آخرین خبرها
خانه / بایگانی/آرشیو برچسب ها : جنگل (برگ 2)

بایگانی/آرشیو برچسب ها : جنگل

اشتراک به خبردهی

آتش بدقولی به جان زاگرس

سال گذشته پس از آتش‌سوزی‌های گسترده جنگلی،‌ دولت وعده پیشگیری و تامین امکانات را داد ولی شعله کشیدن آتش در گچساران بطلان وعده‌ها را ثابت کرد

اگر از بلوط‌های نارک بپرسید،‌ اگر از درخت‌های خامی سوال کنید، حالشان بد است؛ خیلی بد، چون روزهاست دارند می‌سوزند،‌ از ۱۷ تیر تا امروز،‌ زیر این آفتاب سوزان،‌ پیش چشم مردمی که شعله‌های آتش جنگل‌های زاگرس را می‌بینند ولی دست‌شان خالی است. جنگل‌های بلوط گچساران، شش روز متوالی است که در محاصره آتش‌اند،‌ بلوط‌های زیادی سوخته‌اند و بلوط‌های بیشتری وحشت سوختن دارند؛ یک همیار طبیعت نیز که عاشق زاگرس بوده میان شعله‌ها جان داده است.

برآوردهای اولیه حکایت از سرایت آتش و عربده‌کشی شعله‌ها در ۴۰۰ هکتار عرصه جنگلی دارد؛ عرصه‌ای وسیع در استان بی‌امکانات کهگیلویه و بویر‌احمد که در آن زور مردانی که در میدان ایستاده‌اند از جنگلبان‌ها و محیط‌بان‌ها تا همیاران طبیعت، به وسعت آتش نمی‌رسد. عده‌ای می‌گویند ارتش باید وارد کار شود و نیروهای زبده و ورزیده جای مردم عادی را بگیرند؛ مردمی که گرچه دلشان برای زاگرس شعله‌ور می‌سوزد ولی به جز بیل و کلنگ و شاخه‌های خشک بادام و بلوط وسیله‌ای برای مهار آتش ندارند.

وضع در شهرستان گچساران، در جنگل‌های نارک و منطقه حفاظت‌شده خامی اصلا خوب نیست. فرمانده یگان حفاظت منابع طبیعی استان به ایسنا حرف‌های ترسناکی زده است: نیروهای زیادی منتظر انتقال با بالگرد به ارتفاعات هستند اما فقط یک بالگرد آن هم بالگرد هلال‌احمر موجود است. نیروها خسته شده‌اند و برخی از آنها رفته‌اند.

بالگردها دوباره نیستند، مضحک است. همین خرداد گذشته بود که وقتی جنگل‌های بلوط زاگرس می‌سوختند، دولت وعده تجهیز امکانات اطفای حریق و پیشگیری از وقوع آتش‌سوزی در جنگل‌ها را داد. حالا که وقت عمل است اما نه بالگرد هست و نه امکانات. اوضاع درگچساران با یک ماه قبل، با روزهایی که جنگل‌های نارک و منطقه حفاظت شده دیل می‌سوختند فرقی نکرده. اگر آن روز عبدالرضا یکی از اهالی روستای آب تیرک که همیار طبیعت است، تعریف می‌کرد که هر روز صبح فقط دو بالگرد، نیروهای مردمی و دولتی را به ارتفاعات می‌برد و این نیروها شب با پای پیاده از دل کوهستان برمی‌گشتند، هنوز هم وضع همین است، حتی بدتر.

گویی دولت در روزهای آخر مسؤولیت، محیط‌زیست را رها کرده، همان‌طور که نیروهای خسته و کلافه زاگرس را. دولت اما باید می‌ماند و نباید پا پس می‌کشید. دولت پس از آتش‌سوزی‌های گسترده سال پیش قول داده بود با اقدامات پیشگیرانه مانع از تکرار آتش‌سوزی‌ها شود اما سر عهد و پیمانش نماند. زاگرس اکنون حالش به‌قدری خراب است که هیچ عذر و بهانه‌ای حالش را خوب نمی‌کند. آتش با این سرعت و این طرز ناشیانه مهار هم که پیش برود جنگل‌های زاگرس و پوشش گیاهی منحصر به‌فردش دیری نمی‌گذرد که یکسره نابود می‌شود.

چرا آتش شعله کشید؟

شش روز سوختن برای جنگل کم نیست. شش روز می شود ۱۴۴ ساعت و ۸۶۴۰ دقیقه. هر دقیقه برای جنگلی که آتش به دامنش آویخته، مهم است و پرحادثه. جنگل‌های نارک، خامی، گناوه لری، فتح و مارین در گچساران بیش از ۸۰۰۰ دقیقه است که دارند در فقر امکانات می‌سوزند.

