محیط زیست با همه زخمهایش زیر ذرهبین مجلس میرود، هرچند خیلی دیر، اما نمایندگان مجلس سرانجام پس از سالها با تحقیق و تفحص از سازمان حفاظت محیط زیست موافقت کردند. سازمانی که تاکنون هیچ سکانداری نتوانسته آن را بهدرستی هدایت کند به همین دلیل زخمهای ناسور محیطزیست کشور هرروز عفونیتر میشود.
مدیرانی که تاکنون پایشان به پردیسان باز شده وقتی مورد انتقاد قرار میگیرند، از این میگویند که سازمان حفاظت محیطزیست امکانات لازم را در اختیار ندارد. سازمان حفاظت محیطزیست هیچ وقت اقتدار لازم را نداشته، این ضعفی است که بخشی از آن را باید پای مدیرانی که تاکنون فرصت هدایت آن را داشتهاند گذاشت، اما ریشههای این ضعف جای دیگری است.
حسن روحانی پس از تشکیل دولت یازدهم اولین مصوبهاش را به نام ارومیه زد تا روی ادعای زیستمحیطیترین دولت بودن تاکید کند این ادعا در دولت دوازدهم نیز تکرار شد اما هیچ وقت از مقام شعار فراتر نرفت تا آنجا که با تغییر معصومه ابتکار و جایگزینی عیسی کلانتری در پردیسان نیز محیطزیست راه بهجایی نبرد.
معصومه ابتکار نتوانست انتظارات را برآورده کند، عیسی کلانتری نیز با تصمیمهایی که تاکنون گرفته فعالان محیطزیست را شوکه کرده، تصمیمهایی مانند واگذاری کنوانسیون تنوع زیستی و رسوبزدایی از تالاب انزلی با اکسید تیتانیوم. کلانتری تنها عضو کابینه زیستمحیطیترین دولت نیست که تصمیمهای محیط نیستی میگیرد.
عملکرد بیشتر وزرا نشان میدهد که ظاهرا دغدغه محیطزیست را ندارند؛ وزارت خارجه تاکنون برای تامین حقابههای کشور قدمی جدی برنداشته است. وزارت آموزش و پرورش و وزارت علوم تاکنون در کتابهای درسی مطلب مناسبی درخصوص محیطزیست نگنجاندهاند و مدارس طبیعت نیز یکی یکی خاطره میشوند.
وزارت نفت نیز با جادههایی که در دل تالاب هورالعظیم کشیده متهم اصلی مرگ این تالاب است، دست این وزارتخانه به خون جنگل نیز آلوده است بهدلیل کشیدن خطوط انتقال نفت در دل جنگل.
وزارت نیرو نیز با سدسازیهای مرگبار نفس محیط زیست را به شماره انداخته و پای رفتن را از بسیاری از رودخانههای کشور گرفته. این وزارتخانه برای تصفیه فاضلاب شهرهای حاشیه دریاچه خزر و خلیج فارس و دریای عمان نیز اقدامی مناسب انجام نداده برای نمونه فاضلاب سه استان شمالی کشور به شکل مستقیم به دریا میریزد.
سازمان میراث فرهنگی و گردشگری نیز بر طبل توسعه ناپایدار میکوبد و با اجرای طرحهای گردشگری در بکرترین زیستگاهها مانند آشوراده زخمهای محیطزیست را بیشتر میکند.
وزارت بهداشت نیز ساماندهی زبالههای بیمارستانی و عفونی را به فراموشی سپرده است، جهادکشاورزی حتی به قیمت مرگ جنگل میخواهد کشاورزی را توسعه دهد وزارت صمت نیز فعالیت معادن در مناطق حفاظت شده را در اولویت قرار داده است.
تصمیمهای اشتباه این وزارت خانه و سازمان ها از بی توجهی دولت به محیط زیست حکایت دارد و این پیغام را به نمایندگان میدهد که با تحقیق و تفحص از یک سازمان نمیتوان به نجات محیط زیست امیدوار بود، چراکه زخمهای محیطزیست با شعار درمان نمیشود. فرقی هم ندارد این شعار از سوی دولتی باشد که قصد دارد محیط زیست را قربانی سیاست کند یا نمایندگانی که به نام محیط زیست در پی اهداف سیاسی هستند.
