرزمین ‌نشده است اما هر گونه تغییر مراکز جمعیتی در کشور و در شمال، باید با محور آب بررسی شود. به‌ویژه در استان‌های شمالی باید به نحوی عمل کرد که آسیبی به جنگل‌ها و مراتع وارد نشود و این منطقه را به عنوان نگین زیست محیطی حفظ کرد.

احتضار تالاب‌های گیلان

تمام روستاهای بدون آب در مناطق خشک شمال مستقر نشده‌اند. گاهی این روستاها در دل جنگل هستند. مردم روستاهای شمال که چشمه‌هایشان خشک شده گاهی هم در بالادست سدها مستقر هستند اما آب کافی در اختیار ندارند. پروریج آباد یکی از این روستاهاست که چشمه‌هایش را به تدریج به دلیل بهره‌برداری بی‌رویه از جنگل‌ها از دست داده است و تا همین سال پیش هم نامش در لیست پروژه‌های نیمه تمام آبرسانی بود و مردم در انتظار تکمیل طرح آبرسانی از سد پایین دست روستا بودند. آنها گاهی هم آب باران را برای تامین نیازهای بهداشتی خود جمع‌آوری می‌کنند. در چنین شرایطی بدون شک روستاییان برای تامین نیازهای کشاورزی به رودخانه‌ها و تالاب‌ها بیشتر فشار می‌آورند.

قربانعلی محمدپور مدیر کل محیط زیست استان گیلان در گفت‌وگو با ما این نکته را تایید می‌کند.

او می‌گوید: همه تالاب‌های کشور امروز با مرگ دست و پنجه نرم می‌کنند و تالاب‌های گیلان از این قاعده مستثنی نیستند. به گفته محمدپور در این روزها کشاورزان گیلانی برداشت خود از آب بندان‌ها و تالاب‌ها را افزایش داده‌اند. آب رودخانه‌ها هم وضعیت مناسبی ندارد. در حال حاضر تالاب‌های استان کاملا خشک نشده‌اند اما وضعیتشان مطلوب نیست. مثلا فقط ۶۰ درصد مساحت تالاب انزلی دارای آب است.

آن طور که محمدپور می گوید تغییرات اقلیمی و کاهش بارندگی همچنین جمع نشدن آب پشت سدها از جمله سد منجیل، تاثیر زیادی روی تالاب‌ها گذاشته است و حیات زیستمندان ساکن این محیط‌های آبی را با مخاطره جدی روبرو کرده است.

مدیر کل محیط زیست گیلان درباره وضعیت گونه‌های در معرض خطر انقراض تالاب‌های گیلان بیان می‌کند: درباره لاله مرداب اقدامات حفاظتی خوبی انجام شد. یکی از اولویت‌های اصلی استان بررسی وضعیت تالاب‌هاست به همین دلیل بررسی میزان حق‌آبه تالاب‌ها و وضعیت گونه‌های در معرض خطر انقراض در دستور کار قرار دارد. مطالعات آن توسط جهاد دانشگاهی پیگیری می‌شود و بودجه این مطالعه را محیط زیست گیلان تامین خواهد کرد.

گلستان بی آب

بی ‌آبی در گلستان نیز برای زندگی خط و نشان می کشد، این استان نیز مقصد بسیاری از آواره های زیست محیطی است، اما شرایط تالاب های آن فاش می کند که این استان نیز با کمبود منابع آب رو به روست.

امیر عبدوس مدیر کل محیط زیست استان گلستان به ما می‌گوید: تالاب آجی گل و آلماگل خشک است و اگر سیلابی که همه ساله در مرداد رخ می‌دهد اتفاق نیفتند‌، تالاب آلاگل هم خشک خواهد شد.

او ادامه داد: به دلیل کاهش بارش‌ها در سال ۹۵ و خشک بودن خاک، بارندگی سال ۹۶ منجر به تولید رواناب نشد و آب‌های سطحی به شدت افت کرد. در سال ۹۶ سیلابی که باعث پر شدن تالاب‌های استان بشود، رخ نداد. در اردیبهشت یکبار در حوضه اترک سیلاب داشتیم و به همین دلیل تالاب آلاگل آبگیری شد.   حاضر عبدوس خشک شدن خلیج گرگان را به افت سطح آب دریای خزر مرتبط می‌داند و درباره خطر انقراض زیستمندان تالابی در گلستان عنوان می‌کند: تالاب‌های گلستان میزبان گونه‌های مهاجر در معرض خطر انقراض هستند. اگر این تالاب‌ها خشک شوند تالاب گمیشان و نواحی ساحلی، پذیرای این پرندگان مهاجر خواهند بود.

با توجه به شرایط نامناسب منابع آب در شمال کشور و اینکه بسیاری سودای مهاجرت به شمال کشور را دارند باید نسبت به بروز فاجعه ای در آینده نزدیک هشدار داد، زیرا با خالی از سکنه شدن استان هایی مرزی مانند سیستان و بلوچستان یا خراسان جنوبی امنیت ملی کشور به خطر می افتد. این درحالی است که سیل مهاجرت به استان های شمالی و مرکزی نیز به طور حتم به حاشیه نشینی دامن می زند  و تبعات اجتماعی آن هزینه های بیشتری را به جامعه تحمیل می کند.

بنابراین مدیریت منابع آب باید اصلاح شود و با استفاده از دیپلماسی آب ‌حقابه های ‌ کشور را نیز تامین کرد.

لیلا مرگن

خطر! به سومالی نزدیک می شویم!

نماینده بوشهر، گناوه و دیلم می‌گوید بعید نیست که شرایط بد اقتصادی  صیادان ایرانی را نیز به  سرنوشت صیادان سومالیایی دچار کند که اکنون دزد دریایی لقب گرفته‌اند

مساله جولان کشتی‌های بیگانه در دریای عمان وارد فازه تازه‌ای شده است. شاید تا پیش از این فقط فعالان محیط زیست نسبت به تخریب زیست بوم و انقراض گونه‌های جانوری هشدار می‌دانند، اما امروز شرایط برای صیادان منطقه آن‌قدر دشوار شده که نماینده بوشهر، گناوه و دیلم در مجلس هشدار می‌دهد اگر این مساله مدیریت نشود هیچ بعید نیست برخی صیادان بومی سرنوشتی مشابه صیادان سومالیایی پیدا کنند، صیادانی که اکنون دزد دریایی لقب گرفته‌اند.

صیادان جنوب از کاهش توان صیادی در آب‌های گرم خلیج فارس و دریای عمان خبر می‌دهند. در حالی که این روزها فصل صید میگوست، لنج‌های مردم محلی که روانه دریا می‌شود، فقط با ده تا ۱۵کیلو میگو به ساحل باز می‌گردد. سفره دریا برای مردم به حدی کوچک شده که دیگر درآمد حاصل از صیادی کفاف زندگی صیادان را نمی‌دهد. تردد بیش از حد شناورهای صیادی که به گفته محلی‌ها، کف دریا را جارو می‌زنند نیز تیشه به ریشه زندگی در جنوب کشور می‌زند. دیروز لاشه یک نهنگ ۱۴ متری در سواحل بوشهر پیدا شد، نهنگی که به احتمال زیاد به علت برخورد با کشتی‌های صیادی تلف شده است، کشتی‌هایی که این روزها با پرتاب سنگ و منور برای صیادان بومی خط و نشان می‌می‌کشند.

گزارشگران سبز: اوضاع کسب و کار در جنوب چندان خوب نیست. بالا رفتن نرخ تورم تامین تجهیزات صیادی را برای مردم جنوب بسیار گران کرده و از سوی دیگر افزایش رقابت در صید، امرار معاش را برای آنها دشوارتر کرده است. بیشتر آنها می‌گویند این روزها که به دریا می‌زنند با ۱۵ تا ۲۰ کیلو میگو به ساحل باز می‌گردند.

وحید خسروی یکی از صیادان بوشهری در گفت‌وگو با ما شرایط نامناسب صیادان بوشهری را تائید می‌کند و می‌گوید: صید برای صیادان نمی‌صرفد. کاهش حجم صید، بی‌رویه شده است.

او و بیشتر صیادان محلی کم شدن صید را به گردن فعالیت کشتی‌های خارجی می‌اندازند که به قول خودشان کف دریا را جارو می‌زنند.

خسروی ادامه می‌دهد: بچه‌ها در دیر و کنگان کشتی‌های خارجی را دیده‌اند و عکسشان را گرفته‌اند. دولت می‌گوید به این کشتی‌ها مجوز نداده، اما این کشتی‌ها تمام آبزیان دریا را صید می‌کنند.