از معاون استاندار و فرماندار گرفته تا مدیرکل مدیریت بحران استان همه یک حرف را می‌زنند. آنها این‌که چرا آتش شعله کشیده و مهار نشده را ربط می‌دهند به عوامل طبیعی. محمد محمدی، مدیرکل مدیریت بحران کهگیلویه و بویراحمد این‌جمله را گفته است: وزش باد مانع کنترل آتش شده است.

کیومرث حاجی‌زاده، معاون عمرانی استاندار نیز به سه عامل اشاره کرده است: سخت‌گذر بودن، وزش باد و گرمای شدید، مهار آتش را دشوارتر کرده است.

علیرضا اتابک، فرماندار گچساران نیز اظهار‌نظر مشابهی کرده است: صعب‌العبور بودن منطقه، دمای بالای ۵۳ درجه، صخره‌ای بودن منطقه و وزش باد شدید روند کنترل و مهار آتش را کند کرده است.

غلامحسین حکمتیان، مدیرکل منابع طبیعی کهگیلویه و بویر‌احمد هم در گفت‌و‌گو با جام‌جم چند عامل موثر در خاموش نشدن آتش جنگل‌های بلوط را برشمرد: استان ما بسیار صعب‌العبور، با شیب‌های تند و شدید، پرتگاه‌های وحشتناک، پوشش گیاهی متراکم، دمای هوای بالا و وزش شدید باد است که همگی دست به دست هم داده و کنترل و مهار آتش را سخت کرده است.

طبق این گفته‌های دولتی همه چیز تقصیر هواست که گرم است، تقصیر باد است که تند می‌وزد و تقصیر جغرافیای منطقه است که کوهستانی است. بیرون از دایره دولتی‌ها اما گرچه گوشه‌چشم کارشناسان به این عوامل است ولی این عوامل در نگاه آنها فقط تشدیدکننده آتش است نه لزوما به‌وجود‌آورنده آن.

سال‌هاست که قرار دولت‌ها، به‌خصوص قرار دولت دوازدهم این است که با اقدامات پیشگیرانه مانع از شروع آتش شود. اگر بر اثر حادثه‌ای طبیعی یا انسانی نیز آتشی روشن شد و حریقی شکل گرفت، کارهای مقابله‌ای به‌قدری زود شروع شود که کار به فاجعه نکشد. ولی قول‌ها و وعده‌ها چون فراموش شده، حتی تامین حداقل امکانات و حداقلی‌ترین هماهنگی‌ها نیز لنگ مانده، آتش در جنگل‌های زاگرس به نقطه امروز رسیده، به بحران، به وخامت و روایت‌های پر‌آب چشم.

یکی از این روایت‌ها را احمد رحمانی،‌ عضو هیات علمی موسسه تحقیقات جنگل‌ها و مراتع کشور نقل می‌کند. او در گفت‌وگو با ایسنا گرچه پذیرفته است که مهار آتش‌سوزی در مناطق زاگرسی به‌دلیل صعب‌العبور بودن منطقه و نبود راه دسترسی سخت است ولی می‌گوید اگر امکانات باشد، مهار آتش این همه دشوار نمی‌شود: برای مهار آتش‌سوزی در چنین مناطقی باید از تجهیزاتی مانند هلیکوپتر و هواپیماهای آب‌بر به حد کافی استفاده شود اما چون این امکانات وجود ندارد داوطلبان و نیروهای سازمان‌های مردم‌نهاد مجبورند وسایل و امکانات از‌جمله بیل و کلنگ و آب را با شرایط دشواری با الاغ به نیروهای اطفای حریق برسانند.

رحمانی تاسف می‌خورد و می‌گوید: متاسفانه در کشور ما به مسائل مربوط به منابع طبیعی و محیط‌زیست توجه کافی نمی‌شود؛ از این‌رو با وجود این‌که از امکانات و تجهیزات لازم برای مهار آتش‌سوزی در جنگل‌ها و مراتع و حفاظت از منابع طبیعی برخورداریم اما در شرایط بحران از آنها محروم می‌مانیم.

تفسیر حرف این کارشناس این است که در کشورمان سازمان‌ها‌، نهادها و ارگان‌های مختلف بالگرد دارند ولی به وقت حادثه و ضرورت اعزام‌ها به اندازه‌ای کم و دیرهنگام است که بخش وسیعی از جنگل و مرتع طعمه آتش شده است.