بایگانی/آرشیو برچسب ها : مهدی آیینی
اشتراک به خبردهینجات زمین با چسب زخم
در دل جنگل زباله میکاریم، روی شانههای کوهستان ویلا. رودخانه از فاضلاب جاری است، دریا خسته از موجهای پلاستیکی . زاگرس در سوگ بلوط میگرید، هیرکانی در غم شمشاد.
کامیونها نعش کش درختان شدهاند، قاچاقچیان چوب، کلیددار جنگل . حیات وحش از انقراض می ترسد، محیطبان زندانی از شکارچی آزاد.
محیط زیست کشور زخم کم ندارد، هر جای ایران که بایستید زمین غم دارد، آسمان بغض ؛ چراکه توجه به محیط زیست کشور برای بسیاری از مدیران و مسؤولان هیچ وقت از مقام شعار و وعده فراتر نرفته به همین خاطر امروز نیز که در تقویم روز جهانی زمین است ، بسیاری فقط از محیط زیست «میگویند»؛ محیط زیستی که دیگر تاب وعده و شعار را ندارد.
نباید فراموش کرد که کم نیستند افرادی که از دغدغه های زیست محیطی شهروندان برای خود پله میسازند، پلهای که بالا رفتن از آن مساوی است با فراموشی محیط زیست، به همین دلیل با توجه به اینکه انتخابات مجلس در پیش رو است بسیاری تبلیغات زیر پوستی شان را آغاز کرده اند امروز را باید مجالی دانست برای گفتن از خطر انتخاب نمایندگانی که با شعارهای محیط زیستی به مجلس راه پیدا می کنند، اما در نهایت محیط زیست را قربانی می کنند تا در انتخابات آینده دوباره انتخاب شوند.
امروز در سازمان حفاظت محیط زیست نیز قرار است مدیران حوزه معاونت محیط طبیعی و تنوع زیستی به پرسش های خبرنگاران پاسخ بدهند. مدیرانی که برخلاف وظیفه شان ، پاسخگویی را بیشتر به چنین نشست هایی محدود می کنند.
بسیاری از سازمانهای مردم نهاد نیز امروز با برنامههای مانند کاشت درخت سعی میکنند این روز را گرامی بدارند، اما زخم های ناسور محیط زیست کشورمان با چسب زخمهایی که هرسال در روز زمین برایش تجویز می شود درمان نمی شود، زمانی می توان به نجات زمین امیدوار بود که محیط زیست به همه صفحات تقویم سنجاق شود.
«محیط نیستیتر» از همیشه!
زاگرس بیبلوطتر شد، هیرکانی بیشمشادتر، یوز به انقراض نزدیکتر شد و هوبره به شیخنشینان خلیج فارس، صید ترال برای کشتیهای چینی در آبهای عمان رونق گرفت و خزر زیر تیغ انتقال آب رفت.
در سالی که نفسهایش به شماره افتاده، اتفاقهای تلخ زیستمحیطی زیادی رقم خورد از شمار محیطبانان شهید که به عدد ١٢٣ رسید بگیرید تا سوختن فعالان محیط زیست در مریوان و بلاتکلیفی و دوری تعدادی دیگرشان از سفره هفتسین برای دومین بهار. به همین دلیل سیاهنمایی نیست اگر بگوییم، امسال سال محیطزیست نبود.
در ١٢ ماه گذشته مسئولان از شمال تا جنوب و از شرق تا غرب کشور سنگ تمام گذاشتند و بر طبل توسعه ناپایدار کوبیدند. اردیبهشت امسال واگذاری ۵/۶ هکتار از مناطق جنگلی و مرتعی الیمستان برای ساخت تلهکابین خبرساز شد. اما در نیمه و انتهای سال این اتفاق ناگوار زیر سایه تصمیمهای محیطنیستی بزرگتری به فراموشی سپرده شد؛ تصمیمهایی مانند صدور مجوز برای ساخت ویلا در منطقه حفاظتشده خاییز و واگذاری بخشی از منطقه حفاظتشده لشگر در ملایر.
توسعه ناپایدار به همین موارد محدود نمیشود. امسال وزیر جهاد کشاورزی نیز در بخشنامهای سند کشاورزی نسق زراعی زیرآشکوب را به رسمیت شناخت تا زاگرس نیمهجان به زوال نزدیکتر شود.