همه مشکلات صیادان جنوب کشور این نیست. خسروی از تورم و گرانی نیز گلایه می‌کند. آن طور که او توضیح می‌دهد هزینه خرید تور ماهیگیری بین ۲۰۰ تا ۸۰۰ هزار تومان است. موتور لنج هم که در گذشته با ۲۰ میلیون تومان خریده می‌شد، امروز به ۶۰ میلیون تومان رسیده است. پرداخت هزینه‌های بالا برای تامین ادوات صیادی، این پیشه را برای مردم جنوب غیر اقتصادی کرده است.

 

صیادی یا دزد دریایی

بی توجهی به وضع صیادان جنوب کشور بدون شک با تبعات اجتماعی رو به رو خواهد بود، تبعاتی که عبدالحمید خدری، نماینده مردم بوشهر، گناوه و دیلم نیز در گفت‌وگو با ما نسبت به آن هشدار می‌دهد و تصریح می‌کند: اگر شرایط به این شکل ادامه پیدا کند هیچ بعید نیست برخی صیادان ایرانی نیز به سرنوشت صیادان سومالیایی دچار شوند که اکنون دزد دریایی هستند.

آن‌طور که این نماینده توضیح می‌دهد: صیادان سومالی نیز به دلیل کم شدن صید و فعالیت بیش از حد کشتی صیادی بیگانه، به دزد دریایی بدل شده اند چراکه تصور می‌کنند به این شکل باید حق شان را بگیرند.

او تاکید می‌کند: شهروندان به طرز وحشتناکی از این موضوع گله دارند. آنها بارها با من تماس گرفته‌اند و از فعالیت کشتی‌های بیگانه در آب‌های جنوبی کشور شکایت کرده‌اند.

این شرایط سبب شده نمایندگانی مانند خدری به فکر فراخواندن مدیران برخی سازمان‌ها مانند شیلات، محیط‌زیست و جهاد کشاورزی به مجلس باشند تا آنها در این خصوص توضیح بدهند.

خدری ادامه می‌دهد: بدون شک دراین باره به دولت نیز تذکر می‌دهیم.

 

 کرایه شناور با خدمه خارجی ‌

سرنخ شناورهایی را که با استفاده از سنگ و منور به لنج‌های بومیان حمله می‌کنند از طریق سازمان شیلات دنبال کردیم. شاپور کاکولکی، معاون صید و بنادر ماهیگیری سازمان شیلات در گفت‌وگو با ما از این می‌گوید که شناورهای خارجی همراه با خدمه خارجی از سوی کشور ایران کرایه شده‌اند.

او به ‌ما‌ می‌گوید: این اقدام سازمان شیلات ایران که شناور با خدمه خارجی کرایه کرده باشد، قانونی است.

شناور به تنهایی با یک متن قراداد، قابل واگذاری به ایران نیست. اجاره شناور بدون ضمانت مالی و تعهد بین‌المللی امکان‌پذیر نیست. از سوی دیگر خرید شناور هم به دلیل قیمت بالا برای دولت ایران مقدور نبود.

آن‌طور که معاون صید و بنادر ماهیگیری سازمان شیلات توضیح می‌دهد طرف اندونزیایی یا هر کشوری که شناور را به صیاد ایرانی کرایه می‌دهد، شرط می‌گذارد که چند نفر خارجی برای مراقبت از شناور در کشتی بمانند.

کاکولکی ادامه می‌دهد: مطمئنا بدون ضمانت مالی به ایران کشتی نمی‌دهد به همین خاطر ناخدای کشتی و افراد خدمه حکم ضمانت را در داخل شناور دارند.

 

فقط یک‌بار!

در حالی که صیادان بوشهری از برخورد با کشتی‌های بیگانه و خدمه آنها می‌گویند، معاون صید و بنادر ماهیگیری سازمان شیلات می‌گوید: این اتفاق فقط یک‌بار رخ داده است و متاسفانه فردی که منور پرتاب کرده است، ایرانی بوده که با او برخورد شده است.

اگر از او درباره کاهش صید و شرایط نامناسب اقتصادی صیادان بپرسید نیز می‌گوید: صید در آب‌های جنوبی ایران کم نشده و حتی افزایش هم داشته است. در سال ۹۵، میزان صید ۶۳۴ هزار تن بود که به ۷۲۵ هزار تن رسیده است.

هرچند کاکولکی ادعا می‌کند میزان صید افزایش داشته اما صیادان شرایط دیگری را تجربه می‌کنند، با این حال فعالان محیط‌زیست نسبت به بهره‌برداری بی‌رویه از منابع دریا نیز هشدار می‌دهند چراکه با صید ترال کمتر آبزی امکان بقا پیدا می‌کند.

 

به خاطر ۲ دلفین

معاون صید و بنادر ماهیگیری سازمان شیلات درباره صید و تردد شناورها در آب‌های جنوبی کشور که اکنون به عاملی برای تهدید حیات وحش نیز بدل شده است می‌گوید: مراقبت شدید می‌کنیم که صدور مجوز صید در محدوده توان اکولوژیک باشد. مجوزصید ما براساس اعلام نظر موسسه تحقیقات علوم شیلاتی است.

او درباره افزایش مرگ پستانداران دریایی و نهنگی که دیروز مرگش رسانه‌ای شد نیز عنوان می‌کند: ما به خاطر مردن دو تا دلفین نمی‌توانیم اقتصادمان را کنار بگذاریم. در ارتباط با اقتصاد صید، منافع کشور را در نظر می‌گیریم. مطمئنا محیط زیست هم جزو منافع ماست و درمنافع اقتصاد صید قطعا محیط زیست هم لحاظ می‌شود.

شاید علت مرگ نهنگی که دیروز تصویر لاشه‌اش رسانه‌ای شد هنوز مشخص نباشد، اما مرگ این‌گونه درمعرض خطر انقراض گواهی است بر این‌که چرخ زندگی در آب‌های جنوبی کشور و برای بومیان این منطقه بخوبی نمی‌چرخد. صیادان برای امرار معاش با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم می‌کنند و گونه‌های حیات‌وحش نیز به‌دلیل سودجویی عده‌ای جان می‌دهند؛ عده‌ای که باصید ترال کمر به نابودی منابع کشور بسته‌اند.

 

تصادف نهنگ با شناور

مدیرکل محیط‌زیست بوشهر کشف لاشه و مرگ نهنگ را تائید کرده و گفته چون لاشه متلاشی شده، علت دقیق مرگ را نمی‌توان اکنون اعلام کرد،اما در مجموع در سال‌های گذشته برخورد با ادوات و شناورهای صیادی و گرفتار شدن در آب‌های کم عمق از دلایل اصلی به گل نشستن و تلف شدن نهنگ‌ها بوده است.

وقتی دریا با تردد بیش از حد کشتی‌های صیادی ناامن شود، میزان مرگ و میر پستانداران دریایی هم افزایش می‌یابد. در سال‌های اخیر چند مورد مرگ پستانداران دریایی در جنوب گزارش شده است.

داوود میرشکار، مدیر کل زیست بوم‌های دریایی سازمان حفاظت محیط‌زیست در گفت‌وگو با ما درباره مرگ نهنگ ۱۴ متری بوشهر عنوان می‌کند:‌ برخورد با کشتی‌های صیادی یکی از احتمالات مطرح شده درباره نهنگی است که لاشه‌اش در بوشهر پیدا شده است.

میرشکار درباره احتمال ناامن شدن دریا با حضور کشتی‌های متعدد در آب‌های جنوب ایران می‌گوید: هر فعالیتی که فعالیت پایدار نباشد، می‌تواند مخرب باشد. حضور کشتی‌ها در آب‌های جنوب اگر با تائید سازمان شیلات باشد می‌توان گفت از منابع دریا به‌صورت پایدار بهره‌برداری می‌شود.

او به‌عنوان مدیر دستگاهی ناظر درباره نحوه صدور مجوزهای صیادی در خلیج فارس و دریای عمان بیان می‌کند: هیچ اطلاعاتی از صید در آب‌های جنوب ندارم. وظیفه قانونی سازمان شیلات است برنامه‌ریزی پایدار برای صید داشته باشد.