اکنون شش روز است جنگل‌های نارک و منطقه حفاظت شده خامی در گچساران در حال سوختن است ولی تنها چهار بالگرد در این منطقه حضور دارد که هیچ‌کدام نیز بالگردهای تخصصی اطفای حریق نیستند. این حقایق را به‌خوبی می‌شود از گفته‌های محمد‌مهدی نوری‌آقا، رئیس مرکز کنترل و پشتیبانی اطفای حریق هوایی وزارت دفاع برداشت کرد: درحال حاضر چهار بالگرد در منطقه حضور دارند که دو فروند مجهز به بسکت تخصصی اطفای حریق هوایی با ظرفیت چهار تن آب هستند و در صورت نیاز یک بالگرد دیگر هم آماده اعزام به منطقه است.

قول‌هایی که فراموش شد

حالی که امروز زاگرس دارد روزی دیگر می‌تواند جنگل‌های هیرکانی و روزی دیگر جنگل‌های ارسباران داشته باشند. درواقع آتش در جنگل منحصر به زاگرس نیست اما زاگرس دارد بیشترین خسارت را از آتش‌سوزی‌های عمدی و غیرعمدی متحمل می‌شود. رسیدگی‌های دیرهنگام و روش‌های منسوخ و ناکارآمد مهار آتش نیز هر روز مشغول ضربه‌زدن به حیات جنگل‌هاست.

در این بین هر دولتی که سرکار می‌آید وعده‌هایی به نفع جنگل می‌دهد که با شنیدن آنها فرض بر این گرفته می‌شود که داستان تلخ آتش‌سوزی‌ها درجنگل‌های طبیعی و باستانی ایران به‌زودی تمام خواهد شد اما این دلخوشی‌ها و امیدواری‌ها مثل نقشی است که بر باد کشیده می‌شود چون وقوع هر آتش‌سوزی ثابت می‌کند که ما در همان جایی درجا می‌زنیم که قبلا ایستاده بودیم.

ماه پیش رضا بیانی، جانشین معاون امور جنگل سازمان جنگل‌ها، مراتع و آبخیزداری کشور از انتشار نقشه پیش‌بینی حریق در جنگل‌ها خبر داده و گفته بود که برخی از مناطق زاگرس به لحاظ ریسک آتش‌سوزی در شرایط بحرانی قرار دارند ازجمله کهگیلویه‌وبویراحمد، بخش های جنوبی فارس، کردستان، لرستان و شمال ایلام و به‌خصوص منطقه کبیرکوه که اولین موج گرمایی عراق از این منطقه وارد استان ایلام می‌شود.

یک ماه است که نقاط پرخطر به اسم مشخص شده‌اند و تجربه سال‌ها آتش‌سوزی درعرصه‌های جنگلی کشور نیز نشان داده با شروع فصل گرما همین مناطق‌اند که در پیشانی مبارزه با حریق جنگلی قرار می‌گیرند اما دست‌ها روی دست است و کاری که در شان اراضی وسیع و پرارزش جنگلی است، انجام نمی‌شود. مدیرکل منابع طبیعی کهگیلویه‌وبویراحمد نیز با این که در گفت‌وگو با ما سعی دارد به کارهای انجام‌شده بیش از کارهای انجام‌نشده اشاره کند از کمبود امکانات می‌گوید: امکانات استان برای اطفای حریق نسبت به سال های گذشته ۱۰۰درصد افزایش‌یافته ولی چون ۹۰درصد وسعت استان را عرصه‌های جنگلی و مرتعی اشغال‌کرده امکانات باید بیش از اینها برایش مهیا شود. در مورد زاگرس حتی باید در سطح کلان فکری شود چون این جنگل‌ها در جغرافیای چند استان گسترده شده است.

البته سال‌هاست که قرار بر شکل‌گیری همین نگاه ملی و کلان است که شوربختانه شکل نگرفته است. دیری نمی‌گذرد از زمانی که جانشین معاون امور جنگل سازمان جنگل‌ها از جلسه اواخر سال۹۹ با معاون‌اول رئیس‌جمهور خبر داد که در آن مقرر شد سند بوم‌سازگان زاگرس که سندی راهبردی برای حفاظت از جنگل‌های زاگرس است، نهایی شود. در همین جلسه آتش‌سوزی در جنگل‌ها و مشکلات تامین بالگردهای اطفای‌حریق نیز مطرح شد و اسحاق جهانگیری دستور داد هماهنگی‌ها برای تامین بالگردهای اطفای‌حریق سریع‌تر انجام شود.

