زاگرس بیبلوطتر شد، هیرکانی بیشمشادتر، یوز به انقراض نزدیکتر شد و هوبره به شیخنشینان خلیج فارس، صید ترال برای کشتیهای چینی در آبهای عمان رونق گرفت و خزر زیر تیغ انتقال آب رفت.
در سالی که نفسهایش به شماره افتاده، اتفاقهای تلخ زیستمحیطی زیادی رقم خورد از شمار محیطبانان شهید که به عدد ١٢٣ رسید بگیرید تا سوختن فعالان محیط زیست در مریوان و بلاتکلیفی و دوری تعدادی دیگرشان از سفره هفتسین برای دومین بهار. به همین دلیل سیاهنمایی نیست اگر بگوییم، امسال سال محیطزیست نبود.
در ١٢ ماه گذشته مسئولان از شمال تا جنوب و از شرق تا غرب کشور سنگ تمام گذاشتند و بر طبل توسعه ناپایدار کوبیدند. اردیبهشت امسال واگذاری ۵/۶ هکتار از مناطق جنگلی و مرتعی الیمستان برای ساخت تلهکابین خبرساز شد. اما در نیمه و انتهای سال این اتفاق ناگوار زیر سایه تصمیمهای محیطنیستی بزرگتری به فراموشی سپرده شد؛ تصمیمهایی مانند صدور مجوز برای ساخت ویلا در منطقه حفاظتشده خاییز و واگذاری بخشی از منطقه حفاظتشده لشگر در ملایر.
توسعه ناپایدار به همین موارد محدود نمیشود. امسال وزیر جهاد کشاورزی نیز در بخشنامهای سند کشاورزی نسق زراعی زیرآشکوب را به رسمیت شناخت تا زاگرس نیمهجان به زوال نزدیکتر شود.
آتشسوزی اخیر هورالعظیم و تصاویر گاومیشهای سوختهاش هم محال است از خاطر مردم پاک شود، اتفاقی که دیپلماسی خشکیده آب کشور را به تصویر کشید و نهیب زد که نجات هامون و هورالعظیم درگرو جاریشدن دیپلماسی آب است. بحران مدیریت منابع آب در کشور سبب شد رئیسجمهوری نیز که ادعای زیستمحیطیترین دولت را دارد برای چندمینبار محیطزیستیها را با وعده انتقال آب خزر به سمنان شگفتزده کند؛ اتفاقی که بیشک زخمهای ناسور محیط زیست کشور را دوچندان خواهد کرد.
اتفاقات تلخ زیستمحیطی امسال را نمیتوان در یادداشتی کوتاه روایت کرد، اما بیشک محور تمامی آنها توسعه ناپایدار است؛ توسعهای شتابزده که سبب شده مسئولان، محیط زیست کشور را قربانی اهداف کوتاهمدت کنند. در این بین شرایط نامناسب اقتصادی نیز بر آتش این تخریبها میدمد؛ برای نمونه با افزایش بهای گوشت، شکارچیهای غیرمجاز بیشتری با هدف فروش گوشت شکار، ماشه اسلحهشان را میچکانند و صدای اره برقی قاچاقچیان چوب در زاگرس و هیرکانی بلندتر از همیشه میپیچد. همین دلیل کافی است که سال آینده سازمانهای مردمنهاد و فعالان محیط زیست بیش از پیش شرایط شکننده محیط زیست کشور را به مسئولان گوشزد کنند. مثل امسال که در برابر ویلاسازی در منطقه حفاظتشده خاییز و کلیدخوردن گردشگری در آشوراده ساکت ننشستند.
بایگانی/آرشیو برچسب ها : منابع طبیعی
اشتراک به خبردهیچهارچشمی مراقب طبیعت
فرمانده یگان حفاظت سازمان محیطزیست از اقدامات نوروزی محیطبانان میگوید
طبیعتدوستی فقط این نیست که تهمانده بشقابمان را بریزیم برای پرندهها یا اگر سگ و گربهای بیخانمان دیدیم دلمان ریش شود و لقمه نانی برایش بگذاریم. یک طبیعتدوست در کشوری مثل ما باید ششدانگ باشد در کشوری که وسعت مناطق حفاظتشده و پناهگاههای حیاتوحشاش روی هم میشود ۱۷ میلیون هکتار و برای حفاظت از این پهنه وسیع فقط ۳۰۰۰ محیطبان دارد. سرهنگ جمشید محبتخانی، فرمانده یگان حفاظت محیطزیست برای نوروز۹۸ روی مردم طبیعتدوست حسابی ویژه بازکرده بهخصوص درمورد حریقها و شکارها. درسال جدیدی که در راه است ارتباط مردم با یگان حفاظت محیطزیست استانها نیز آسانتر از همیشه شده، پس اگر تخلفی دیدید به شماره ۱۵۴۰ زنگ بزنید، جایی که همکاران سرهنگ محبتخانی گوش به زنگ نشستهاند.
پارسال نزدیکیهای سال نو در گفتوگو با جامجم اعلام کردید که قرار است در سال ۹۷ سامانه تلفنی ۱۵۴۰ از بازرسی سازمان حفاظت محیطزیست جدا شده و در اختیار یگان حفاظت قرار بگیرد. حسن این اتفاق این است که رسیدگی به تخلفات محیطزیستی و حاضر شدن سر صحنه جرم سرعت میگیرد. آیا آن جدایی و این پیوند اتفاق افتاد؟
ما موافقت این انتقال را از سازمان حفاظت محیطزیست گرفتهایم، اما بناست زیرساختهای انتقال این سامانه بیشتر مهیا شود. البته در ۱۵ استان این اتفاق رخ داده و سامانه گزارشات و شکایات مردمی۱۵۴۰ در یگان حفاظت مستقر شده، ولی در بقیه استانها از جمله تهران این کارصورت نگرفته و در دست اقدام است.
مشکل کجاست؟
همانطور که در ساختار نیروی انتظامی شماره ۱۱۰ برای اعلام فوریتها و شماره ۱۹۷ برای رسیدگی به گزارشات و شکایات مردمی نسبت به عملکرد پلیس وجود دارد در یگان حفاظت محیطزیست هم لازم است چنین سیستمی اجرا شود. در برخی استانها این تفکیک صورت گرفت و یک خط داخلی راه افتاد که هر دو کار از طریق آن انجام میشود، ولی در برخی استانها هنوز نتوانستهایم این ظرفیت را ایجاد کنیم که امیدوارم تا سه ماه آینده این کار نیز نهایی شود.
به این ترتیب اگر در نوروز ۹۸ مردم شاهد تخلفات زیستمحیطی بودند، میتوانند با سامانه۱۵۴۰ تماس بگیرند و یگان حفاظت را مستقیما در جریان قرار دهند؟
بله، این امکان در نیمی از استانها مهیاست.
این ۱۵ استان آیا جزو مناطقی هستند که طبیعتی شکننده دارند یا چشم طعم متخلفان بیشتر به آنهاست؟
بله، هدف ما بیشتر همین استانها بوده که بیشترین چالش را دارند و در ایام نوروز بیشترین مسافر را میزبانی میکنند.
راهاندازی شماره تلفن سه رقمی برای اعلام گزارشات مردمی به کجا رسید؟
ما این کار را هم دنبال کردیم، ولی درنهایت آنچه اجرا شد انتقال سامانه تلفنی۱۵۴۰ به یگان حفاظت محیطزیست بود. این سامانه این قابلیت را دارد که اگر کسی با آن تماس بگیرد اپراتور سؤال میکند در کدام حوزه قرار است طرح موضوع شود؛ یعنی درحوزه بازرسی یا یگان حفاظت. اگر کسی با یگان کار داشته باشد کلید دو را فشار میدهد و ارتباط با یگان حفاظت محیطزیست استان برقرار میشود. به این ترتیب گرچه هدف ما برای راهاندازی شماره تلفن سه رقمی محقق نشد، ولی سامانه۱۵۴۰ ما را به هدفمان که دریافت گزارشات مردمی و فوریت هاست میرساند.
با این حال بخش عمدهای از مردم سامانه ۱۵۴۰ را نمیشناسند و هنوز نمیدانند برای برقراری ارتباط با یگانهای حفاظت محیطزیست استانها باید چه کار کنند. برای معرفی این سامانه به مردم چه برنامهای دارید؟
در همه صحبتهای ما در رسانهها و همچنین در بروشورهایی که با عنوان آموزش همگانی به مردم میدهیم و نیز روی پلاستیکهای زباله تجدیدپذیری که میان مردم بهویژه در نوروز توزیع میکنیم و بنرهایی که درمناطق چهارگانه نصب میکنیم، سعی کردهایم سامانه ۱۵۴۰ را معرفی کنیم، ولی با این حال قبول دارم مردم هنوز این سامانه را بهخوبی نمیشناسند و لازم است بیشتر تبلیغ و اطلاعرسانی کنیم.