آتشسوزی اخیر هورالعظیم و تصاویر گاومیشهای سوختهاش هم محال است از خاطر مردم پاک شود، اتفاقی که دیپلماسی خشکیده آب کشور را به تصویر کشید و نهیب زد که نجات هامون و هورالعظیم درگرو جاریشدن دیپلماسی آب است. بحران مدیریت منابع آب در کشور سبب شد رئیسجمهوری نیز که ادعای زیستمحیطیترین دولت را دارد برای چندمینبار محیطزیستیها را با وعده انتقال آب خزر به سمنان شگفتزده کند؛ اتفاقی که بیشک زخمهای ناسور محیط زیست کشور را دوچندان خواهد کرد.
اتفاقات تلخ زیستمحیطی امسال را نمیتوان در یادداشتی کوتاه روایت کرد، اما بیشک محور تمامی آنها توسعه ناپایدار است؛ توسعهای شتابزده که سبب شده مسئولان، محیط زیست کشور را قربانی اهداف کوتاهمدت کنند. در این بین شرایط نامناسب اقتصادی نیز بر آتش این تخریبها میدمد؛ برای نمونه با افزایش بهای گوشت، شکارچیهای غیرمجاز بیشتری با هدف فروش گوشت شکار، ماشه اسلحهشان را میچکانند و صدای اره برقی قاچاقچیان چوب در زاگرس و هیرکانی بلندتر از همیشه میپیچد. همین دلیل کافی است که سال آینده سازمانهای مردمنهاد و فعالان محیط زیست بیش از پیش شرایط شکننده محیط زیست کشور را به مسئولان گوشزد کنند. مثل امسال که در برابر ویلاسازی در منطقه حفاظتشده خاییز و کلیدخوردن گردشگری در آشوراده ساکت ننشستند.
ردپای مرگبار گردشگران پلاستیکی
رودخانه پلاستیکی، جنگلپلاستیکی، دریای پلاستیکی و کوهستان پلاستیکی؛ اینها اسباببازیهایی نیست که برای تولد کودکتان به فکر تهیهشان باشید؛ طبیعت پلاستیکی مدتی است که به دست مسافران پلاستیکی خلق میشود، مسافرانی که تصور میکنند چاردیواری خانه و اتاقک خودرویشان تنها محل زیست آنهاست و به همین دلیل ابایی از تخریب محیطزیست ندارند.
البته همین ابتدای کار باید حسابگردشگران مسؤولیتپذیر را از مسافران پلاستیکی جدا کرد، چراکه کم نیستند افراد عاشق طبیعتی که از تخریب محیطزیست دلشان خون است، اما چه کنند که تعدادشان هنوز در برابر لشکر مسافران پلاستیکی اندک است.
اواخر تعطیلات نوروزی سالگذشته تصاویر زیادی از رودخانههای غرق در بطری پلاستیکی و جنگلهایی که پلاستیک شاخ و برگ درختانشان را پوشانده بود مخابره شد، صحنههایی تلخ که زوال طبیعت را در فصل رویش زندگی به تصویر میکشید.
به احتمال زیاد همین حالا که مشغول خواندن این نوشته هستید مسافران زیادی شال و کلاه کردهاند تا به شمال کشور سفر کنند؛ سال گذشته مقصد حدود ۱۳ میلیون مسافر استانهای شمالی کشور بود، مسافرانی که رکورد تولید زباله را در شمال کشور هر سال جابهجا میکنند. مدیرکل محیطزیست مازندران سال گذشته گفت که سرانه تولید زباله در شهرهای شمالی کشور روزانه حدود ۳۰۰۰ تن است، اما با ورود مسافران نوروزی این عدد به ۴۰۰۰ تن در روز میرسد.
نگرانکنندهتر از حجم بالای تولید زباله در شمال کشور محل دپوی آنهاست، دفن کوههای زباله در دلجنگلهای کشور بحرانی است که تاکنون جدی گرفته نشده شیرابههایی که از این کوهها جاری میشود برای محیطزیست حکم تیر خلاص را دارد، چراکه هر لیتر شیرابه زباله حدود ۶۰۰۰ لیتر از منابع آب را آلوده میکند.