اما چون بزرگان به رسم عادت فراموشکارند و طبق عادتی مالوف، هماهنگی‌های بین بخشی در کشورمان سخت شکل می‌گیرد این حرف‌ها و جلسات نیز به جایی نرسیده است.

محمد درویش، پژوهشگر و فعال محیط‌زیست هم در گفت‌وگو با ما ترجیح می‌دهد از بدعهدی‌ها و فراموشکاری‌ها بگوید: دولت حتی نتوانست شماره سه‌رقمی اعلام کند تا مردم آتش‌سوزی‌ها را زودتر اطلاع دهند پس چطور می‌تواند جنگل را نجات دهد؟ رئیس سازمان حفاظت محیط‌زیست هم که مدتی پیش گفته بود سرمایه‌گذاری برای اطفای‌حریق توجیه اقتصادی ندارد پس چطور می‌توان از بدنه دولت انتظار بیشتری برای حفظ جنگل داشت؟ برخی مدیران هم می‌گویند آتش‌سوزی جنگل طبیعی است چون وسعت منابع طبیعی کشور زیاد است اگر مقداری از جنگل در آتش بسوزد اتفاق حادی نیفتاده است. تحت‌تاثیر این نگاه می‌توان گفت سیاستمداران کشور به قول معروف برای منابع‌طبیعی و محیط‌زیست کشور تره هم خرد نمی‌کنند.

آمارهای شعله‌ور

آمارهایی که از عرصه‌های جنگلی نابودشده براثر آتش هر سال منتشر می‌شود آمارهای هولناکی است مخصوصا اگر درذهن داشته باشیم که کشورمان جزو کشورهای کم برخوردار از جنگل در جهان است. سازمان جنگل‌ها، مراتع و آبخیزداری کشور آمارهایی را از وسعت آتش‌سوزی‌ها در سال۹۹ منتشرکرده که اگر حریق‌های جنگلی در سال‌های بعد نیز با همین وسعت ادامه داشته باشد دیری نخواهد گذشت که از جنگل‌های ایران چیزی جز زمین‌های لخت و عریان باقی نمی‌ماند.

براساس این آمار سال۹۹، ۲۱هزار هکتار از عرصه‌های جنگلی کشور(طبیعی و دست‌کاشت) درگیر حریق شدند که بیشترین آتش‌سوزی‌ها نیز در سالی که گذشت در ناحیه رویشی زاگرس و خلیج عمانی به وقوع پیوسته است.

آماری دیگر اما که منبع آن گروه برنامه‌ریزی و پشتیبانی تجهیزات مناطق حفاظت‌شده سازمان حفاظت محیط‌زیست است از آتش‌سوزی‌های امسال می‌گوید. براین‌اساس تاکنون ۳۱۱۸هکتار از مناطق چهارگانه تحت‌حفاظت محیط‌زیست گرفتار حریق شده‌اند که استان فارس با ۱۵۴۲هکتار، خوزستان با ۱۱۲۵هکتار، مازندران با ۱۳۱هکتار و کردستان با ۹۳هکتار به ترتیب استان‌هایی بوده‌اند که بیشتر از نقاط دیگر کشور با حریق دست‌وپنجه نرم کردند.

دور از امسال و پارسال نیز آتش تا توانسته اراضی جنگلی و مرتعی کشورمان را تهدید کرده است. براساس گزارش مرکز پژوهش های مجلس به‌طور متوسط سالانه ۱۶هزارو ۷۲۷ هکتار جنگل و مرتع در آتش می‌سوزد و از آنجا که مساحت شهر ساری ۳۵۰۰هکتار است، می‌توان گفت که سالانه پنج برابر مساحت این شهر،‌ جنگل در آتش می‌سوزد و از بین می‌رود.

براساس این گزارش از سال۸۶ تا ۹۸، ۲۴هزارو ۵۵۵ فقره آتش‌سوزی در عرصه‌های طبیعی کشور رخ داده که ۱۳هزار و ۵۱۸ فقره آن در جنگل‌ها و ۱۱هزارو ۳۷ فقره آن در مراتع بوده که موجب نابودی ۱۰۷هزارو ۵۵۷ هکتار جنگل و ۱۱۰هزار و ۳۵۸ هکتار مراتع شده است.

همچنین در ۱۳سال اخیر به‌طور متوسط در هر سال ۱۰۴۰فقره آتش‌سوزی در جنگل‌ها و نزدیک به ۴۸۹ فقره در مراتع اتفاق افتاده که به‌طور میانگین در هر سال ۸۲۷۳ هکتار از جنگل‌ها و نزدیک به ۸۴۹۰ هکتار از مراتع به‌واسطه شعله‌ور‌شدن آتش ازبین‌رفته است.