مردم چه جور تخلفاتی را میتوانند از طریق این سامانه به گوش یگان حفاظت برسانند؟
در مناطق چهارگانه و تحت حفاظت سازمان محیطزیست در همه حوزههای تخلف از جمله ساخت و ساز، قطع درختان، ایجاد آتشسوزی یا در بحث حیاتوحش اگر آزار، کشتار یا شکاری روی دهد مردم میتوانند یگان حفاظت را در جریان بگذارند. من ازهمه مردم خواهش میکنم اگر چنین مواردی را دیدند بلافاصله گزارش بدهند.
آمادهباش نوروزی محیطبانها از کی شروع میشود؟
از ۲۸ اسفند شروع میشود و تا ۱۷ فروردین ۹۸ ادامه دارد.
چند نفر آمادهباش خواهند بود؟
۵۰ درصد نیروها در هفته اول و ۵۰ درصد بقیه در هفته دوم تعطیلات، یعنی نیمی از ۳۰۰۰ محیطبان کشور که به صورت شیفتی و شبانهروزی آماده خدمت هستند.
شما همیشه از کمبود نیروهای محیطبانی گفتهاید، اما همواره تاکید کردهاید این کمبود را با ابزارهای نوین جبران خواهید کرد. آیا این ابزارها در نوروز ۹۸ به کار گرفته میشود؟
ردیف مستقل بودجه برای یگان حفاظت همیشه صفر بود و وجود نداشت، اما برای سال ۹۸ ردیف بودجه ۳۵ میلیارد تومانی پیشبینی کردهاند که اتفاق تازهای است. قصد داریم از این مبلغ اگر تخصیص پیدا کند بخشی را به خرید تجهیزات نوین اختصاص دهیم. قطعا رویکرد ما در سال ۹۸ خرید، آموزش و استفاده از این ابزارهاست.
خرید چه ابزارهایی مدنظرتان است؟
هماکنون وضع به گونهای است که برای انجام سرشماری حیاتوحش که جزو وظایف اصلی محیطبانهاست چند نفر شبانهروز جمع میشوند و سرشماری میکنند که حتما خطای انسانی هم دارد. برای رفع این نقص برنامه خرید کوادکوپترهای تجهیز شده را داریم که بتوانیم بدون هیچ خطایی با یک اپراتور سرشماری را انجام دهیم به جای این که در یک منطقه۵۰ نفر مشغول این کار شوند. موضوعاتی مثل مقابله با خودروها و متخلفانی که وارد مناطق چهارگانه میشوند نیز در دستورکار است که با استفاده از کوادکوپترها میشود چهره افراد و پلاک خودروی آنها را شناسایی کرد و به این مدارک در محاکم نیز استناد کرد. موضوع بعدی دوربینهای مداربسته است که حساس به حریق باشد، خرید این دوربینها را برای سال ۹۸ در دستورکار داریم. همچنین خرید بیسیم که هنوز متاسفانه ارتباط بیسیمی میان ما و کارکنانمان در مناطق وجود ندارد. سعی داریم برای سال ۹۸ از سازمان مرکزی از طریق بیسیم با محیطبانها تماس برقرار کنیم. این موضوع مهم است، چرا که در بسیاری از مناطق حتی ارتباط تلفنی هم میسر نیست، چون محیطبانها در نقاطی قرار گرفتهاند که تلفنهمراه آنتن نمیدهد. ما برنامه این اقدامات را نوشتهایم و اگر بودجه یگان حفاظت در سال جدید محقق شود این برنامهها را عملیاتی خواهیم کرد.
عید سال گذشته قرار بود شماره تلفن همراه فرمانده یگانهای حفاظت محیطزیست در اختیار مردم قرار بگیرد تا تخلفات احتمالی در اسرع وقت گزارش شود. این کار انجام شد و چه بازخوردی داشت؟
بله، تلفنها برای تماسهای مردمی اعلام شد، اما نمیدانم نتیجه کار چه شد و آماری ندارم.
این کار نوروز امسال هم تکرار خواهد شد؟
قطعا.
شما هم شماره شخصیتان را در اختیار مردم میگذارید؟
همه کسانی که شماره من را دارند تماس میگیرند و گزارش میدهند. بعضی وقتها مردم در حفظ طبیعت از ما جلوتر هستند و بعضیها آنقدر دلسوزانه پیگیری میکنند که ما شرمندهشان میشویم. خیلی از کشفیات یگان حفاظت با کمک مردم اتفاق میافتد و به جرات میگویم۵۰ درصد تخلفاتی که ما با آنها برخورد میکنیم ناشی ازهمکاری مردم با یگان حفاظت است که بدون هیچ چشمداشتی و فقط با هدف حفاظت از محیطزیست با ما تماس میگیرند.
با این حال بخشی از مردم ما در زمره متخلفان هستند. در نوروز سال گذشته مهمترین تخلفها و تعرضها به محیطزیست چه بود؟
متاسفانه دستگیریهای ما نشان میداد همچنان تعرض به حیاتوحش اصلیترین چالش درمناطق چهارگانه تحت حفاظت محیطزیست است. هنوز شکارچیان متخلف داریم به طوری که سال ۹۷ نسبت به سال۹۶ آمار پروندههای تشکیل شده در این حوزه ۷ درصد افزایش یافت. بعد از بحث شکار، حریق دومین موضوعی بود که مناطق تحت حفاظت را آزار داد، بنابراین از مردم میخواهم اگر کسی آتشی روشن کرد و آن را خاموش نکرد هرکسی که این صحنه را دید برای خاموش کردن آتش اقدام کند و اگر خودشان آتشی در طبیعت روشن کردند قبل از ترک محل از خاموش بودن کامل آن مطمئن شوند. با این اقدام ساده جلوی بسیاری از آتشسوزیهای گسترده گرفته میشود.
مریم خباز
ردپای مرگبار گردشگران پلاستیکی
رودخانه پلاستیکی، جنگلپلاستیکی، دریای پلاستیکی و کوهستان پلاستیکی؛ اینها اسباببازیهایی نیست که برای تولد کودکتان به فکر تهیهشان باشید؛ طبیعت پلاستیکی مدتی است که به دست مسافران پلاستیکی خلق میشود، مسافرانی که تصور میکنند چاردیواری خانه و اتاقک خودرویشان تنها محل زیست آنهاست و به همین دلیل ابایی از تخریب محیطزیست ندارند.
البته همین ابتدای کار باید حسابگردشگران مسؤولیتپذیر را از مسافران پلاستیکی جدا کرد، چراکه کم نیستند افراد عاشق طبیعتی که از تخریب محیطزیست دلشان خون است، اما چه کنند که تعدادشان هنوز در برابر لشکر مسافران پلاستیکی اندک است.
اواخر تعطیلات نوروزی سالگذشته تصاویر زیادی از رودخانههای غرق در بطری پلاستیکی و جنگلهایی که پلاستیک شاخ و برگ درختانشان را پوشانده بود مخابره شد، صحنههایی تلخ که زوال طبیعت را در فصل رویش زندگی به تصویر میکشید.
به احتمال زیاد همین حالا که مشغول خواندن این نوشته هستید مسافران زیادی شال و کلاه کردهاند تا به شمال کشور سفر کنند؛ سال گذشته مقصد حدود ۱۳ میلیون مسافر استانهای شمالی کشور بود، مسافرانی که رکورد تولید زباله را در شمال کشور هر سال جابهجا میکنند. مدیرکل محیطزیست مازندران سال گذشته گفت که سرانه تولید زباله در شهرهای شمالی کشور روزانه حدود ۳۰۰۰ تن است، اما با ورود مسافران نوروزی این عدد به ۴۰۰۰ تن در روز میرسد.
نگرانکنندهتر از حجم بالای تولید زباله در شمال کشور محل دپوی آنهاست، دفن کوههای زباله در دلجنگلهای کشور بحرانی است که تاکنون جدی گرفته نشده شیرابههایی که از این کوهها جاری میشود برای محیطزیست حکم تیر خلاص را دارد، چراکه هر لیتر شیرابه زباله حدود ۶۰۰۰ لیتر از منابع آب را آلوده میکند.
جنگل و رودخانه پلاستیکی تنها سهم طبیعت از مسافران پلاستیکی نیست، این مسافران تخریبگر ردپای ناگوارتری نیز از خود بهجای میگذارند وقتی گذر این مسافران به جادههایی میافتد که از زیستگاههای حیاتوحش عبور میکند باید انتظار افزایش آمار تصادف خودرو با گونههای جانوری را نیز داشت، چراکه آنها به تابلوهایی که دراین خصوص هشدار میدهند توجهی نمیکنند. این درحالی است که مسافران مسؤولیتپذیر میدانند که هنگام عبور از زیستگاه گونههایی مانند یوزپلنگ باید حداکثر سرعت خودروشان ۶۰کیلومتر در ساعت باشد تا از خطر تصادفات جادهای که ۷۰ درصد علت مرگ و میر گوشتخواران را به خود اختصاص داد، کاسته شود.