لیلا مرگن

پیشروی‌چراغ خاموش تراریخته

برخلاف تاکید وزارت بهداشت هنوز روی روغن‌های خوراکی‌‌ عرضه شده در بازار برچسب دستکاری ژنتیکی درج نشده است

وزارت بهداشت نصب برچسب ‌ روی روغن‌هایی که در ترکیبات ‌آنها از محصولات تراریخته یا دستکاری شده ژنتیکی استفاده شده است را از ابتدای مرداد ‌ الزامی کرده است و از شهریور ماه هم قرار است مواد غذایی که در ساختار آنها از این روغن‌ها استفاده شده، برچسب گذاری شوند. اگرچه هنوز در بازار، برچسب دستکاری ژنتیکی روی روغن‌های نباتی به چشم نمی‌خورد، اما کیانوش جهانپور سخنگوی سازمان غذا و دارو می‌گوید که نصب این برچسب‌ها برای روغن‌هایی که تاریخ تولید آنها بعد از اول مرداد   باشد الزامی است و در صورت رعایت نکردن این مساله، واحدهای متخلف پلمپ خواهد شد. اگرچه موافقان و مخالفان تراریخته همچنان بر سر فواید و مضرات محصولات دستکاری شده ژنتیکی همچنان با هم بحث دارند و اغلب کارشناسان بر این باورند که بدون شک سطح دستکاری در گیاهان، بر کیفیت و سلامت غذا و بروز ناهنجاری‌هایی نظیر نازایی و انواع سرطان‌ها در انسان تاثیرگذار است. دراین بین مخالفان تراریخته انگشت اتهام را به سمت سازمان حفاظت محیط زیست نیز می گیرند، آنها ادعا می کنند‌این سازمان که باید مدافع حفظ تنوع زیستی کشور باشد، بدون آنکه بی خطر بودن محصولات دستکاری شده ژنتیکی به اثبات برسد، به پایگاهی برای موافقان گیاهان تراریخته تبدیل شده است.

این منتقدان برای ادعای خود دلیل هم دارند مثلا می گویند آخرین انتصاب‌ها در سازمان حفاظت محیط زیست نشان می‌دهد که باز هم یکی دیگر از مدافعان گیاهان دستکاری شده ژنتیک به ساختار این سازمان افزوده شده است. انتصاب افراد همسو در سازمان حفاظت محیط زیست، این نگرانی را ایجاد می‌کند که این سازمان به مدافع کامل محصولات تراریخته تبدیل شود و مضرات این فناوری هیچگاه به گوش جامعه نرسد.

چند سالی است که مخالفان توسعه محصولات دستکاری شده ژنتیکی در ایران تلاش می‌کنند که با اجباری کردن برچسب‌گذاری روی محصولات دستکاری ژنتیکی شده  برای مصرف کننده حق انتخاب ایجاد کنند. این تلاش‌ها به ثمر رسید و وزارت بهداشت به کارخانه‌های روغن کشی ابلاغ کرد که از ابتدای مرداد ‌ باید محصولاتشان در صورتی که از دانه‌های دستکاری ژنتیکی شده  تولید می‌شود، برچسب‌گذاری شود. اماهنوز در بازار، روغنی با برچسب تراریخته مشاهده نمی‌شود‌، وقتی این مساله را با کیانوش جهانپور، سخنگوی سازمان غذا و دارو درمیان می گذاریم او به ما می گوید‌: برچسب دستکاری ژنتیکی شده از اول مرداد الزامی است و هر شرکتی که این برچسب را نصب نکند، متخلف بوده و مصرف کنندگان می‌توانند این تخلفات را به ما گزارش دهند.

او درباره اینکه چرا هنوز هیچ محصولی این برچسب را ندارد، تاکید می کند: قاعدتا محصولاتی که دربازار است به کارخانه باز نمی‌گردد که برچسب گذاری شود. بنابراین هنگام جست‌وجوی برچسب روی ظروف روغن‌ها حتما باید به تاریخ تولید دقت شود.

البته سخنگوی سازمان غذا و دارو به این نکته تاکید می‌کند که برچسب گذاری روغن‌های دستکاری ژنتیکی شده  به این مفهوم نیست که روغن تراریخته از نظر وزارت بهداشت مشکل دارد بلکه این برچسب‌ها برای آگاهی عمومی است که مشتری حق انتخاب داشته باشد.

برچسب گذاری سایر محصولات

به گفته جهانپور همه روغن‌های بازار از دانه‌های دستکاری ژنتیکی شده  تولید نمی‌شود و به این ترتیب بدیهی است که بخشی از روغن‌های بازار بدون برچسب تراریخته باشند.

بر اساس آمارهای فائو، ۹۰ درصد سویای موجود در جهان دستکاری ژنتیکی شده  است. به این ترتیب بخش اعظم روغن سویای تولید شده در ایران از سویای تراریخته تولید می‌شود. به این ترتیب این سوال مطرح می شود که آیا وزارت بهداشت برنامه‌ای برای افزایش سهم روغن‎‌های غیر تراریخته دارد؟ سخنگوی سازمان غذا و دارو دراین باره به جام جم می‌گوید: در بازار هم روغن حاصل از دانه‌های دستکاری شده ژنتیکی یافت می‌شود و هم روغن‌هایی که از دانه‌های معمولی تولید شده است. درصد دقیق آن را به خاطر ندارم، اما بیشتر روغن سویا منشا تراریخته دارد. ذرت دستکاری ژنتیکی شده  ، کلزا و احیانا اگر روغن پنبه دانه تولید شود، ممکن است از محصولات دستکاری شده ژنتیکی استفاده شود.

او از اجباری شدن برچسب گذاری برای سایر محصولاتی که در ترکیب آنها از روغن‌های حاصل از دانه‌های دستکاری شده ژنتیکی به کار رفته، خبر می‌دهد.

آن طور که جهانپور توضیح می‌دهد از شهریور امسال مواد غذایی که در ترکیبات آنها از روغن‌های GMO استفاده می‌شود، برچسب گذاری خواهند شد.

سخنگوی سازمان غذا و دارو درباره مقاومت شرکت‌های روغن‌کشی در برابر نصب برچسب دستکاری ژنتیکی نیز می‌گوید: ما مقاومتی ندیدیم. اگر این شرکت‌ها تولیدی داشته باشند و برچسب نزنند، متخلف هستند و با آنها برخورد می‌شود. براساس قوانینی که وجود دارد‌‌ برچسب‌های نصب نکنند‌ از ادامه کار آنها جلوگیری می‌شود.

او معتقد است که در ایران به جز روغن، محصول تراریخته دیگری وارد نمی‌شود و بحث‌هایی که درباره واردات سایر محصولات تراریخته به کشور مطرح می‌شود،حاصل بی‌اطلاعی افراد از تفاوت اصلاح نژاد و دستکاری ژنتیکی است.

ذرت‌های دستکاری ژنتیکی شده  دربازار

هرچندجهانپور چنین نظری دارد، اما کم نیستند کارشناسانی که درباره عرضه محصولات دستکاری ژنتیکی شده در بازار هشدار می دهند.برخلاف نظر سخنگوی غذا و دارو، علی کرمی عضو هیات علمی دانشگاه بقیه الله باور دارد که به جز روغن، محصولات دیگری که دستکاری ژنتیکی شده‌اند به بازار کشور وارد می‌شود.

او به «جام جم» می‌گوید: ذرت دامی اگرچه به ظاهر اعلام می‌شود که برای مصرف دام است اما این ذرت به بازار وارد می‌شود. بنابراین نمی‌دانیم ذرت مکزیکی که می‌خوریم دستکاری ژنتیکی شده  هست یا نه.

کرمی درباره اثرات منفی مصرف محصولات دستکاری ژنتیکی شده  بیان می‌کند: اسناد زیادی درباره اثرات منفی این محصولات وجود دارد. مردم باید به طور روشن بدانند که بین محصولات اصلاح شده و تراریخته تفاوت وجود دارد. اکثر محصولات کشاورزی که در بازار وجود دارد، محصولات اصلاح شده هستند. اصلاح شده یعنی ژن بیگانه وارد گیاه نشده است و خود برنج، گندم یا محصولات دیگر با روش‌های کلاسیک اصلاح شده‌اند و دستکاری ژنتیک در آن رخ نداه است.

او می گوید: در محصولات دستکاری ژنتیکی شده  دو تا سه ژن بیگانه وارد گیاه می‌شود. این ژن بیگانه از یک موجود دیگر وارد گیاه شده است. ما ۵۰۰ نوع برنج و گندم داریم، در جریان دستکاری ژنتیکی دیگر واریته‌های مختلف گندم را تلاقی نداده‌اند که به محصول مورد نظر برسند، بلکه از یک باکتری بیگانه، ژنی را بر می دارند و به گیاه وارد می‌کنند. معمولا ژن مقاومت به آفت یا ژن گلایفوسیت را به گیاهان وارد کرده‌اند. در واقع مهندسی ژنتیک فعلی کاری می‌کند که در طبیعت انجام نمی‌شود.