جنگل و رودخانه پلاستیکی تنها سهم طبیعت از مسافران پلاستیکی نیست، این مسافران تخریبگر ردپای ناگوارتری نیز از خود بهجای میگذارند وقتی گذر این مسافران به جادههایی میافتد که از زیستگاههای حیاتوحش عبور میکند باید انتظار افزایش آمار تصادف خودرو با گونههای جانوری را نیز داشت، چراکه آنها به تابلوهایی که دراین خصوص هشدار میدهند توجهی نمیکنند. این درحالی است که مسافران مسؤولیتپذیر میدانند که هنگام عبور از زیستگاه گونههایی مانند یوزپلنگ باید حداکثر سرعت خودروشان ۶۰کیلومتر در ساعت باشد تا از خطر تصادفات جادهای که ۷۰ درصد علت مرگ و میر گوشتخواران را به خود اختصاص داد، کاسته شود.
شرایط شکننده محیطزیست کشور و این که سازمانهای مسؤول دراین بین کمکاری میکنند بر هیچکس پوشیده نیست به همین دلیل گردشگران برای حفظ محیطزیستی که به خود آنها تعلق دارد باید دستکم حداقلها را رعایت کنند و اگر گذرشان به جنگل، دریا یا حاشیه رودخانهای میافتد بجز ردپایشان چیزی باقی نگذارند یا از خرید سوغاتیهایی که با مرگ حیاتوحش یا تخریب محیطزیست ساخته میشود اجتناب کنند مانند مرجان، ماهیهای بادکنکی و ستارههای دریایی که در خواب سازمان حفاظت محیطزیست در جنوب کشورمان به مسافران نوروزی عرضه میشود.
رود خانه ندارد
زمینهای ترکخورده، خاطرات خشکیدهای است که از بسیاری از رودخانههای کشور به یادگار مانده. سوءمدیریت منابع آب و تغییر اقلیم، دست به دست هم دادهاند و پای رفتن را از بسیاری از رودخانههای کشور گرفته یا از آنها کانالی ساختهاند برای تخلیه فاضلاب.
زرجوب و گوهررود در رشت که زمانی زندگی را در این شهر جاری کرده بودند، اکنون به محلی برای تخلیه فاضلاب بدل شدهاند. ورود فاضلاب شهری، بیمارستانی و صنعتی به این رودخانهها مشکلات بهداشتی زیادی برای ساکنان منطقه ایجاد کرده است.
حال و روز بیشتر رودخانههای شمال از زرجوب و گوهررود بهتر نیست. در حوضه آبریز خزر حدود ۲۰۰رودخانه سرنوشتی مشابه پیدا کردهاند. این رودخانهها که روزگاری محل تخمریزی ماهیها بودند از زندگی خالی شدهاند.
ورود فاضلابخانگی، صنعتی و کشاورزی در کنار سدسازی شانس مهاجرت ماهیان دریای خزر به سمت بالادست رودخانهها را تقریبا به صفر رسانده، به همین دلیل آبزیهایی مانند ماهیهای خاویاری دیگر قادر به مهاجرت و تخمریزی نیستند و به این شکل، خطر انقراض هر روز به آنها نزدیکتر میشود.
حال ناخوش رودخانهها، بهداشت روان ساکنان شمال کشور و اقتصادشان را نیز بیمار کرده است. برای نمونه تا مدتی پیش و در سالهای ۷۱ و ۷۲ که اتحادیههایی برای صیدپره شکل گرفت سهم هر صیاد عضو یک تعاونی صد نفره از یک دوره صید در هر سال یک تن و ۲۰۰ کیلوگرم ماهی بود، اما این سهم این روزها به ۲۰۰ تا ۳۰۰ کیلوگرم کاهش یافته است. ورود ۹۰درصد فاضلاب شهرهای شمالی کشور از طریق رودخانهها به خزر، به طور حتم در کاهش آبزیان بیتاثیر نیست، درحالی که نتایج برخی آزمایشها نیز از وجود ۴۰۰ نوع انگل در بدن ماهیان شمال حکایت دارد.
در جنوب کشورمان نیز رودخانهها پای رفتن ندارند. مثلا حجم ورودی فاضلاب به کارون به حدی است که برخی ورودیهای فاضلاب به این رودخانه را با آبشار اشتباه میگیرند. مدیرکل مدیریت بحران خوزستان مدتی پیش دراین باره گفته بود ورود فاضلاب به کارون آنقدر علنی است که کمکم مردم فکر میکنند در رودخانه کارون آبشار ایجاد کردهایم و با آن عکس میگیرند!
ده مترمکعب فاضلاب انسانی و ۵۰ مترمکعب پساب کشاورزی در ثانیه به کارون میریزد. به عبارت دیگر هرروز حدود شش میلیون مترمکعب فاضلاب انسانی و کشاورزی روانه کارون میشود.