شرایط شکننده محیطزیست کشور و این که سازمانهای مسؤول دراین بین کمکاری میکنند بر هیچکس پوشیده نیست به همین دلیل گردشگران برای حفظ محیطزیستی که به خود آنها تعلق دارد باید دستکم حداقلها را رعایت کنند و اگر گذرشان به جنگل، دریا یا حاشیه رودخانهای میافتد بجز ردپایشان چیزی باقی نگذارند یا از خرید سوغاتیهایی که با مرگ حیاتوحش یا تخریب محیطزیست ساخته میشود اجتناب کنند مانند مرجان، ماهیهای بادکنکی و ستارههای دریایی که در خواب سازمان حفاظت محیطزیست در جنوب کشورمان به مسافران نوروزی عرضه میشود.
آورده رودخانهها، نصف شد
از شواهد اینطور برمیآید که حجم آب رودخانههای کشور در سالهای اخیر بهشدت کاهش یافته است. البته این را مشاهدات میدانی ما نشان میدهد، اما برای این که به نتیجه قطعی در این زمینه برسیم، با متولیان منابع آبی کشور تماس میگیریم. نخست شرکت مدیریت منابع آب ایران که وقتی با دو نفر از مسؤولانش صحبت میکنیم، هیچکدام نمیتوانند آمار دقیقی از کم شدن آورده رودخانههای کشور ارائه دهند.
بعد هم سازمان محیطزیست که در این زمینه علی مریدی، مدیرکل دفتر آب و خاک آن پاسخگوی ما میشود و با استناد به آخرین آماری که وزارت نیرو ارائه کرده، میگوید امروزه حجم آب رودخانهها حدود نصف میانگین بلندمدت خود شده است.
به گفته او، در میانگین درازمدت که مربوط به دورهای ۴۰ ساله از سالهای ۴۵ تا ۸۵ میشود، حجم آورده آب رودخانهها سالانه بین ۸۰ تا ۹۰ میلیارد متر مکعب بوده، اما در ۱۲ سال اخیر میزان کل روانآبهای سطحی کشور حدود ۴۰ تا ۵۰ درصد کاهش داشته و به چیزی بین ۴۵ تا ۵۰ میلیارد مترمکعب رسیده است.
مریدی برای این اتفاق سه دلیل عمده را برمیشمارد اول، کاهش میزان بارشها در سالهای اخیر و بروز پدیده خشکسالی، دوم، برداشت بیرویه از آبهای زیرزمینی مجاور رودخانهها و سوم، اضافه برداشت از آب خود رودخانه به خاطر مصارف مستقیم و غیرمستقیماز جمله آب شرب، صنعت و کشاورزی.
او در این زمینه سدسازی را به عنوان یکی از مهمترین علتهای اضافه برداشت از آب رودخانهها معرفی میکند و توضیح میدهد: ما در زمینه بهرهبرداری از سدها، عملکرد مناسبی نداشتهایم، زیرا وقتی در این زمینه تخصیص آب بخشهای مختلف در وزارت نیرو انجام میشود، اغلب سهم طبیعت به آن اختصاص پیدا نمیکند. این در حالی است که براساس مقررات جاری و ضوابط زیستمحیطی، باید بین ۲۰ تا ۳۰ درصد حجم آبی که وارد هر سد میشود، در طبیعت رها شود.
مدیرکل دفتر آب و خاک اما میگوید در همه سدهای کشور، حق طبیعت ادا نمیشود و همواره بهرهبرداران سدها از ترس این که مبادا روزی آب برای دیگر مصارف کم بیاید، اول از همه سهم محیط زیست را قطع میکنند. اتفاقی که از نظر مریدی، میتوان آن را به عنوان علت اصلی خشک شدن بسیاری از رودخانهها و تالابهای کشور از جمله زایندهرود و دریاچه ارومیه در نظر گرفت.
گلوی هر رود را سد زدیم
جریان که داشته باشند، گویی زندگی هم جاری است، هم برای انسانهایی که در کنارشان زندگی میکنند و هم برای دیگر موجوداتی که حیاتشان به جریان آنها گره خورده است. اما وقتی بیخِ خرشان را میگیرند و آنها را از نفس کشیدن بازمیدارند، به مرور انسانها، گیاهان و جانوران وابسته به آن نیز با خطر مرگ مواجه میشوند. سخن از رودخانههاست؛ شریانهای حیاتی طبیعت که در دهههای اخیر رخسارشان آلوده به پسابهای شهری و صنعتی شده و سدسازیهای افراطی، جریانشان را مختل کرده است.
این اتفاق البته فقط مخصوص امروز و دیروز نیست و سالهاست که رودخانههای بسیاری در سراسر جهان با این مشکلات دست و پنجه نرم میکنند. به همین سبب، از ۲۲ سال پیش با همت جمعی از فعالان محیطزیست از کشورهای مختلف دنیا، حرکتی جهانی با نام «جنبش حفاظت از رودخانهها» شکل گرفته و بر اساس آن، روز ۱۴ مارس مصادف با ۲۳ یا ۲۴ اسفند به عنوان «روز جهانی اقدام برای حمایت از رودخانهها و مقابله با سدسازی» نامگذاری شده است.
فعالان این جنبش عبارت «مقابله با سدسازی» را در انتهای عنوان روز جهانی حمایت از رودخانهها قرار دادهاند تا همه ساله در این روز به مردم جهان، دولتها و شرکتهای بزرگ، مشکلاتی را که این سازههای پردردسر و کممنفعت برای رودخانهها ایجاد کرده، گوشزد کنند و با صدای بلند درباره معایب متوقف کردن جریان رودهای پرخروش در پشت دیوار عظیم سدها هشدار دهند.
فرا رسیدن این روز برای ما نیز بهانهای میشود تا با کارشناسان حوزه آب تماس بگیریم و با آنها درباره سدسازی و دیگر آسیبهایی که امروز حیات رودخانههای کشورمان را تهدید میکنند، صحبت کنیم. کارشناسانی مثل داوودرضا عرب که در گفتوگو با ما سدسازی را به گرفتن رگهای حیاتی طبیعت تعبیر میکند و به این شکل مخالفت خود را با احداث بیش از حد این سازههای بشری نشان میدهد.
این پژوهشگر حوزه آب معتقد است سدسازی باعث مختل شدن جریان رودخانهها میشود. اتفاقی که کاهش نفوذ روانآبها به سفرههای آب زیرزمینی و در نتیجه، پایین آمدن سطح آبخوانها را در پی دارد. همچنین به گفته او، کاهش میزان آورده رودخانهها در مناطق پاییندست، یکی دیگر از معایب ایجاد اختلال در جریان آب روانآبها در اثر سدسازی است. به نحوی که در این شرایط، حتی اگر در یک سال، آسمان هم پربار باشد، بازهم کشاورزان پاییندست نمیتوانند از نعمت باران بهخوبی بهره ببرند.
از سویی دیگر، موافقان سدسازی، احداث این سازهها را به عنوان راهی برای جلوگیری از سیلابها معرفی میکنند. اما عرب در این زمینه نظر دیگری دارد. او سیلاب را یک ویژگی طبیعی رودخانهها میداند و تاکید دارد اگر انسانها در ساختوسازهایشان حریم رودخانهها را رعایت کنند، دیگر نباید از وقوع سیل نگرانی داشته باشند.
این پژوهشگر حوزه آب فواید مختلفی را نیز به سیلابها نسبت میدهد و میگوید: وقوع سیل سبب خواهد شد که آب با سرعت و حجم زیاد به تالابهای مناطق پاییندست برسد. این در حالی است که در شرایط معمول، استفاده بیش از حد از آب رودخانهها، باعث میشود که این تالابها عموما کمتر از ظرفیت خود آب داشته باشند. بنابراین وقتی با سدسازی جلوی وقوع سیل را میگیریم، شاید در کوتاهمدت این کار آثار اجتماعی مثبتی داشته باشد، اما نباید تبعات زیستمحیطی بلندمدت آن، از جمله خشک شدن تالابها را فراموش کرد.
او در ادامه مزایای دیگری را هم برای سیلابها برمیشمارد و توضیح میدهد: وقوع سیل سبب میشود که شن و ماسه به اندازه کافی به پاییندست رودخانه منتقل شود، اما سد در برابر سیلاب مانع ایجاد میکند و موجب کاهش مقدار شن و ماسه موجود در کف رودخانه در قسمت پاییندست میشود. از طرفی، چون شن و ماسه کف رودخانه به نوعی عمل تصفیه طبیعی آب را انجام میدهند، کاهش مقدار آن در پاییندست، گندیدگی آب رودخانه را در این بخش به همراه دارد.