دارو و غذا قابل قیاس نیستند

مدافعان تراریخته معتقدند در صنعت دارویی از ترکیبات دستکاری شده ژنتیکی استفاه می شود. دارو مستقیم وارد خون افراد می‌شود ولی اثر منفی روی سلامت فرد نمی‌گذارد. عضو هیات علمی دانشگاه بقیه الله در پاسخ به این ادعا بیان می‌کند: ساخت ترکیبات دارویی با مهندسی ژنتیک، تخصص من است. داروی نوترکیبی که ۲۳ نوعش در کشور وجود دارد و از داروی هرسپتین برای درمان سرطان سینه و دیگر داروها را شامل می‌شود، به طور کامل با یک گیاه زنده متفاوت است.

آن طور که او توضیح می دهد‌ دارو را با گیاه زنده نمی‌توان مقایسه کرد. مواد تولید شده دارویی به شدت تخلیص می‌شود. به این شکل ماده به قدری خالص شده   که یک پروتئین مرده است. سازمان غذا و دارو اگر یک پروتئین اضافه در دارو شناسایی کند، اصلا اجازه مصرف آن را برای بیماران نمی‌دهد.

به گفته کرمی در داروهای نوترکیب، هیچ سمی وجود ندارد، اما در محصولات تراریخته، سم را وارد ذرت، برنج و غیره کرده‌اند.

عضو هیات علمی دانشگاه بقیه الله  ادامه می دهد: دارو مخصوص درمان بیماری است و غذا متعلق به انسان سالم است. حجم دریافت غذا توسط بدن با دوز مصرف دارو کاملا متفاوت است. یک دوز بسیار محدود دارو برای یک دوره معین وارد بدن فرد بیمار می‌شود اما آیا حجم برنج تراریخته‌ای که می‌خوریم با دارو برابر است؟ درواقع گیاه زنده را با پروتئین مرده نمی‌توان مقایسه کرد.

توسعه سرطان و نازایی

این عضو هیات علمی دانشگاه بقیه الله درباره عوارض محصولات تراریخته بر سلامت انسان می‌گوید: عوارض تراریخته‌ها مشخص شده است. وقتی غذایی می‌خورید که داخل آن سه ژن بیگانه شامل ژن مقاومت به آفت گلایفوسیت و غیره وجود دارد، این ژن وارد بدن می‌شود. و بر خلاف نظرات اعلام شده، این ژن تجزیه نمی‌شود. مقالاتی وجود دارد که نشان می‌دهد در شیر مادران شیر ده کانادا، سم گلایفوسیت پیدا شده است.

او ادامه می‌دهد: نازایی در کشور بیداد می‌کند و آزمایش روی رت‌ها نشان می‌دهد که گروهی که از محصولات تراریخته استفاده کرده‌اند با کاهش فرزند آوری نسبت به رت‌هایی که با محصول ارگانیک تغذیه شده‌اند، روبرو بوده‌اند.

کرمی با تاکید بر اهمیت سلامت غذا ممنوعیت کشت گیاهان تراریخته در ۳۷ کشور اروپایی و کشورهای پیشرفته جهان را سندی می‌داند که در ایران هم باید به آن توجه شود.

لازم به یادآوری است که فناوری مهندسی ژنتیک به شدت رو به توسعه است و این روزها نسل چهارم مهندسی ژنتیک در دنیا به کار گرفته می‌شود که با فناوری قدیمی که در ایران از آن استفاده می شود کاملا متفاوت است. در نسل جدید مهندسی ژنتیک که ایمن‌تر هم هست، دیگر ژن بیگانه به گیاه وارد نمی‌شود بلکه ژن گیاهان ویرایش می‌شوند. به اعتقاد برخی کارشناسان این سطح از دستکاری مناسب تر است‌.

لیلا مرگن

 

ریخت و پاشگران انرژی

برخلاف قطعی آب و برق در شهرهای کشور برخی دستگاه‌ها رکوردار مصرف انرژی هستند

از بدنه دولت هستند، خودی حساب می شوند، اهل یک خانواده اند، سر یک سفره می نشینند و با این حال ساز مخالف می زنند و خودشان به توصیه های دولت عمل نمی کنند! توصیه هایی که انتظار دارند آحاد ملت در نقاط مختلف کشور از شلوغ ترین شهرها گرفته تا دورافتاده ترین روستاها رعایت کنند؛ توصیه هایی که قرار است به کاهش مصرف انرژی منجر شود، آن هم درست در تابستان داغی که گرمایش نفس می بُرد و جان به لب می رساند.

دیگر کسی نمانده که نداند دولت در تامین برق مصرفی اش با مشکل مواجه شده، دخل و خرجش با هم نمی خواند، صنعت برقش از برنامه​های پیش بینی شده عقب است و کاهش تولید در نیروگاه های برق آبی اش، خاموشی های برنامه ریزی شده ای را در تابستان ۹۷ رقم زده که دلخواه خیلی ها نیست و با این حال از مردم به عنوان بدنه ملت خواسته شده که به تمام توصیه های صرفه جویانه عمل کنند و با تحمل خاموشی های گاه و بیگاه یاری رسان دولت باشند.

اما درگیرودار همین یاری اجباری و خاموشی های چندساعته و تغییر ساعت کاری کارمندان به ساعات اولیه صبح، مابین همین مشارکت های مردمی و چشم انتظاری برای بهبود اوضاع مصرف انرژی ، دیروز مردم با انتشار یک فهرست از نهادها و سازمان های بدمصرف شوکه شدند! فهرست بلندبالایی که از سوی شرکت توزیع نیروی برق تهران بزرگ منتشر شد و بر اساس آن، اسامی ۶۰ سازمان بدمصرف اعلام شد.

در این فهرست اما چشم مردم به اسامی نهادهایی خورد که خود از بدنه دولت بودند، نهادهایی مثل سازمان حافظت محیط زیست ، شرکت ملی نفت و شرکت ملی گاز ایران ، سازمان امور مالیاتی کشور ، ساختمان وزارت اقتصاد ، اتاق بازرگانی صنایع و معادن ، بنیاد انقلاب اسلامی ، آب و فاضلاب منطقه ۶ و منطقه ۴ تهران ؛ نهادهایی کلان که خود باید الگوی مصرف کننده های خُرد بودند و حالا در صف اول اتلاف انرژی ایستاده بودند.

اتفاقی که به گفته هدایت ا… خادمی عضو کمیسیون انرژی مجلس شورای اسلامی،  نشانه بی مدیریتی و ناکارآمدی دولت است. این نماینده مجلس شورای اسلامی با اعلام این موضوع به ما می گوید: مردم ما وقتی این لیست را می بینند برایشان سوال ایجاد می شود که چرا وقتی یک وزارتخانه از دولت در تلاش است که مصرف برق را مدیریت کند، وزارتخانه و زیرمجموعه های دیگر دولت، در این کار رخنه ایجاد می کنند؟! آیا این چیزی جز ناکارامدی و بی مدیریتی دولت است؟!

عضو کمیسیون انرژی در ادامه با تاکید براینکه دولت برای جبران کسری برق ، برنامه صرفه جویی در مصرف و خاموشی ها را اجرایی کرده است ، می گوید: از نهادهای دولتی انتظار می رود که بیشتر ازبقیه یاری رسان دولت باشند ، چراکه بیشتر از هر کس دیگری می دانند وزارت نیرو تحت فشار است ، می دانند مصرف برق تا چه اندازه بیشتر از تولید برق است و باید انگیزه بالاتری نسبت به بقیه در همکاری با وزارت نیرو داشته باشند و در صف اول صرفه جویی بایستند!

دود این فقدان همکاری اما به گفته خادمی به چشم مردم عادی می رود، چرا که فشار مضاعفی در اجرای خاموشی ها به آنها داده می شود. خادمی توضیح می دهد :  واضح است که اگر بسیاری از سازمان های عریض و طویل دولتی ، کمتر انرژی مصرف کنند، خاموشی های کمتری در برخی مناطق گرمسیری که تحمل گرما در آنها دشوار است اتفاق می افتد.