بنابراین میتوان گفت رودخانههای کشور در شمال، جنوب، شرق و غرب کشور شرایط ناگواری دارند. به همین دلیل امروز که در تقویم روز جهانی اقدام برای حمایت از رودخانههاست فرصتی است تا شهروندان به اهمیت این اکوسیستمها بیشتر فکر کنند و سازمانهای مسؤولی مانند سازمان حفاظت محیط زیست، دستکم اطلاعات شان از رودخانهها را به روز کرده و برای حفظ آنها از مقام شعار فراتر بروند.
جنگل تنها، جنگلبانتنها
کامیون کامیون جنگل خالی ، کوه کوه جنگل بیابان و گونی گونی جنگل زغال می شود؛ این حکایت جنگلهای زاگرس است، جنگلی که درختان بلوط اش این روزها حال و روز خوبی ندارد؛ بیماری و آفت به جانشان افتاده و قاچاقچیان چوب پیکر نیمه جانشان را چوب حراج می زنند. قاچاق چوب از زاگرس آنقدر بالا گرفته که کمتر روزی پیدا می شود که شهروندان ازکامیون هایی که بارشان درختان بلوط است و مقصد شان کارخانه های شمال کشور عکس و فیلم نگیرند.
زاگرس بلوط بلوط می میرد و قربانی سیاستهای اشتباه برخی مدیران و مسؤولان می شود، بی توجهی به نیاز بازار چوب(حدود۱۲میلیون مترمکعب در سال) سبب شده سودجویان بیشتری نقشه قتل بلوط ها را بکشند.
کاهش ارزش ریال سبب شده بسیاری از شرکتهای وابسته به چوب برای تامین نیازشان دچار مشکل شوند و بی توجهی مسؤولان به این مهم راه را برای تاراج جنگلهای کشور هموار کرده ، چراکه واردات چوب(حدود یک میلیون مترمکعب درسال) بدرستی انجام نمی شود و خبری از تامین خمیرکاغذ یا چوب با نرخ مناسب نیست. به همین دلیل بازار قاچاق چوب این روزها داغ داغ است.
شرایط نامناسب اقتصادی سبب شده بستر برای زوال جنگلهای کشور فراهم شود در غرب کشور این خطر جدی تراست،چراکه میانگین تراکم جمعیت در زاگرس دو برابر(۸۴ نفر در هر کیلومتر مربع) سایر نقاط کشور است. تراکم جمعیت دراین محدوده و آمار بالای بیکاری راه را برای تخریب زاگرس فراهم کرده چون بسیاری از روستاییان به سوخت مناسب دسترسی ندارند ناچار بلوطها را هیزم میکنند بیکاری نیز سبب شده افراد زیادی کوره زغالگیری ایجاد کنند و از طریق فروش زغال امرار معاش کنند.
برخورد با این متخلفان وظیفه سازمان جنگلهاست و کم کاری برخی مدیرانش که به پشت میزنشینی عادت کرده اند به هیچ وجه قابل توجیه نیست، اما کم و کاستی های این سازمان را نیز باید دید از کمبود جنگلبان و تجهیزات بگیرید تا بودجه ای که مدیران این سازمان همیشه از آن گله داشته اند. علاوه براین نباید فراموش کرد که کم کاری وزارتخانههایی مانند وزارت نفت و کار، تعاون و رفاه اجتماعی نیز در تامین سوخت مناسب و شغل از عواملی است که راه را برای تخریب جنگل فراهم کرده است.
بنابراین دست خیلیها به خون جنگل آلوده است افرادی که از امروز به بهانه هفته منابع طبیعی درخت می کارند اما غافلند از اینکه یکسال تبر زنی شان با یک هفته درختکاری جبران نمی شود.
مزایدهای برای نفوذ به هیرکانی
آخرین خبرها درباره جنگلهای هیرکانی از قوت گرفتن زمزمههای نفوذ بهاین جنگلها حکایت دارد، آنطور که علیمحمد شاعری، عضو کمیسیون کشاورزی مجلس گفته سازمان جنگلها در حال فراهم کردن مقدمات برگزاری مزایدهای برای بهرهبرداری از درختان افتاده در جنگلهاست؛ اتفاقی که بدون شک با شرایط کنونی راه نفوذ به جنگل و تخریب آن را فراهم میکند.