عرب البته این نکته را قبول دارد که سدسازی باعث رفاه حال بشر شده است، اما میگوید نباید به این پدیده و دیگر المانهای توسعه صنعتی به صورت جزیرهای نگاه شود، بلکه مسؤولان اجرایی باید داشتن نگاه جامع به توسعه را در دستور کار خود قرار دهند و پروژههایی مثل سدسازی، راهسازی و پلسازی را از جنبههای زیستمحیطی آن نیز ارزیابی کنند.
این پژوهشگر حوزه آب بررسی ضوابط زیستمحیطی برای انجام پروژههای صنعتی را از مهمترین الزامات توسعه پایدار میداند و تاکید میکند راه رسیدن به این شکل از توسعه، آن است که قبل از انجام پروژههای صنعتی، تبعات منفی این پروژهها برای طبیعت و توان اکولوژیکی مناطق مورد بهرهبرداری شناسایی شود و مجریان طرحها متناسب با این مسائل، خسارتهای اجرای آن را به حداقل برسانند.
سد کردن جریان رودخانه با رواج تفکر فنسالاری
کشور ما در منطقه خشک و نیمهخشک کره زمین قرار گرفته است و به همین دلیل وقتی پای رودخانهها به میان میآید، بیشتر کارشناسان روی بحثهای کمّی، یعنی کاهش آورده آب و خشک شدن آنها تمرکز میکنند. اما حجت میانآبادی، پژوهشگر دیپلماسی آب در این زمینه نگاه متفاوتی دارد. او به ما میگوید نباید آسیبهای ناشی از فعالیتهای بشری بر رودخانهها را فقط در حوزه کمّی بررسی کرد، بلکه باید در پژوهشهای مربوط به رودخانهها، به ابعاد زیستمحیطی، اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی آنها نیز توجه داشت.
عضو هیات علمی دانشگاه تربیت مدرس معتقد است بزرگترین مشکلی که در زمینه رودخانهها در کشور ما وجود دارد، کاهش جریان یا خشک شدن آنها نیست، بلکه این موضوع است که هنوز نگاه مسؤولان اجرایی ما به رودخانهها و دیگر منابع طبیعی اصلاح نشده. میانآبادی تاکید دارد که در همه دولتهای گذشته نگاهی بهشدت فنسالارانه به طبیعت وجود داشته و وجود همین نگاه در حوزه رودخانهها نیز باعث لطمه خوردن آنها شده است.
این پژوهشگر دیپلماسی آب، سدسازی افراطی روی رودخانههای کشور ما را نیز حاصل همین نگاه فنسالارانه میداند و میگوید وقتی برخی مسؤولان میبینند که سدسازی به نتیجه نمیرسد، به جای این که نوع نگاه خود به طبیعت را اصلاح کنند، به سراغ پروژههای دیگری مثل طرح انتقال آب میروند و اگر روزی در این پروژه نیز شکست بخورند، بازهم از دستکاری طبیعت دست برنخواهند داشت.
میانآبادی ریشه همه مشکلات آبی کشور را نیز همین تفکر میداند و توضیح میدهد بر اساس این تفکر، آب باید به هر شکل ممکن مهار شود و نه مدیریت. او خشک شدن دریاچه ارومیه را به عنوان یکی از بزرگترین آسیبهای طبیعی ناشی از رواج این نوع نگاه در میان مسؤولان اجرایی عنوان میکند و میگوید: وقتی مسؤولان در دورههای گذشته دیدند که آب زیادی به این دریاچه ریخته میشود و آنها نمیتوانند از آن به نفع توسعه بهرهبرداری کنند، به فکر مهار آب رودخانههای منطقه افتادند و از رسیدن حقابه دریاچه ارومیه جلوگیری کردند. این دریاچه نیز بعد از گذشت چند سال، قدرت خود را به رخ این دسته از مسؤولان کشید و رفته رفته بیآب شد.
عضو هیات علمی دانشگاه تربیت مدرس البته معتقد است در دوره فعلی مدیریت اجرایی کشور، درباره اصلاح نگاه فنسالارانه به طبیعت و تغییر نگرش در شیوه مدیریت منابع آب شعارهایی سر داده شده است، اما بسیاری از این شعارها در حوزه اجرا نادیده گرفته میشود. او علت اصلی این مساله را خارج شدن برخی تصمیمگیریها در زمینه مدیریت منابع آب از حوزه سازمان حفاظت محیطزیست و حتی وزارت نیرو میداند و تاکید دارد ریشه بسیاری از تصمیمگیریها در این زمینه مصلحتسنجیهای سیاسی است.
او در این باره اصرار برخی مسؤولان بر اجرای شتابزده طرح انتقال آب خزر به سمنان را مثال میزند و میگوید: برخلاف تمام هشدارهای کارشناسان و حتی دستگاههای دولتی متولی مدیریت منابع آب درباره تبعات زیستمحیطی این طرح، اکنون چون یک مقام اجرایی بلندپایه به لحاظ مصالح سیاسی خود، تصمیم به اجرای این طرح گرفته، قرار است این تصمیم بیکموکاست اجرا شود. آیا طرح انتقال آب میتواند مشکلات آبی کشور را حل کند؟ این پرسشی است که برای رسیدن به پاسخ آن باید چند سالی صبر کرد. اما ای کاش که در این شرایط که سرزمین ما با مشکلات ناشی از کمآبی دستوپنجه نرم میکند، مسؤولان از آزمون و خطا در حوزه مدیریت منابع آب دست بکشند و به هشدارهای کارشناسان دلسوز در این زمینه توجه کنند. با این حال، روز جهانی اقدام برای حمایت از رودخانهها فرصتی است دوباره تا به مصیبتهایی که تاکنون بر منابع آبی کشور روا داشتهایم، بیندیشیم و به این فکر کنیم که نمیتوان به بهانه توسعه با طبیعت دست به یقه شد.
محمد حسین خودکار
پویش میانرودان را فراموش نکنیم
«پویش نجات میانرودان» از ابتدای سال گذشته، با هدف معطوف ساختن افکار عمومی جهان نسبت به سدسازیهای بیرویه دولت ترکیه روی دو رود دجله و فرات آغاز به کار کرد. هدف از این پویش، جمع کردن بیش از یک میلیون امضا بود تا از این طریق بتوان آن را در مجامع بینالمللی مطرح و سازمان ملل را متقاعد کرد برای جلوگیری از این سدسازیها، اقدام کند. زیرا تبعات جلوگیری از تامین حقابه رودهای دجله و فرات به صدها میلیون نفر از مردم کشورهای عراق، سوریه و ایران وارد میشود.
اما تاکنون برای پویش نجات میانرودان فقط حدود ۱۷۰ هزار امضا جمع شده است، البته فعالان این پویش فقط توانستند در شش ماه نخست به طور جدی آن را تبلیغ کنند، زیرا بعد از گذشت این مدت، بسیاری از رسانهها دیگر اخبار مربوط به پویش نجات میانرودان را پوشش ندادند و در نتیجه مردم نتوانستند آن چنان که باید و شاید در جریان این طرح قرار گیرند.
اما علاوه بر همکاری نکردن رسانهها، عقیم ماندن این پویش دلایل دیگری نیز دارد، از جمله لابی دولت ترکیه در داخل و خارج از ایران و حمایت نشدن این طرح از سوی وزارت خارجه کشور. این در حالی است که وزارت خارجه ما میتواند از این پویش و اصولا هر طرح دیگری که هدف آن، جلوگیری از سدسازیهای بیرویه ترکیه روی رودهای دجله و فرات است، در مذاکرات خود با این دولت استفاده کند؛ زیرا اگر پویش نجات میانرودان با حمایت وزارت خارجه و رسانههای داخلی و خارجی مواجه شود، میتوان از طریق افکار عمومی دنیا به دولت ترکیه فشار آورد تا از اقدامات ضد محیط زیستی خود دست بردارد.
اما حالا که این اتفاق نیفتاده است، روزبهروز بر نگرانی فعالان محیطزیست درباره آینده اقلیم سه کشور ایران، عراق و سوریه افزوده میشود. باید توجه داشت اکنون، گنجایش مخازن سدهایی که ترکیه روی دو رود دجله و فرات بنا کرده، بیش از ۱۲۰ میلیارد مترمکعب برآورد میشود، که این مقدار، بیش از ۵/۲ برابر ظرفیت کل سدهایی است که در ۵۰ سال اخیر در ایران ساخته شده است.