مسئولانی که شبیه حرفهایشان زندگی نمی کنند

از برنامه ساخت نیروگاه ها عقب هستم! این حرفی بود که همایون حائری معاون وزیر نیرو در امور برق چند روز پیش در جمع رسانه‌ها گفت. حائری گفت که اگر بخواهیم تابستان را بدون خاموشی پشت سر بگذاریم، باید سالانه ۴۰۰۰ مگاوات نیروگاه جدید بسازیم که نیاز به سرمایه‌گذاری هنگفتی دارد. به گفته او کاهش بارش‌ها به میزان ۴۰۰۰ مگاوات تولید نیروگاه‌های برق آبی را کاهش داده است.

همین بهانه کافی بود تا وزارت نیرو با رصد مصرف دستگاه های دولتی ، قطع برق این دستگاه ها را در دستور کار قرار دهد. اگرچه حائری در آن نشست خبری، نام دستگاه‌های پرمصرف را اعلام نکرد و وعده داد در صورت عدم توجه این دستگاه‌ها به تذکرات وزارت نیرو نام آنها را در اختیار رسانه‌ها قرار می‌دهد اما حالا فهرستی از این رسانه ها منتشر شده است.

ما برای کسب اطلاعات بیشتر درباره جزئیات این مصرف بیش ازاندازه ، با روابط عمومی برخی از نهادهایی که اسمشان درفهرست بدمصرف‌ها بود تماس می گیریم و خیلی ها پاسخگو نیستند. با این حال مهدی سمافروش مدیر روابط عمومی آب و فاضلاب منطقه ۴ تهران درباره قرار گرفتن اسم آب و فاضلاب منطقه ۴ میان سازمان های بدمصرف ، به ما می گوید: این اتفاق در واحد بهارستان این شرکت افتاده است ، واحدی که جزو نواحی مشترکین است و طبق مصوبه داخلی شرکت آب و فاضلاب باید طبق ساعت کاری ۸ تا ۱۶:۱۵ دقیقه فعالیت داشته باشد.

سمافروش با اعلام اینکه این قطعی برق مانوری بیشتر نبوده می افزاید : دوستان اداره برق با وجود اینکه ما جزو مشترکین کم مصرف هستیم، اعلام کردند که چرا الان که ساعت۱۴و ۳۰دقیقه‌ است هنوز باز هستید و به خاطر یک حرکت مانوری ، تراس بیرون واحد بهارستان را قطع کردند و ماهم به خاطر وجود مشترکین و مراجعینی که هنوز در سالن نشسته بودند، مجبور شدیم که از ژنراتور استفاده کنیم ؛ البته بعد از یک ساعت هم برق وصل شد!

امیرعبدالرضا سپنجی مدیر کل روابط عمومی و امور رسانه سازمان حفاظت محیط زیست هم درباره این اتفاق به ما می گوید : قرار بود طبق مصوبه دبیرخانه هیات دولت، واحدهای ستادی از ساعت ۶ تا ۱۴ فعالیت بکنند، اما چیزی که به ما اعلام شد این بود که سازمان محیط زیست جزو این مصوبه نیست و ما فقط یک روز این مصوبه را در سازمان محیط زیست اجرا کردیم و مابقی روزها طبق همان ساعت کاری قبلی یعنی ۸ تا ۱۶ فعالیت داشتیم. دراین ساعت ها هم که بالاخره هوا گرم است و سیستم های ایرکاندیشن روشن هستند و این اتفاق افتاده است.

محمد درویش ، مدیر کل پیشیین دفتر مشارکت‌های مردمی سازمان حفاظت محیط زیست اما کارشناسی است که درباره پیامدهای این اتفاق به ما توضیح می دهد و می گوید : مسئولینی که شبیه حرف هایشان زندگی نکنند فقط به خودشان صدمه نمی زنند، آنها به اعتماد ملی صدمه می زنند، باعث بوجود آمدن شکاف بسشتر بین دولت، مردم و حاکمیت می شوند و بحرانی جدی را در جامعه بوجود می آورند.

درویش ادامه می دهد : چرا مردم ما به رغم این همه محتواهایی که سازمان محیط زیست و سازمان جنگل ها در حفاظت از محیط زیست و منابع طبیعی تولید می کنند ، با وجود این همه شعارها برای نریختن زباله و استفاده نکردن از خودروی تک سرنشین باز کار خودشان را می کنند؟! دلیلش این است که خود این سازمان ها به عنوان متولی منابع طبیعی و محیط زیست به حرف هایشان عمل نمی کنند! مثلا وقتی ماه پیش بخشنامه شد که تمام ادارات دولتی به منظور کاهش مصرف انرژی در تهران تغییر ساعت کاری بدهند و از ساعت ۶ صبح کارشان را شروع کنند، آقای کلانتری رئیس سازمان محیط زیست زیر بار این مصوبه نرفت و محیط زیست تنها سازمانی بود که به همان روال قبلی به کارش ادامه داد، نتیجه اش هم همین است که حالا خودشان جزو پرمصرف ها شده اند درحالی که  مدعی حفاظت از منابع این مرزو بوم هستند!

رفتاری که دولت را از ملت جدا می کند

این رفتاری ناصحیح، این ایستادن در صف اول بدمصرف ها و اتلاف انرژی در روزگار بی برقی ، برای جامعه بدون هزینه هم نیست.  این را هم دکتر محمد مهدی رحمتی، جامعه شناس و عضو محترم هیات علمی دانشگاه گیلان به ما می گوید و ادامه می دهد : این رفتارها به رابطه بین دولت و ملت آسیب می زند و روی رفتار اقشار مختلف جامعه تاثیر می گذارد.

این جامعه شناس در توضیح بیشتر می گوید : یکی از تبعات منفی این رفتار این است که بخشی از مردم ، وقتی چنین رفتاری را از جانب سازمان های منصوب به دولت می بینند، خودشان هم به نوعی در این رقابت مخرب و ویرانگر شرکت می کنند، مصرف برق و آب را زیاد می کنند و استدلال شان هم این است که اینها که خودشان به ما می گویند صرفه جویی کنید اما به گفته هایشان عمل نمی کنند.نتیجه این اتفاق هدر رفت انرژی و سرمایه ملی است.

به گفته رحمتی ، پایه های یک رویه رقابت آمیز منفی با دولت درجامعه همین جا در همین رفتار بنا گذاشته می شود.

اما این هم ماجرا نیست و این واقعه بازتاب دیگری هم می تواند در جامعه داشته باشد. این استاد دانشگاه دراین باره می گوید : بخش دیگری از جامعه اما شاید رویه رقابت امیز با دولت را پیش نگیرند و به رفتار مصرفی مناسب خودشان ادامه بدهند اما قطعا مشروعیت این سازمان ها در ذهن این گروه از مردم کاهش پیدا می کند و این اتفاق یک پیامد اجتماعی منفی به دنبال دارد. چراکه بحران مشروعیت و بی اعتمادی به سازمان های دولتی ، ممکن است به خود دولت هم تعیمم پیدا کند و به نوعی منجر به جدایی دولت از ملت شود .

به این ترتیب نهادهای دولتی حاضر در لیست بدمصرف ها ، حالا خواسته یا ناخواسته نشسته اند بین جماعتی که آب به آسیاب دشمن می ریزند، همه آنهایی که می خواند در جامعه تفرقه بیندازند! جماعتی که ایران را دوست ندارند و دلشان به حال سرمایه های ملی نمی سوزد.

 

 

 

شنا به سمت مرگ

سال گذشتته‌ ۱۰۲۶ نفر در دریا، رودخانه و سدهای کشور غرق شدند

تابستان و گرمای هوا مردم را ترغیب می‌کند که تنی به آب بزنند، اما آیا هر محیطی برای شنا مناسب است؟ هر کجا که آبی وجود داشت، می‌توانیم از آن برای تفریح و شنا استفاده کنیم؟ آمار افراد غرق شده نشان می‌دهد برای ورزش شنا هم باید به اصول و قوانین ایمنی، دقت کافی داشته باشیم. آمارها نشان می‌دهد شناگرانی که به جای مناطق امن، دریاچه سدها، کانال‌های آب و رودخانه‌های خروشان را برای شنا انتخاب می‌کنند، بیش از هر گروه و دسته دیگری در معرض خطر غرق شدن قرار می‌گیرند. بر اساس آمارهای وزارت نیرو، بیشترین میزان غرق‌شدگان در ماه مرداد هر سال به ثبت رسیده است. سال گذشته ۳۲۲ نفر در محیط‌های تحت مدیریت وزارت نیرو غرق شده‌اند. آمارهای پزشکی قانونی هم که با اضافه کردن غرق شد‌گان دریا ارائه می‌شود از مرگ ۱۰۲۶ نفر در محیط‌های آبی کشور طی سال ۹۶ حکایت دارد.