اواخر سال ۹۵ بود که سرانجام پس از سالها تلاش قانون توقف بهرهبرداری تجاری از جنگلهای شمال (طرح تنفس جنگل) به تصویب رسید و برای اینکه آسیب بیشتری به این جنگلهای باستانی تحمیل نشود، بهرهبرداری از درختان شکسته و افتاده نیز ممنوع شد.
با این حال اما از مجلس خبر میرسد که قرار است این ممنوعیت قربانی لابیهای سیاسی شده و راه نفوذ به جنگل دوباره باز شود.
خارج کردن درختان شکسته و افتاده از جنگل و انجام اقدامات بهداشتی در جنگل کاری ضرورتی است که نمیتوان انکارش کرد، اما شرایط حفاظت از جنگلهای کشور به شکلی است که این اقدام راه را برای تخریب بیشتر جنگل باز میکند؛ تجربه نشان داده که نظارت بر فعالیت بهرهبرداران در جنگل بهدرستی صورت نمیگیرد و سازمان جنگلها توانایی لازم را در این خصوص ندارد؛ به همین دلیل برخی بهرهبرداران، درختان سالم جنگل را نیز تخریب میکنند تا بخشکند و به عنوان درختان بیمار آنها را از جنگل خارج کنند.
این درحالی است که تاکنون تحقیق جامعی نیز درباره حجم درختان شکسته و افتاده جنگل و ارزش اقتصادی آنها صورت نگرفته و کم نیستند کارشناسانی که مقدار درختان افتاده و شکسته جنگل را ناچیز میدانند و تاکید میکنند این درختان نمیتوانند نیاز کارخانههای وابسته به چوب را فراهم کنند.
افزون بر این نمیتوان هر درخت افتاده و شکستهای را آفت محسوب کرد، زیرا این درختان به نوعی جامعهای خرد را در جنگل تشکیل میدهند و برای بسیاری از گونههای جانوری مفید محسوب میشوند.
بنابر این باتوجه به شرایط شکننده جنگلهای کشور و اینکه براساس قانون بدون ارائه طرح نمیتوان برای بهرهبرداری به جنگل پا گذاشت، بهتر است مسؤولان از راهکارهای دیگر برای تامین نیاز کارخانههای چوب استفاده کنند؛ اقداماتی مانند زراعت چوب و تسهیل روند واردات چوب و خمیر کاغذ.
مهدی آیینی
فرش قرمز برای خاکسپاری تدریجی شهروندان
پیادهروهای غیراستاندارد و بزرگراههای شترگاوپلنگ تنها شکارچیان انسان در پایتخت نیستند، فرسودگی ناوگان حمل و نقل عمومی نیز در این بین بیتقصیر نیست؛ آنطور که مدیرعامل شرکت واحد تهران گفته در این کلانشهر دود گرفته برای جابهجایی شهروندان به ۹۰۰۰ دستگاه اتوبوس نیاز است، اما فقط۶۲۰۰اتوبوس برای حملونقل عمومی وجود دارد. نگرانکنندهتر این که از این تعداد ۴۰۰۰ اتوبوس فرسوده هستند و عمرشان دو رقمی شده است.
بنابراین میتوان گفت گذرگاههای غیر استاندارد، خودروهای فرسوده و آلودگی هوا برای شهروندان شمشیرشان را از رو بستهاند، اما مدیران شهری بهجای پرداختن به این مشکلات ترجیح میدهند دنبال اجرای طرحها و ایدههایی باشند که برایشان درآمد داشته باشد؛ مثل جنجالی که بتازگی برای اخذ عوارض از تونل و معابر شهر مطرح شده، طرحی که معاون حمل و نقل و ترافیک شهرداری تهران در توجیه آن گفته «از ما نخواهید که همچنان برای خودروها و خودروسواران فرش قرمز پهن کنیم» به نظر میرسد چنین مدیرانی فراموش کردهاند که با رها کردن توسعه حمل و نقل عمومی و ساماندهی گذرگاههای غیراستاندارد، خودروهای فرسوده و آلودگی هوا برای خاکسپاری تدریجی شهروندان فرش قرمز پهن کردهاند.