همچنین اگر دولت ترکیه یکهتازی خود در زمینه سدسازی را ادامه دهد، روزی به این قدرت میرسد که در صورت تمایل اجازه ندهد حتی یک قطره از آب دجله و فرات راهی سوریه و عراق شود و همین موضوع قدرت چانهزنی این کشور را در معادلات بینالمللی به شدت افزایش خواهد داد. البته هنوز هم دیر نشده است و همچنان میتوان با فشار افکار عمومی جهان و با حمایت نهادها و رسانههای بینالمللی، جلوی این مساله را گرفت.
رود خانه ندارد
زمینهای ترکخورده، خاطرات خشکیدهای است که از بسیاری از رودخانههای کشور به یادگار مانده. سوءمدیریت منابع آب و تغییر اقلیم، دست به دست هم دادهاند و پای رفتن را از بسیاری از رودخانههای کشور گرفته یا از آنها کانالی ساختهاند برای تخلیه فاضلاب.
زرجوب و گوهررود در رشت که زمانی زندگی را در این شهر جاری کرده بودند، اکنون به محلی برای تخلیه فاضلاب بدل شدهاند. ورود فاضلاب شهری، بیمارستانی و صنعتی به این رودخانهها مشکلات بهداشتی زیادی برای ساکنان منطقه ایجاد کرده است.
حال و روز بیشتر رودخانههای شمال از زرجوب و گوهررود بهتر نیست. در حوضه آبریز خزر حدود ۲۰۰رودخانه سرنوشتی مشابه پیدا کردهاند. این رودخانهها که روزگاری محل تخمریزی ماهیها بودند از زندگی خالی شدهاند.
ورود فاضلابخانگی، صنعتی و کشاورزی در کنار سدسازی شانس مهاجرت ماهیان دریای خزر به سمت بالادست رودخانهها را تقریبا به صفر رسانده، به همین دلیل آبزیهایی مانند ماهیهای خاویاری دیگر قادر به مهاجرت و تخمریزی نیستند و به این شکل، خطر انقراض هر روز به آنها نزدیکتر میشود.
حال ناخوش رودخانهها، بهداشت روان ساکنان شمال کشور و اقتصادشان را نیز بیمار کرده است. برای نمونه تا مدتی پیش و در سالهای ۷۱ و ۷۲ که اتحادیههایی برای صیدپره شکل گرفت سهم هر صیاد عضو یک تعاونی صد نفره از یک دوره صید در هر سال یک تن و ۲۰۰ کیلوگرم ماهی بود، اما این سهم این روزها به ۲۰۰ تا ۳۰۰ کیلوگرم کاهش یافته است. ورود ۹۰درصد فاضلاب شهرهای شمالی کشور از طریق رودخانهها به خزر، به طور حتم در کاهش آبزیان بیتاثیر نیست، درحالی که نتایج برخی آزمایشها نیز از وجود ۴۰۰ نوع انگل در بدن ماهیان شمال حکایت دارد.
در جنوب کشورمان نیز رودخانهها پای رفتن ندارند. مثلا حجم ورودی فاضلاب به کارون به حدی است که برخی ورودیهای فاضلاب به این رودخانه را با آبشار اشتباه میگیرند. مدیرکل مدیریت بحران خوزستان مدتی پیش دراین باره گفته بود ورود فاضلاب به کارون آنقدر علنی است که کمکم مردم فکر میکنند در رودخانه کارون آبشار ایجاد کردهایم و با آن عکس میگیرند!
ده مترمکعب فاضلاب انسانی و ۵۰ مترمکعب پساب کشاورزی در ثانیه به کارون میریزد. به عبارت دیگر هرروز حدود شش میلیون مترمکعب فاضلاب انسانی و کشاورزی روانه کارون میشود.
بنابراین میتوان گفت رودخانههای کشور در شمال، جنوب، شرق و غرب کشور شرایط ناگواری دارند. به همین دلیل امروز که در تقویم روز جهانی اقدام برای حمایت از رودخانههاست فرصتی است تا شهروندان به اهمیت این اکوسیستمها بیشتر فکر کنند و سازمانهای مسؤولی مانند سازمان حفاظت محیط زیست، دستکم اطلاعات شان از رودخانهها را به روز کرده و برای حفظ آنها از مقام شعار فراتر بروند.
طرحهای کاغذی، تبرهای واقعی
سازمان جنگل ها برای جنگلهای شمال کشور خواب تازهای دیده است
درست مثل یک نوشدارو البته قبل از مرگ سهراب، طرح تنفس از راه رسید تا جنگل های شمال کشورمان در پهنه یک میلیون و ۹۶۷ هزار و ۳۱۵ هکتاری شان نفس بکشند، احیا شوند و سرپا بمانند! قرار بود دیگر داغ هیچ درختی روی دل زمین سبز این منطقه نماند و این طرح مرهمی باشد روی تک تک زخم هایی که از سالهای سال قبل روی دل منطقه نشسته بودند، زخم های ناسوری که امان بریده بودند از جنگل های شمال کشور. حالا که این گزارش را می نویسیم اما طرح تنفس جنگل نفس های آخرش را می کشد! این را رییس شورای عالی جنگل، مرتع و آبخیزداری سازمان جنگل ها به ما می گوید. به گفته کامران پور مقدم، سازمان جنگلها قرار است از ابتدای سال ۹۸ طرحی جایگزین برای طرح تنفس معرفی کند؛ طرحی که با عنوان مدیریت پایدار جنگل. رییس شورای عالی جنگل، مرتع و آبخیزداری سازمان جنگل ها در توضیح بیشتر می گوید: براساس بند ۳ ماده ۳۸ قانون برنامه ششم توسعه کشور ، هرگونه بهره برداری چوبی از جنگل های کشور ممنوع و مقرر شد که از سال سوم برنامه یک طرح جایگزینی به عنوان طرح های مدیریت پایدار جنگل به جای طرح هایی که قبلا بودند به مرحله اجرا در بیاید.
این طرح جایگزین به گفته پورمقدم، براساس اصول مدیریت پایدار جنگل است و با درنظر گرفتن جنبه های اقتصادی، اجتماعی و اکولوژیک این عرصه ها تدوین می شود و به مرحله اجرا در می آید. برنامه ای که پورمقدم می گوید شرح خدمات و دستورالعمل های اجرایی اش آماده و تصویب شده و از ابتدای سال آینده، مطالعات اجرایی اش آغاز می شود.
رییس شورای عالی جنگل، مرتع و آبخیزداری سازمان جنگل ها تاکید می کند : این طرح بیشتر رویکرد حفاظتی و اکولوژیکی دارد و مبتنی بر مشارکت مردمی است و به همین دلیل به تفاوت های اساسی ای با طرح های جنگلداری ای که در گذشته اجرا می شدند دارد. تفاوت هایی که به گفته او ، به مدیریت منابع طبیعی در جنگل برمی گردد به اینکه طرح های قبلی فقط در قالب بهره برداری چوبی از جنگل بودند اما طرح جدید صرفا به بهره برداری چوبی برنمی گردد و رویکرد حفاظتی دارد.
طرح تنفس همان مدیریت پایدار جنگل است
رییس انجمن علمی جنگل بانی ایران اما نگاه متفاوتی به این قضیه دارد. به عقیده او طرح مدیریت پایداری که رییس شورای عالی جنگل، مرتع و آبخیزداری سازمان جنگل ها وعده اجرایش را از سال آینده می دهد همان طرح تنفس جنگل است.
هادی کیادلیری با اشاره به این موضوع به ما می گوید: طرح تنفس در واقع همان مدیریت پایدار جنگل بود براساس شاخص ها و معیارهای پایداری اکوسیستم ها اجرایی می شد، پس فرقی بین مدیریت پایدار و طرح تنفس نداریم ؛ حالا این وسط یا دوستان اشتباه متوجه شده اند یا برداشت اشتباهی از این طرح داشته اند.
کیادلیری در توضیح بیشتر می گوید : در طرح تنفس قرار نبود اتفاق خاصی اتفاق بیفتد، بلکه قرار بود این نگاه اقتصادی ای که دوستان به جنگل ها دارند ، تبدیل شود به نگاه اکولوژیکی و اکوسیستمی.
این استاد دانشگاه ادامه می دهد : از سال ۹۲ که هیات وزیران مصوب کرد که بهره برداری بهینه اتفاق بیفتد، براساس شاخص ها و معیارهای پایداری این طرح مطرح شد اما اجرایی نشد و معاونان، مدیران و روسای سازمان از اجرای این طرح سرپیچی کردند، تا سال ۹۶ که اجبارا بحث ممنوعیت بهره برداری به صورت دستوری ابلاغ شد.