هر ساله با شروع فصل گرما تمایل برای انجام ورزش‌های آبی و حضور در دریاها و رودخانه‌ها افزایش می‌یابد و به تناسب این مراجعات، تعداد افراد غرق شده در محیط‌های آبی هم افزایش می‌یابد. آن طور که سیف‌ا… آقابیگی، مدیر کل دفتر بحران و پدافند غیرعامل شرکت مدیریت منابع آب ایران به «جام‌جم» می‌گوید: تعداد افراد غرق شده در رودخانه‌ها، کانال‌ها و مجاری انتقال آب و دریاچه سدها در سال گذشته ۳۲۲ نفر بوده است. تعداد افراد غرق شده در سال ۹۶ نسبت به سال ۹۵ با افزایش تقریبا بین ۷ تا ۸ درصدی مواجه بوده است.

تمام محیط‌های آبی کشور تحت رصد و تولیت وزارت نیرو و شرکت‌های آب منطقه‌ای قرار ندارد. برای نمونه دریاها جزو مناطقی است که تحت مدیریت وزارت نیرو نیست. به همین دلیل آمارهای وزارت نیرو و پزشکی قانونی از نظر تعداد افراد غرق شده با هم متفاوت است. در آمارها آمده است که سال گذشته ۱۰۲۶ نفر در آب‌های کشور غرق شده‌اند.

آقابیگی با اشاره به وجود ۱۴۶ هزار کیلومتر رودخانه در کشور، کنترل تمام محیط‌های آبی تحت مدیریت وزارت نیرو را غیر ممکن توصیف می‌کند و درباره دلایل افزایش تعداد افراد غرق شده در سال ۹۶ نسبت به سال ۹۵ عنوان می‌کند: سال گذشته یک گروه کوهنوردی در منطقه سالکندی خوزستان دچار حادثه شد به همین دلیل آمار افراد غرق شده افزایش یافت.

به گفته او، بیشترین میزان غرق‌شدگان به ترتیب در رودخانه‌ها، خلیج فارس،‌ دریای خزر، استخرها و دریاچه‌های مصنوعی، کانال‌ها و مجاری انتقال آب دریاچه سدها و محیط‌های آبی و در نهایت چاه‌های آب به ثبت رسیده است.

افزایش ۹۰ درصدی افراد غرق شده در تیر ماه

مدیرکل دفتر بحران و پدافند غیر عامل شرکت مدیریت منابع آب ایران ادامه می‌دهد: با افزایش درجه حرارت و سفرهای تابستانی همزمان با تعطیلی مدارس، تعداد افراد غرق شده در دریاها هم افزایش می‌یابد. به نحوی که در تیر امسال تعداد افراد غرق شده نسبت به ماه قبل آن با افزایش ۹۰ درصدی مواجه بوده است.

او تعداد افرادی را که در چهار ماهه ابتدایی امسال در محیط‌های آبی تحت مدیریت وزارت نیرو دچار حادثه شده‌اند، ۱۳۳ نفر اعلام می‌کند و از مردم می‌خواهد بدون لوازم ایمنی نظیر جلیقه نجات شنا نکنند. همچنین فقط در محیط‌هایی که امکانات کافی از نظر نجات غریق وجود دارد شامل سواحل دریاها و بخشی از سواحل رودخانه‌ها اقدام به شنا کنند.

نشناختن قواعد آب، عامل غرق شدن مردم

بخش زیادی از افرادی که در مخزن سدها یا رودخانه‌ها غرق می‌شوند، افرادی آشنا به اصول و فنون شنا هستند اما در حین شنا دچار سانحه می‌شوند. بهمن پرورش، غواص و امدادگر به «جام‌جم» می‌گوید: تاکنون اجساد یکصد غریق از افراد برجسته شامل منتخبان المپیک، قهرمانان جوان رشته‌های ورزشی و شناگران ماهر را از آب‌های داخلی ایران بیرون کشیده‌ام. این مساله تلنگری به شناگران معمولی است تا در آب‌های کشور بدون امکانات شنا نکنند، زیرا آب به آنها رحم نخواهد کرد.

آن‌طور که او می‌گوید: خستگی، وسعت مخزن سدها، اسپاسم عضلانی، ناتوانی در شنا و عواملی از این دست منجر به غرق شدن افراد در مخزن سدها شده و سبب می‌شود آنها نتوانند در مقابل خروش آب مقاومت کنند.

پرورش که همین چند روز پیش دو جوان غرق شده را از مخزن سد سنقر خارج کرده، معتقد است  ۹۵ درصد افرادی که در رودخانه‌ها غرق می‌شوند با خطرات آب آشنا نیستند.

او از سال ۶۸ تاکنون فقط موفق شده ۱۰۵ نفر را زنده از آب بیرون بیاورد و آمار کشته‌شدگانی را که به دنبال پیکر آنها کیلومترها مسیر رودخانه‌های خروشان را طی کرده است، به دلیل کثرت تعداد آنها به خاطر نمی‌آورد.

نجات فقط یک نفر از ۲۱ حادثه‌دیده

این غواص می‌گوید: چند روز پیش پیکر یک جوان را که در سد شهید قنبری ماکو غرق شده بود، در آب‌های مرزی چهار کشور ارمنستان، آذربایجان، ترکیه و ایران جست‌وجو کرده است.

به گفته او در چهار ماهه ابتدایی امسال فقط این غواص ۲۰ نفر را از آب‌های کشور در آورده است و طی این مدت فقط یک نفر را موفق شده زنده از آب بیرون بیاورد.

پرورش که با تجهیزات کامل در آب، به دنبال غرق‌شدگان می‌گردد از مسدوم شدن در آب سخن می‌گوید. آن‌طور که او اعلام می‌کند: تاکنون ۳۳ بار در جریان امدادرسانی به غرق‌شد‌گان، تا سر حد مرگ پیش رفته است.

 

 

شیرجه‌های خطر آفرین

در فصل گرما مردم سراغ آب‌های سطحی رودخانه‌ها، کانال‌ها و سدها می‌روند و غالبا از فراز و نشیب‌های خاص این مناطق بی‌خبرند. به همین دلیل برخی افراد جان خود را از دست می‌دهند. علت همه این حوادث ناآشنایی با شنا نیست، بلکه در برخی مواقع آب رودخانه‌ها که به دریاچه پشت سد منتهی می‌شود در زمان آبگیری سد، میزان سطح آب با پیش بینی منطبق نیست و در مسیر رودخانه یا مخزن سد؛ خانه‌های به‌جا مانده، تیر برق و درختان قطع و جمع‌آوری نمی‌شود و به همین دلیل اینها در مخازن سدها باقی می‌ماند. علاوه بر این بر اثر سیلاب هم شاخ و برگ‌ها، سنگ‌های بزرگ و کوچک نیز به دریاچه پشت سد یا رودخانه‌ها و کانال‌های آب آورده می‌شود که هنگام شنا و شیرجه زدن در آب خطرآفرین است و برخورد این اجسام با شناگر موجب فوت شخص می‌شود. فراز و نشیب و عمق دریاچه پشت سد یا کانال‌های آبیاری نیز متفاوت است و بسیاری از مردم چون از این موضوع اطلاع ندارند با شناکردن در این مناطق جان خود را از دست می‌دهند. از طرفی پایاب سدها نیز که به صورت U یا V یا به شکل نیم لوله است، قابلیت شنا ندارد و اغلب مردم از آن بی‌اطلاعند.

 

مخزن سد، محل مناسبی برای شنا نیست

چند دلیل عمده برای ممنوعیت شنا در مخزن سدها یا کانال‌های آبی وجود دارد. در این محیط‌ها جریانات زیر سطحی، متفاوت با بخش آرام سطح آب است که شناگران مشاهده می‌کنند. در نتیجه سرعت جریان در لایه‌های پایینی آب بیشتر از سطح آب است. افراد به این موضوع توجه ندارند و به محض این که به محیط‌های آبی بخصوص در بدنه سدها نزدیک می‌شوند، مکش سد منجر به غرق شدن آنها می‌شود. تجهیزاتی که در مجموعه و بدنه سدها نصب شده است، برای برداشت آب کشاورزی، آب شرب، تولید برق و… نصب شده و تاثیر زیادی روی شناگران می‌گذارد. در سدها و همچنین محیط‌های آبی مثل کانال‌ها، شیب دیواره اطراف سد و همچنین شیب کف رودخانه، شیب متعادلی نیست. افراد به محض این‌که با این بدنه تماس پیدا می‌کنند، سقوط کرده و نمی‌توانند خود را نجات دهند. در محیط‌های آبی مثل سدها وجود گل و لای و لجن منجر به گیر افتادن افراد می‌شود. در محیط کانال‌ها با وجود آن‌که وزارت نیرو از طریق نصب گارد ریل و فنس در برخی اماکن و نصب تابلوهای هشدار‌دهنده تلاش کرده به مردم خطرها را گوشزد و اعلام کند که به محیط‌های آبی به هیچ وجه ورود نکنند، باز هم مسائل ایمنی از سوی مردم رعایت نمی‌شود.