مهدی آیینی
جوانان تکزیست و مدیران بیزیست
این فقط جوانان نیستند که هر روز از آرزوهایشان دور میشوند و گوشه نشین، پدر و مادرهای زیادی نیز غم شرایط نامناسب فرزندانشان را دارند. خیلی از والدین که توانایی تامین جهیزیه ندارند به بهانههای متخلف خواستگارها را سنگ قلاب میکنند و خیلیهای دیگر به دلیل شرایط نامناسب اقتصادی میترسند برای پسرشان پا پیش بگذارند. در این بین به نظر میرسد بیشتر مدیران با اینکه ادعا میکنند شیوههای مدیریت مدرن را در پیش گرفتهاند اما عملکردشان نشان میدهد که هنوز تصور میکنند جامعه در عصر کشاورزی ودامداری به سرمیبرد، چراکه ایجاد شغل و تامین مسکن برای جوانان را وظیفه والدین میداننددر گذشته نفع فرزندان به والدین میرسید چرا که در کشاورزی و دامداری کمک حالشان بودند به همین دلیل والدین این توانایی را داشتند که مشکلات فرزندانشان را حل و فصل کنند، اما مدتهاست که خانوادهها برای پرورش فرزندانشان هزینه میکنند، اما سود فعالیت جوانان به دولتها میرسد با این حال مدیران نتوانسته اند برای اشتغال و آینده آنها شرایط مناسبی را ایجاد کنند. در این شرایط دغدغه بیشتر آنها این است که معاونت ساماندهی امور جوانان باید بخشی از وزارت ورزش باشد یا به روال سازمان جوانان پیشین اداره شود.
مهدی آیینی
روزنامهنگار
بازیخاص با بیمارانخاص
چند ساعت بیشتر از این خبر و دلشورههای ناشی از آن نگذشته بود که سازمان برنامه و بودجه به این اظهارنظر واکنش نشان داد و با اشاره به افزایش ۷۰ درصدی بودجه بیماران خاص آن را تکذیب کرد. بازی با آرامش شکننده بیماران خاص و خانوادههایشان در چند ماه گذشته بارها اتفاق افتاده، بهخصوص از زمانی که اقتصاد کشور و بازار ارز دچار تلاطم شده است.
اما دیروز این بازی رنگ و بوی سیاست هم به خود گرفت، آنهم وقتی زمزمههای استعفای وزیر بهداشت و درمان که از چند روز پیش فراگیر شده قوت گرفت.به همین دلیل خیلیها گمانهزنی کردند که این اقدام مسؤولان وزارت بهداشت و درمان برای گرفتن بودجه است، زیرا سوءمدیریت سبب شده خرج این وزارتخانه آنقدر از دخلش پیشی بگیرد که دیگر با هر بودجهای نچرخد. شاید ریشههای بحران مالی وزارت بهداشت و درمان را باید در اجرای نامناسب طرح تحول سلامت جستوجو کرد؛ طرحی که هرچند درمان را برای بسیاری از خانوادهها در کوتاهمدت آسان کرد، اما به مرور زمان و هزینه شدن اعتبارش کاراییاش را از دست داد و بهجایی رسید که بسیاری از کارشناسان آن را به چاه ویلی تشبیه کنند که با هیچ بودجهای پر نمیشود.
آنها روی دهها هزار میلیارد تومانی که تاکنون به این طرح تزریق شده دست میگذارند و تاکید میکنند نبود مدیریت مناسب سبب شده این بودجه آنطور که باید زخمهای نظام سلامت را مرهم نگذارد.طرح تحول سلامت قرار بود نظام بهداشت و درمان را دگرگون کند، اما تاکید آن روی درمان و بیتوجهیاش به بهداشت و پیشگیری را باید پاشنه آشیلش دانست، چون نتوانست رابطه پزشک و بیمار را که درمانمحور است، بهداشتمدار کند. تا زمانی که در کشورمان مساله پیشگیری بر درمان مقدم شمرده نشود نمیتوان با هیچ بودجه و اعتباری از هزینهای که درمان به کشور تحمیل میکند، کاست. هرچند این برنامه زمانبر است، اما وزارت بهداشت با توجه به اجرای برنامه پزشک خانواده و نظام ارجاع میتوانست بسیاری از هزینههایش را کم کند.اگر این مهم برای مسؤولان وزارت بهداشت در اولویت قرار میگرفت، بیشک کار به اینجا نمیرسید که با خوردن کفگیر به ته دیگ، به قول تعدادی از نمایندگان مجلس، برای فرار از استیضاح نیازی به بازی خاص یا فرار به جلو باشد.
مهدی آیینی
روزنامهنگار