به گفته کیادلیری طرح تنفس به معنی این بود که طرح هایی که تهیه می شوند نباید صرفا براساس بهره برداری چوب باشند چراکه در هیچ جای دنیا هم این اتفاق نیمی افتد و باید تمامی طرح ها، براساس شاخص ها و معیارهایی طراحی شوند که در نهایت کمک می کنند تا اکوسیستم موجود در این منطقه پایدارتر شود.
کیادلیری با توجه به همین توضیح می گوید: به نظر من این اتفاق قرار بوده در طرح تنفس بیفتد و شاید دوستان تا الان طرح تنفس را درست متوجه نشده بودند و هیچ فرقی بین طرح تنفس و طرح مدیریت پایدار نیست. اما اینکه ما بیاییم با کلمات بازی کنیم و کلمه ها را جابه جا کنیم یک بحث دیگر است و من طرح جدیدی را آماده اجرا نمی بینم و بحث همان است که بود و باید اجرا می شد.
رییس انجمن علمی جنگل بانی ایران انتقاد دیگری هم به طرح جدید مطرح شده از سوی سازمان جنگل ها دارد و در توضیح این انتقاد می گوید: مشارکت مردم در شمال کشور برای اجرای طرح های اینچنینی اصلا امکان پذیر نیست. من اصلا متوجه نمی شوم که تفسیر مشارکت مردم در جنگل های شمال یعنی چه؟! یعنی کجای جنگل را بدهیم دست مردم ؟ شاید این اتفاق در زاگرس بیفتد چون در قسمت زاگرس جنگل حالت معیشتی هم دارد و مردم وابسته اند به جنگل و خیلی از اراضی در دست مردم است، درنتیجه می توان ارام ارام با دست مردم این مشارکت را عملی کرد ولی در شمال کشور مشارکت مردم زیاد معنادار نیست و حتما باید خود دولت به این قضیه رسیدگی و جنگل محافظت کند.
طرح تنفس جنگل، طرحی با اما و اگر های زیاد
طرح تنفس جنگل با اینکه عمر زیادی ندارد اما در همین مدت کوتاه هم کم حاشیه نداشته، حاشیه هایی که یک عده را مخالف اجرایش کرده اند و عده ای راهم موافقش. داد مخالف ها اما روی بحث افزایش قاچاق چوب بلند است؛ آنها می گویند مجلس شورای اسلامی برای حفظ و صیانت از جنگلها قانونی را در برنامه ششم توسعه با عنوان تنفس جنگلها تصویب کرد، تا در این مدت هر نوع بهرهبرداری از جنگلها ممنوع است تا احیا شوند. اما اجرای این طرح در بسیاری از مناطق باعث تشدید قاچاق چوب شده است و این یعنی تخریب بیشتر جنگلها. شمس الله شریعت نژاد عضو کمیسیون کشاورزی و نماینده مردم تنکابن، رامسر و عباس آباد در مجلس شورای اسلامی یکی از همین منتقدان است، نماینده ای که معتقد است: طرح تنفس جنگل های شمال آینده ای غم انگیز برای جنگل های خزری رقم خواهد زد. اویکی از منتقدانی است که می گوید اجرای طرح تنفس جنگل های شمال نیازمند بازنگری است و سبب فشار از جمله قاچاق چوب در جنگل ها شده است و اگر مردم کشور تاکنون نگران درختان جنگل بودند از این پس باید نگرانی اراضی جنگلی باشند.
این انتقاد را البته رییس شورای عالی جنگل، مرتع و آبخیزداری سازمان جنگل ها قبول ندارد، پورمقدم به ما می گوید: قاچاق چوب معضلی است که از گذشته وجود داشته و اینکه بگوییم با طرح تنفس ، قاچاق افزایش پیدا کرد درست نیست اما مسلما وقتی برداشت چوب از جنگل های شمال متوقف شد، قیمت چوب افزایش پیدا کرد و چوب آلات باغی هم که در برخی مناطق با قیمت کمتری برداشت می شد و برای کارخانجات صنایع چوب فروش می رفت افزایش قیمت داشت، طبیعی است که با بالارفتن قیمت چوب انگیزه برای قاچاقیچان بیشتر بشود.
مسیر نفس گیر طرح تنفس
دولت در آذرماه سال ۹۲ برنامه بهینه سازی پایش، حفظ، بهره برداری
و مدیریت جنگل های کشور را به تصویب رساند. براساس این برنامه، بهره برداری چوب از
طرح های مدیریتی جنگل های شمال باید حذف می شد. اما با وجود این مصوبه، تصمیم هیات
دولت هیچوقت به مرحله اجرا نرسید تا این که بحث توقف بهره برداری از جنگل های شمال
در قالب برنامه ششم مطرح شد و نمایندگان در جلسه علنی بیست و سوم دی ماه ۹۵ در قالب
بند ۴۸ قانون برنامه ششم به توقف بهره برداری از جنگل ها رای دادند. اما در این قانون،
بندی گنجانده شده بود که می توانست به بهره برداری از جنگل تداوم بخشد. بر اساس یکی
از بندهای ماده ۴۸ جمع آوری و بهره برداری از درختان جنگلی با هدف بهداشت، حفاظت و
پرورش جنگل از درختان پیر، خشک سرپا، افتاده، لاپی، آفت زده و غیرقابل احیا صرفا با
مجوز سازمان جنگل ها، مراتع و آبخیزداری کشور مجاز اعلام شده بود. چون این بند با روح
تنفس جنگل منافات داشت، با اعتراض کارشناسان مواجه شد و کار به شورای نگهبان کشید.
سرانجام ماده ۴۸ قانون برنامه ششم پس از بررسی توسط شورای نگهبان مغایر با قوانین شناخته
و به مجلس برای اصلاح بازگردانده شد. در نهایت ماده ۴۸ مکرر با اصلاحاتی که مد نظر
مدافعان تنفس بود در ۲۶ بهمن ماه ۹۵ به تصویب مجلس شورای اسلامی رسید و به عنوان تکلیف
دولت به سازمان جنگل ها ابلاغ شد؛ از این تاریخ به بعد هر گونه بهره برداری تجاری از
جنگل های شمال ممنوع اعلام شد.
مینا مولایی
زاگرس خرد میشود
در آستانه هفته منابع طبیعی گزارشگران سبز قاچاق سازمان یافته چوب از جنگل های زاگرس را بررسی می کند
اره برقی ها را روغن کاری می کنند و تبرها را تیز، استارت می زنند و با کامیون و نیسان می زنند به دل جاده های بلوط پوش زاگرس بزرگ ، از پیچ و خم جاده می گذرند و می رسند پای درختها، دور از چشم قانون اره ها و تبرها را برمی دارند و می افتند به جانشان؛ چند دقیقه بعد نعش درخت ها یکی یکی بار ماشین ها می شود، نعشکش هایی که رفت و آمدشان این روزها بیشتر از هر زمان دیگری در یازده استانی که در دامنه زاگرس قرار دارند، محسوس است! ماشین هایی که بارشان درخت است، درخت سربریده و محال است توی جاده به چشم کسی نیایند! احمد مرادپور معاون هماهنگی امور عمرانی استانداری لرستان یکی ازمسئولانی است که یک بار یکی از این کامیون های چوب بَر را دیده؛ کامیون هایی که از کف تا سقف بارشان تنه درخت بوده ، دیده و همانجا زنگ زده به مدیرکل منابع طبیعی این استان و گفته در جاده یک کامیون را دیده است که پر از چوب است! حتی شماره پلاکش را هم برداشته و یک گوشه یادداشت کرده تا به دست شیرزاد نجفی برساند. اما مکالمه آنها به دو جمله ختم شده، مدیر کل منابع طبیعی استان از او پرسیده این چوب ها جنگی بودند یا محلی و او گفته من آنها را معاینه نکرده ام!
با این حال مرادپور از یادش نرفته که به رسانه ها بگوید این روزها سر و کله ماشینهای حمل چوب همه جای استانشان پیدا شده و منابع طبیعی باید خیلی فعال تر از اینها باشد.
شیرزاد نجفی البته قاچاق چوب های این منطقه را انکار نمی کند، او اما معتقد است که جنگل های زاگرس قربانی ممنوعیت برداشت از جنگل های شمال کشورمان شده اند، دلیلی که باعث شده مورد اقبال قاچاقچیان چوب قرار بگیرند. همین دلیل باعث شده که نجفی بگوید: در قانون برنامه ششم که برداشت چوب از جنگلهای شمال منع شد، سودجویان به زاگرس هجوم آوردند، اتفاقی که البته برخی کارشناسان آن را رد می کنند.
به گفته مدیر کل منابع طبیعی لرستان دلالان بهصورت شبانه درختان را قطعکرده و روزانه با چند کامیون حامل چوبهایی که بیشتر از درختان باغی بوده در حال خروج از استان هستند و آنها را به کارخانههای شمال منتقل میکنند.