 

رودخانه‌ها، صدر‌نشین در قربانی گرفتن از شناگران

بیشترین میزان غرق‌شدگان در محیط‌های آبی، مربوط به شنا در رودخانه‌هاست. با توجه به این‌که طول رودخانه‌های کشور ۱۴۶ هزار کیلومتر است، مطمئنا امکان پایش و نگهبانی یا محصور کردن این میزان رودخانه وجود ندارد، بنابراین برای کاهش حوادث مربوط به رودخانه‌ها باید خود مردم رعایت کنند. دومین محیط آبی که منجر بیشترین میزان غرق شده را به خود اختصاص می‌دهد، خلیج فارس و دریای خزر است که تعداد زیادی گردشگر به آن مراجعه می‌کنند. استخرها و دریاچه‌های مصنوعی که امکانات نجات غریق در آنها کم است یا اصول ایمنی در آن رعایت نمی‌شود، سومین مکانی است که افراد زیادی در آن غرق می‌شوند. در نیمه اول سال به خاطر تامین منابع آب شرب و کشاورزی معمولا کانال‌ها و مجاری انتقال بر خلاف نیمه دوم سال پر از آب است. همزمان با افزایش درجه حرارت، مردم به این مکان‌ها وارد شده و دچار سانحه می‌شوند. مردم به هیچ وجه نباید وارد چنین مکان‌هایی شوند. دریاچه سدها و محیط‌های آبی که برای ذخیره سازی و نگهداری آب ساخته شده است و نه برای شنا، آخرین مکان‌هایی است که منجر به غرق شدن افراد می‌شود. گاهی چاه‌ها هم به مکانی برای غرق شدن افراد تبدیل می‌شود. البته افراد برای شنا وارد چاه‌های دهانه گشاد نمی‌شوند، بلکه افرادی که برای لایروبی و مرمت چاه وارد این محیط می‌شوند، ممکن است دچار سانحه شده و غرق شوند.

 

لیلا مرگن

تاول دیپلماسی خشکیده

ریشه اصلی مشکلات اخیر خوزستانی ها نبود دیپلماسی آب است

نـــــــــی‌‌زارهــــای هورالعظیم می‌سوزند و این ریه‌های مردم خوزستان است که علاوه بر آلودگی‌های نفتی و گرد و غبار با دود نیزارهای بخش عراقی هورالعظیم نیز پر می‌شود.
همسایگی با کشوری جنگزده در غیاب دیپلماسی مناسب برای وادار کردن عراق به انجام تعهدات بین‌المللی در زمینه محیط‌زیست، زندگی خوزستانی‌ها را مختل کرده و روزهای تعطیل ناشی از آلودگی را در این استان افزایش داده است.

دود ناشی از سوختن نیزارهای عراق، در آسمان هویزه، اهواز و بخش‌های مجاور این تالاب به چشم زیستمندان منطقه می رود اما هیچ مسئولی مسئولیت این مشکل را به‌عهده نمی‌گیرد. دیروز رئیس سازمان حفاظت محیط زیست در حاشیه جلسه هیات دولت نسخه پیچید که مردمی که از این آلودگی‌ها به تنگ آمده‌اند از ماسک استفاده کنند؛ چون آتش سوزی خارج از ایران است. این راهکار در کنار پیکر خشکیده تالاب‌هایی مانند هامون ثابت می کند در دستگاه دیپلماسی کشور تلاش‌ها برای به جریان انداختن دیپلماسی آب از مقام وعده و حرف فراتر نرفته است.‌

راه‌حل‌های ماسکی

گاومیش‌های سوخته هور‌العظیم نیز با پوست‌های سوخته شان گواهی می‌دهند که آب هور العظیم را دزدیده‌اند، اما انگار آب در دل برخی مدیران تکان نمی خورد؛ مدیرانی که در روزهای اول سوختن گاومیش‌ها و دارایی خوزستانی‌ها را تکذیب می کردند، اما بالاخره وقتی تصاویر گاومیش های سوخته پخش شد ناچار به اقرار شدند.

حدود ۲۰ روز از آتش گرفتن هور می‌گذرد و دود غلیظ ناشی از آن آسمان اهواز را هم سیاه پوش کرده است. اما دیروز رئیس سازمان حفاظت محیط‌زیست در حاشیه نشست هیات دولت به مردم توصیه کرده است از ماسک استفاده کنند، زیرا از دست آنها کاری ساخته نیست. او درباره اقدامات بین‌المللی سازمان متبوعش برای کاهش آثار ناشی از آتش‌سوزی هورالعظیم نیز به آنا گفت: آتش‌سوزی هورالعظیم داخل ایران نیست و در خاک عراق اتفاق افتاده است؛ خوشبختانه آتش آن به ایران نمی‌رسد!

دعوا بر سر محل وقوع آتش‌سوزی

مردمی که برایشان نسخه ماسک زدن تجویز می‌شود، همان‌هایی هستند که روزگاری معیشتشان با تالاب گره خورده بود، اما این روزها مجموعه سیاست‌های غلط در منطقه و نبود همکاری‌های بین‌المللی تالاب زنده را به پیکره‌ای تبدیل کرده که بلای جان مردم شده است. اما آیا نمی‌شود با تامین حقابه تالاب از طریق ایران از درد و رنج مردم کاست؟ مسعود باقرزاده کریمی، معاون دفتر زیستگاه و امور مناطق سازمان حفاظت محیط‌زیست به جام‌جم می‌گوید: آتش‌سوزی هورالعظیم در بخش عراقی این هور اتفاق افتاده است. رسیدن آب از سمت ایرانی هور زمان می‌برد. قسمتی که از ایران آبگیری می‌کند با مکان آتش‌سوزی ۵۰ تا ۶۰ کیلومتر فاصله دارد.

به گفته او، اگر همین امروز آب وارد عراق شود، یک ماه طول می‌کشد به سمت عراقی هور آب برسد. علاج مشکل آتش‌سوزی آبگیری از سمت ایران نیست.

معاون دفتر زیستگاه و امور مناطق سازمان حفاظت محیط زیست بیان می‌کند: در سمت عراق آب در هور نمی‌ماند و استفاده‌های دیگری از آب می‌شود و مشکل مقابله با آتش این نیست که از ایران آب رها کنیم.

او که درباره دلیل آتش‌سوزی در هور اطلاع دقیقی ندارد از وجود اختلاف نظر در مسئولان ایرانی و عراقی بر سر این‌که کدام قسمت هور آتش گرفته، خبر می‌دهد.

ضعف دستگاه دیپلماسی

گرچه باقرزاده کریمی درباره نقش دستگاه دیپلماسی در وضعیت این روزهای هورالعظیم اظهار بی‌اطلاعی می‌کند، اما علی محمد شاعری، عضو کمیسیون کشاورزی، آب و منابع طبیعی مجلس در گفت‌وگو با جام‌جم از ضعف دستگاه دیپلماسی خبر می‌دهد.

او می‌گوید: محیط‌زیست مرز نمی‌شناسد. محیط‌زیست یک موضوع فرامرزی و فرامنطقه‌ای است و منافعش متعلق به همه مردم جهان است. حفاظت از محیط‌زیست نیازمند یک همکاری بین‌المللی و منطقه‌ای است. وزارت‌خارجه به‌عنوان نماینده ایران برای دیپلماسی محیط‌زیست باید نقش خود را ایفا کند.

به گفته شاعری، در این شرایط وزارت خارجه نقش اساسی دارد تا با همکاری سازمان محیط‌زیست دولت عراق را وادار کند سریع‌تر این مشکل را رفع کنند. مسئولان نمی‌توانند بسادگی در این مسائل از خود سلب مسئولیت کنند.

او تاکید می‌کند: بسیاری از مشکلات نوار مرزی، نیازمند همکاری مشترک است. چالش‌هایی که در زمینه ریزگرد و حقابه زیستگاه‌های مرزی مثل هورالعظیم وجود دارد، به همکاری منطقه‌ای بین ایران و عراق نیاز دارد.

عضو کمیسیون کشاورزی، آب و منابع طبیعی مجلس ادامه می‌دهد: حتی اگر کشورهای دیگر کانون آسیب رساندن به کشور ما هستند، باید در چارچوب همکاری منطقه‌ای مشارکت آنها را جذب کنیم.

این نماینده مجلس ادامه می‌دهد: کشور عراق عضو کنوانسیون‌های محیط‌زیستی است. براساس همین معاهدات بین‌المللی باید دامنه همکاری‌ها را تعریف کنیم. تاکنون همکاری خوبی بین دولت‌های ایران و عراق در زمینه مقابله با چالش‌های محیط‌زیست صورت نگرفته است. وزارت خارجه درباره این موضوع نباید بی‌تفاوت باشد و باید وارد عمل شود.

سرطان سدسازی ترکیه

به گفته شاعری، یک میلیون هکتار از تالاب‌های عراق خشک شده است و این مساله به خاطر کاهش حقابه تالاب‌ها براثر احداث سدهای مطالعه نشده در کشور ترکیه است.

او می‌افزاید: فعالیت‌های زراعی و کشاورزی غیرعلمی و بهره‌برداری غیراصولی از سرزمین همچنین مهاجرت بی‌رویه مردم و رهاسازی اراضی کشاورزی به همراه نبود مدیریت منابع در کشور عراق، سبب شده است که تالاب‌های این کشور خشک شود.

شاعری آتش‌سوزی هور را معلول چند علت‌ می‌داند و تصریح می کند: علت اصلی آتش‌سوزی در هورالعظیم گرمایش زمین و کاهش شدید حقابه تالاب‌های عراق است که عوامل انسانی آن را تشدید کرده، حتی ممکن است برخی افراد به قصد تخریب و تجاوز به این عرصه‌ها، آتش‌افروزی کرده باشند.

چانه‌زنی برای آب

طاهر جومست، کارشناس سیاست خارجه در این‌باره به جام‌جم می گوید: برای حل چنین مشکلاتی باید با کشورهای منطقه وارد مذاکره حول‌محور آب شد. طبق کنوانسیون و معاهدات جهانی و بین‌المللی با محوریت آب، کشورهای بالادستی رودها نمی‌توانند با هرگونه اقدامات مخاطره‌آمیز خود دسترسی کشورهای پایین دستی را به جریان آب مختل کنند. از این بابت، کشورهایی که بیشترین مشکل را برای ایران ایجاد کرده‌اند ترکیه و افغانستان هستند که با ساخت سدهای متعدد و بزرگ روی مسیر رودها، حیات محیط‌زیست ما را تحت‌تاثیر قرار می‌دهند.‌

آن‌طور که او توضیح می‌دهد درچنین شرایطی توجه به هیدروپلیتیک (اهمیت سیاستگذاری با محوریت آب و منابع آبی)، حیاتی به نظر می‌رسد.

هیدروپلیتیک، هنر و اقدام درک و همکاری بر سر منابع آبی فرامرزی مشترک به نحوی برابر و پایدار است. بحران آب همان‌گونه که در علم هیدروپلیتیک بررسی می شود، مساله ای فراتر از توان کشوری واحد برای حل آن است و نیازمند همکاری جمعی کشورهای منطقه است.

ایلیسو، بحران ساز منطقه

سدسازی‌های بی‌قاعده ترکیه روی دجله و فرات نه تنها تمدن میان‌رودان را در معرض خطر جدی قرار داده بلکه به دلیل خشک شدن تالاب‌های عراق و گسترش کانون‌های گرد و غبار، علاوه بر ایران، تا کیلومترها دورتر را تحت تاثیر قرار می‌دهد.

مقامات ترکیه در اجلاس بین‌المللی گرد و غبار که دوم تیر سال گذشته در تهران برگزار شد، از امضای هرگونه سندی که بر نقش سدسازی و ایجاد گرد و غبار تاکید داشت، ممانعت و مخالفت خود را با بندهایی از بیانیه پایانی این اجلاس اعلام کردند تا بلایی که بر سر منطقه می‌آورند، برای آنها تبعات حقوقی نداشته باشد. آنها حتی در پاسخ به رسانه‌های ایرانی هم تمام مباحث مطرح شده در زمینه اثرات مخرب سدسازی ترکیه بر منطقه و کاهش حقابه دجله و فرات را رد و تاکید کردند فقط در دو سالی که سد ایلیسو آبگیری می‌شود، مردم عراق ممکن است با مشکل کم آبی مواجه شوند اما بعد از آن، همه چیز رو به راه خواهد شد و حقابه دجله و فرات تامین می‌شود. طرح گاپ و سدهای زیر مجموعه آن که قرار بود با منابع مالی بانک جهانی اجرا شود، چند دهه قبل با لابی گسترده اعراب از این منابع مالی محروم ماند ولی ترکیه از سدسازی روی دجله و فرات دست برنداشت و با همکاری رژیم اشغالگر قدس، این طرح‌ها را تکمیل کرد.

لیلا مرگن

اکالیپتوس خطرناک‌تر از چمن کاری

مشکل اصلی فضای سبز شهری نبود برخورد تخصصی است. رعایت نکردن استانداردها و اصول علمی برای ما مشکل‌آفرین شده است. نداشتن طرح جامع فضای سبز، طرح جامع جمع‌آوری آب‌های سطحی و نگه‌داشتن آن در شهر از دیگر مشکلات فضای سبز کشور است. باید نزولات جوی را در آب‌انبارهایی که در داخل شهر طراحی می‌شود، جمع‌آوری کرد. این آب را باید نگه داشت برای مواردی که به آن نیاز است.

باید پرسید آب‌ قنات‌های ما کجا می‌رود؟ یا چرا کف رودخانه‌های ما بتنی است؟ چرا از خاک سفت شده در کف رودخانه استفاده نمی‌کنیم تا آبی که رد می‌شود، جذب زمین شود و تهران را از خطر فرونشست نجات دهد. در تهران اکالیپتوس می‌کارند که به ظاهر این‌گونه در مقابل بی‌آبی مقاوم است. این درحالی است که اکالیپتوس را باتلاق خشک‌کن می‌خوانند چرا که اندک نم خاک را نیز جذب می‌کند.

باید از مدیران شهری پرسید چرا این گیاه را می‌کارند تا همان یک ذره نم و آبی که هست خشک شود. بیشتر آنها در تهران به فکر مصرف آب چمن‌ها هستند؟ نکته فراموش شده این‌که مدیریت شهری اکنون باید به فکر اکالیپتوس و توت‌های مثمر و غیرمثمری باشد که کاشته شده و به مشکلاتی مانند طغیان مگس سفید دامن زده است.

اما مدیریت شهری از این اشتباه‌ها درس نمی‌گیرد، چون هنوز چنار آبدوست کاشته می‌شود تا منابع آبی تهران را محدودتر کند.

قدیمی‌ها یادشان هست که تهران شهر رودخانه‌ها بود، اما دیگر از آن خبری نیست و در برخی اکنون فاضلاب جاری است.

ماجرا وقتی نگران‌کننده‌تر می‌شود که زمزمه‌های قاچاق آب نیز در شهر پیچیده  و برخی می‌گویند از برخی پارک‌ها تانکرتانکر آب به استخرها قاچاق می‌شود!

در تهران از نظر مدیریت فضای سبز، قوانین و استانداردها اصلا مناسب نیست.

هیچ‌یک از پارک‌های تهران از نظر استاندارد و جمعیتی که از آن استفاده می‌کنند، شرایط مطلوبی ندارد. همه اینها به‌دلیل حضور نیروهای غیرمتخصص در حوزه طراحی فضای سبز است. خیلی از معمارها خود را معمار منظر تلقی می‌کنند در حالی که نیازهای اکولوژیکی گیاهان را نمی‌شناسند. متاسفانه نبود نظام مهندسی تخصصی مهندسین فضای سبز، سبب شده که حضور غیرمتخصص‌ها در این حوزه تقویت شود. به دلیل رقابت اقتصادی در بازار نمی‌گذارند نظام مهندسی فضای سبز و طراحی منظر پا بگیرد زیرا انحصار طراحی منظر دست معمارهاست.

ساخت و ساز آن دست عمرانی‌هاست. یک چرخه اقتصادی و یک رقابت ناتمیز است که متاسفانه مانع از ایجاد یک تشکیلات تخصصی می‌شود.

علیرضا میکائیلی
عضو هیات علمی دانشکده کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه گرگان

بالا