البته آنطور که رئیس اداره منابعطبیعی لرستان می گوید قاچاق چوب از استان در شورای حفاظت لرستان مطرحشده و دادستان نیز دستور داده که تمام گلوگاهها و ایستهای بازرسی کنترل شود تا هیچ خودروی حامل چوبی بدون مجوز منابعطبیعی حق ورود و خروج از لرستان را نداشته باشد.
حال خراب ۴۰ درصد جنگل های کشور
حال درختان زاگرس خوب نیست، این نگرانی مشترک دوست داران محیط زیست است، چه آنهایی که زاگرس نشینند و چه آنهایی که بافاصله از این منطقه ، روزگار می گذرانند اما دل نگران وخامت حال زاگرس و جنگل هایش هستند؛ جنگل هایی با مساحتی حدود ۶ میلیون هکتار که ۴۰ درصد جنگل های کشور را شامل می شوند. موضوعی که هادی کیادلیری رئیس انجمن علمی جنگلبانی هم به آن اشاره می کند. کیادلیری در تایید این موضوع به ما می گوید: حال زاگرس بسیار بسیار وخیم است و عوامل زیادی هم در این بدحالی دخیلند، از قاچاق چوب گرفته تا چرای دام و اتش سوزی و تغییر اقلیم و گردوغبار . دلایلی که باعث شده اند حدود یک میلیون و ۵۰۰ هزار هکتار از جنگل های این منطقه درگیر پدیده خشکیدگی شوند.
رئیس انجمن علمی جنگلبانی، نگران است ، نگران قطع حتی یک درخت، اتفاقی که به گفته او زاگرس را هرچه سریعتر به بیابان شدن نزدیک می کند. او اما این نگرانی را نتیجه عملکرد سازمان های متبوع می داند و می گوید اینکه اکوسیستم زاگرس بهم خورده موضوع تازه ای نیست، از سالهای قبل هم نسبت به آن هشدار داده می شد ولی متاسفانه ما در عرصههای مختلف مدیریتی هیچوقت برای این موضوع برنامه مدون و خاصی نداشتیم.
کیادلیری نگرانی اش را از افزایش قاچاق چوب از منطقه هم پنهان نمی کند. به عقیده او اما ، این نیاز چوبی کشور است که درست مدیریت نشده و برای تامینش حالا خیلی ها دست به دامان زاگرس شده اند. کیادلیری با اشاره به این موضوع می گوید: ما یک نیاز چوبی مشخصی در کشور داریم ، چیزی حدود ۱۳ میلیون متر مکعب است و از چون این نیاز از هیچ طریق تامین نمی شود، قاچاق چوب رونق می گیرد.
با این حال کیادلیری بازهم به کم کاری سازمان های ذیربط درا ین موضوع اشاره می کند و می گوید: قاچاق چوب که مثل مواد مخدر نیست که پنهانی انجام بشود، دیده نشود و مثلا در جیب افراد جاشود! قاچاق با کامیون و نیسان اتفاق می افتد، مبدا حرکت این ماشین ها مشخص است مسیر و مقصد هم مشخص است. حالا اینکه یک کامیون الوار از جنگل های زاگرس راه می افتد و می رود مازندران و همه هم می دادند که قاچاق است و جلویش گرفته نمی شود، اصلا با منطق جور در نمی اید و این نشانه کم کاری سازمان های مربوطه است.
فریبرز غیبی، رئیس مرکز جنگل های خارج از شمال کشور اما این کم کاری را قبول ندارد. غیبی روی محدودیت هایی دست می گذارد که منابع طبیعی همیشه برای حفاظت از عرصه های جنگلی با آن مواجه بوده، از کمبود نیرو و امکانات گرفته تا بودجه و اعتبارات. غیبی به ما می گوید: هرسال بودجه ای که برای رسیدگی به ای موضوعدرنظر گرفته می شود بسیار کم است و ما باید همین مبلغ کم را در عرصه های مختلف هزینه کنیم.
غیبی در ادامه به اهمیت جنگل های زاگرس اشاره می کند و می افزاید : جنگل های زاگرس بازمانده بیش از ۵۵۰۰ سال پیش هستند و از آسیب های زیادی جان سالم به دربرده اند، مخصوصا در سال های اخیر که با افزایش جمعیت مردم، نیازهای معیشتی آنها مثل نیاز به سوخت، علوفه و …هم افزایش پیدا کرد و با تغییر اقلیم و وقوع ریزگردها از سال۸۷ به بعد، فشار بیشتری به این عرصه های جنگلی وارد شد.
مردم هم کمک کنند
رئیس مرکز جنگل های خارج از شمال کشور هم جزو افرادی است که اجرای طرح تنفس را یکی از دلایل برداشت بی رویه چوب از جنگل های زاگرس می دادند. غیبی توضیح می دهد: باتوجه به این که بهره برداری چوب از جنگل های شمال کشور ممنوع و طرح تنفس در جنگل های شمال مصوب و اجرایی شد ، جلوی حدود ۷۵۰ هزار متر مکعبی که به طور میانگین هرسال از شمال کشور برداشت می شد گرفته شد اما از طرف دیگر چون قیمت چوب افزایش پیدا کرد، نظرقاچاقچیان و سودجویان به جنگل های زاگرس جلب شد.
با اینکه غیبی از شدت گرفتن کنترل مبادی ورودی و خروجی جنگل های زاگرس و بازرسی محموله های چوب در نقاط مختلف این منطقه برای مقابله با این حجم قاچاق خبر می دهد اما برای سامان گرفتن این موضوع دست به دامان مردم عادی می شود و از آنها می خواهد هرجا محموله چوبی را دیدند، شماره ماشین را بردارند و به شماره امداد جنگل و مرتع یعنی ۱۵۰۴ گزارش بدهند تا ما کنترل بیشتری روی این قضیه داشته باشیم.
افزایش تقاضا برای چوب
زنگ خطر قاچاق چوب در جنگل های زاگرس به صدا درآمده است، زنگ خطری که از قلع و قمع و تاراج درختان جنگلی زاگرس توسط قاچاقچیان خبر می دهد. بهانه ای که باعث می شود پای حرف های سعدی نقشبندی مدیرکل منابع طبیعی استان کردستان بنشینیم . نقشبندی هم با تایید افزایش قاچاق چوب در این منطقه به ما می گوید: یکی از مشکلات موجود این است که تقاضا برای محصولات خام در کاخانجات کاغذسازی، ام دی اف سازی و محصولات چوبی در یکسال اخیر بالا رفته است. به طور طبیعی هرجایی که تقاضا برای یک کالایی وجود داشته باشد قیمت آن هم بالا می رود . در سنوات گذشته یک قسمتی از محصول خام موردنیاز کارخانجات چوب و مصنوعات چوبی و کاغذسازی ما از خارج وارد می شد، یک قسمتی در قالب بهره برداری از جنگل های شمال تامین می شد و یک قسمتی هم از طریق زراعت چوب در استان های زاگرسی تامین می شد ، اما حالا به خاطر اینکه برای همه این موارد محدودیت هایی ایجاد شده، طبعا دلالان به فکر جایگزینی ارزان آن افتاده اند و درنتیجه با تجاوز به عرصه های جنگلی استان های زاگرسی ، آمار قاچاق چوب در این منطقه را بالا برده اند.
مدیرکل منابع طبیعی استان کردستان در ادامه از فعالیت های سازمان مطبوعش برای جلوگیری از این سواستفاده ها خبر می دهد و می گوید: ما برای رسیدگی به این موضوع از طریق استاندار و فرماندار از دهیاران و شوراها کمک خواستیم تا مردم را در این عرصه های جنگلی هوشیارتر کنند.علاوه بر این گلوگاه های حرکت قاچاقچیان را هم شناسایی کردیم و با مستقر کردن نیروهای حفاظت در این مناطق در نهایت طی سه ماه آبان تا دی، محموله ۸۰۰ کامیون و نیسان را بازرسی کردیم که ازاین تعداد، محموله نزدیک به ۴۰۰ ماشین مربوط به درخت بید بود که بدون استثنا همه این ۳۰۰تن به مراجع قضایی تحویل شد.
جنگل چوب بیکاری را میخورد
نایب رئیس کمیسیون کشاورزی ،آب ومنابع طبیعی مجلس اما نگاه متفاوت تری به بحث قاچاق چوب دارد. جلال محمودزاده معتقد است، برای جلوگیری از قاچاق چوب باید فکری اساسی برای ایجاد فرصتهای اشتغال درمناطق مرزی و جنگلی کرد و درغیر اینصورت نمی توان جلوی خروج دام ، قاچاق چوب وغیر را از کشور گرفت.
محمودزاده با اشاره به اینکه قاچاق چوب یکى از خطرناک ترین قاچاق هایى است که در بخش کشاورزى وجود دارد،می گوید: توقف قاچاق چوب از جنگلها نیازمند ایجاد فرصتهای اشتغال پایدار در مناطق جنگلی کشور است زیرا تا زمانی که افراد هیچ نوع درآمدی نداشته باشند نمی توان از قاچاق چوب از جنگل ها جلوگیری بعمل آورد.
او در ادامه به آسیب های این اتفاق اشاره می کند و می افزاید: قاچاق چوب بطور مستقیم به اکوسیستم محیط زیست ضربات اساسی وارد میکند واین در حالی است که خطرناک ترین قاچاق در بخش کشاورزی ، قاچاق چوب در کشور است زیرا با کاسته شدن پوشش های جنگلی بطور حتم آلودگی هوا نیز افزایش مییابد.
مینا مولایی
سوگلیهای سیدپیاز
گزارش میدانی از محله سیدپیاز پس از تخریب ویلای دختر وزیر
اول از همه کوههایی که برف رویش نشسته است، خودش را نشان میدهد. بعد دامنه کوه پیدا میشود. کمی که چشم تیز کنید، میفهمید که روی کوه هم ویلا ساختهاند. کنار حاشیه دریاچه در حال ساخت هم، ویلاهای چند طبقه چند هزار متری قدعلم کردهاند. چند دقیقه بعد به بلوار لواسان میرسیم. کنار بلوار ماشینها پارک شدهاند. حواست نباشد از کوچهها و خیابانها بیمهابا ماشینی بیرون میآید. بلوار فقط دو میدان دارد. ویلای موردنظر توی محله سیدپیاز است. این تنها نشانهای است که داریم. هیچ کسی آدرس درست نمیدهد. یکی میگوید: «بپیچ توی خیابان پیام.» آن یکی میگوید:»برو سمت شمال و بعد از تاکسی خطیها بپرس، آنها لواسان را مثل کف دست میدانند.» مردم محله آدرس ویلا را بلدند. هیچ کسی اما آدرس درست نمیدهد. همه بعد از شنیدن اسم ویلای دختر وزیر سابق، چشمهایشان لحظهای دودو میزند. دهانشان را که باز مانده میبندند و یک نگاه به چپ و بعد به راست میکنند و بعد لحظهای خیره نگاه میکنند و با لکنت آدرس اشتباه میدهند. در محلهها و کوچه پس کوچههای لواسان، میچرخیم و آدرس میپرسیم. رسیدن به خیابان نسیم چهل و پنج دقیقه زمان میبرد. آخرسر از روی ویلای بازیکن سابق تیم ملی به آدرس میرسیم. سه، چهار رفتگر در حال جارو زدنند. خاک توی کوچه بلند شده است. جز بخشی از سقف ویلا و بخشی از تراس آن، همه ساختمان سالم است. چند تکه از سنگ سفیدرنگ روی پیادهرو ریخته است. از یکی از رفتگران میپرسیم: «اینجا خانه دختر وزیر سابق است؟» رفتگر همان طور که جارو میکند، آرام چشمانش را میبندد و بعد باز میکند. اینجا ویلای دختر وزیر سابق است. ویلایی که به نام تخریبشده در صدر اخبار روز گذشته بود.
نمیدانستم که دختر وزیر ویلا دارد
خیابان خلوت است. صدای خشخش جارو توی خیابان پیچیده است. ویلای بازیکن معروف تیم ملی بزرگتر و عظیمترین ویلا در آن حوالی است. ویلای دختر وزیر سابق درست پشت این ویلا ساخته شده است. یک پراید، یک رانا و یک ساندرو توی کوچه پارکاند. یکی دو نفر توی ماشین نشستهاند و دو نفر دیگر هم به خانه نگاه میکنند. پسر جوانی کت مشکی پوشیده است. او از اهالی لواسان است. یکی، دو ساعت پیش خبر تخریب را شنیده و حالا برای تماشا آمده است. او به ما میگوید: «من سالهاست که در این محله زندکی میکنم. وقتی شنیدم که این اتفاق افتاده است، سریع خودم را رساندم.» او میگوید که نمیدانسته که دختر وزیر در حال ساخت ویلاست و حالا که ویلا خراب شده، متوجه شده است که چنین ویلایی هم وجود دارد. در نگاه پسر جوان عصبانیت موج میزند. سرش را تکانی میدهد و بعد آرام راهش را میگیرد و سوار ماشینش میشود و با خشم گاز میدهد و میرود. صدای اگزوز ماشین اش لحظهای سکوت کوچه را میشکاند. آن طرفتر، پسر جوان دیگری ایستاده است. او هم عصبانی است. البته جنس عصبانیت او متفاوت است. این طور که به نظر میرسد او از اقوام، دوستان و یا آشنایان صاحب ویلاست.
من به قانون تمکین کردم
حرف نمیزند و با بغض و کینه به ما نگاه میکند. حتی با عصبانیت، توهین هم میکند. دختری با پالتوی بنفش از پراید طوسیرنگ پیاده میشود. دو مرد دیگر هم از ماشینهایی که پارک شدهاند پیاده میشوند. دختر جوان عصبانی است. او میگوید: «خوشحال آمدهاید اینجا که چه کار کنید؟ ما به قانون تمکین کردهایم. آن وقت این شد، نتیجهاش.» دستش را به طرف ساختمان میبرد و آن را نشان میدهد. نفس عمیق میکشد و بعد دوباره با عصبانیت میگوید: «این تنها ویلایی نیست که خلاف داشته است. چه طور با ورزشکار معروف برخورد نکردند.» دستش میچرخد به طرف ویلای باشکوه و رویایی سر خیابان که با ستونهای بلند و یک دست سفیدش و عقابی که بالای ساختمان قرار دارد، روی خیلی از ویلاهای اطراف سایه انداخته است. حالا دیگر نگاهش عصبی شده است. نفس عمیق میکشد و بعد دوباره میگوید: »بهتره که از اینجا برید.» صدایش بوی تهدید گرفته است. در این شرایط نمیشود که از او خواست اجازه دهد تا به درون ساختمان برویم. با عصبانیت نگاه تیز و خشنش را به طرفمان نشانه میرود و بعد وقتی که مطمئن میشود از آنجا رفتهایم وارد ساختمان نیمه ساز میشود.
این ویلا خاص بود
همسایهها حرف نمیزنند. با همسایهها حرف زدن از آدرس پرسیدن هم سختتر است. ۹۰ درصد همسایهها جواب زنگ خانهها را نمیدهند. بعضی هم تا میفهمند که برای چه زنگ خانهشان را زدهایم، بهانه میآورند و سریع گوشی آیفون را میگذارند. یکی از همسایهها اما دلش پر است. او به ما میگوید: «از این خانههایی که سی، چهل متر در لواسان خلافی دارند، تا دلتان بخواهد است. این که چیزی نیست که به خاطرش ویلایی را تخریب کنند.» او به ویلای بازیکن مشهور هم اشاره میکند. ویلای بزرگی که درست روبهروی ساختمانش یک بنای دیگر در حال ساخت است. ویلایی که از نظر همسایه دختر وزیر آن هم چند صد متری خلافی دارد. او ادامه میدهد: »این خلافها در لواسان عادی است. اتفاقاً همه ویلاها از این خلافها مرتکب میشوند. درنهایت شهرداری با دریافت جریمه همه را میبخشد.» از نظر همسایه دختر وزیر سابق، تخریب این ویلا بهانه است.
آن طرفتر محمدصالح کارگر تبعه افغان در حال پیاده کردن بار ساختمانی است. او حالا سرایدار ویلایی است که در حال ساخت است. یک سال پیش اما در ویلای دختر وزیر کار میکرد. محمد صالح میگوید: »دو، سه سالی ساخت این ویلا زمان برد. حالا که ساخته شده، این ویلا را تخریب کردند؟» در نگاه محمدصالح تعجب موج میزند. او البته افسوس هم میخورد. او میگوید که مصالح این ویلا نسبت به بقیه ویلاهایی که در آنجا ساخته شده، خاصتر و گرانقیمت بوده است. از تخریب ویلا هم ناراحت است. به نظرش وسایلی که کار شده بود، خیلی بینظیر بودند. محمدصالح میگوید که محله سیدپیاز یکی از محلههای خوب لواسان است و تقریباً از بقیه محلهها هم گرانتر است. ویلاها در این منطقه متری ۱۵ میلیون تومان به فروش میرسند.
منطقه پر از بناهای نیمه ساخته است. هیچ خیابان و کوچهای وجود ندارد که در حال ساخت و ساز نباشد. ویلاهایی بزرگتر و باشکوهتر از ویلای هزارمتری دختر وزیر سابق در حال ساخت است. ویلاهایی که حتی کوه و رودخانه را میخورند و پانزده، شانزده طبقه می روند بالا.
لیلا شوقی