دراین میان گزارش‌ها حاکی است که جنگل‌های زاگرس از سال ۸۶تا۹۸ یعنی به مدت ۱۳سال کانون حریق‌بوده به‌طوری که ۷۰درصد آتش‌سوزی‌ها در ناحیه زاگرس رخ داده است.

مریم خباز

 

نتیجه بی‌احتیاطی است!

 با فرمانده یگان حفاظت سازمان جنگل‌ها ‌درباره هفتمین قربانی آتش سوزی جنگل‌ها

دو روز پیش آتش جنگل‌های زاگرس هفتمین قربانی خود را هم گرفت. محمد مهدی حسینی از نیروهای داوطلب هلال احمر و جوانی از شهرستان اردل که در آتش جنگل‌های بلوط بلند حاشیه سد کارون۴ به دل طبیعت زده بود، تازه‌ترین قربانی آتش‌سوزی جنگل‌هاست و به جز او، از ابتدای خرداد تا کنون پنج نفر دیگر از نیروهای مردمی و یک نفر از تکاوران سپاه پاسداران نیز حین تلاش برای اطفای حریق پهنه‌های جنگلی گوناگون کشور، جان خود را از دست داده‌اند. ما برای پیگیری ماجرا سراغ فرمانده یگان حفاظت سازمان جنگل‌ها و مراتع می‌رویم تا از او جویا شویم چه کسی مسوول جان باختن این جوانان است؟ در این میان، اما علی عباس‌نژاد معتقد است بیشتر این افراد بر اثر بی‌احتیاطی خودشان قربانی آتش جنگل‌ها شده‌اند و البته این را می‌پذیرد که ناکافی بودن آموزش‌های یگان متبوع او به جوامع محلی باعث بروز این بی‌احتیاطی‌ها شده است.

چرا امسال تعداد قربانیان آتش‌سوزی جنگل‌ها این‌قدر زیاد شده است؟

امسال هم آمار آتش‌سوزی‌های‌مان بالاتر رفته است، هم بیشتر مردمی که برای کمک به خاموش کردن آتش جنگل‌ها می‌آیند، عموما آموزش لازم را ندیده‌اند و درصد بالایی از این مرگ‌ومیرها ناشی از بی‌احتیاطی خود عزیزانی است که برای اطفای حریق جنگل‌ها اقدام می‌کنند. مثال آن هم همین آقای مختاری که ابتدای هفته در شهرستان نورآباد ممسنی کشته شد.

مگر آقای مختاری چطور کشته شد؟

این جوان همراه روستاییان برای خاموش کردن آتش رفته بود، اما آنها هنگام اطفای حریق به مسیری برمی‌خورند که صعب‌العبور بود و اهالی نمی‌توانستند از آن عبور کنند، اما آقای مختاری خودش به تنهایی به آنجا می‌رود، اما در محاصره آتش گیر می‌افتد و کشته می‌شود.

خب مگر شما نباید نکات احتیاطی را به نیروهای مردمی آموزش دهید؟

بله، اتفاقا ما همین الان هم این کار را انجام می‌دهیم. حتی خود سازمان جنگل‌ها و مراتع هم از طریق دفتر ترویج و مشارکت‌های مردمی با شیوه‌های مختلف مقابله با آتش‌سوزی جنگل‌ها را به مردم محلی آموزش می‌دهد.

چند وقت است که ارائه این آموزش‌ها آغاز شده و چرا نکات احتیاطی لازم به گوش همین نیروهای داوطلبی که اخیرا کشته شده‌اند، نرسیده است؟

خیلی وقت است که همکاران ما در استان‌ها هر سال دوره‌های آموزشی گوناگونی را برای جوامع محلی برگزار می‌کنند.

چطور است که هر سال این آموزش‌ها ارائه می‌شود، اما هنوز افرادی که حتی خودشان عضو سازمان‌های مردم نهاد‌ هستند هم دچار بی احتیاطی می‌شوند؟

به هر حال متاسفانه این مشکل وجود دارد. به نظر شما الان می‌شود که مثلا از خود آقای مختاری پرسید که چرا بی‌احتیاطی کرده است؟

اگر فقط همین یک مورد بود، می‌شد گفت بی‌احتیاطی یک فرد باعث کشته شدن او شده است. اما در همین ۵۰ روز گذشته، هفت نفر هنگام تلاش برای اطفای حریق جنگل‌ها کشته شده‌اند.

بله، متاسفانه امسال آمار قربانیان این حوادث به شکل نگران‌کننده‌ای بالا رفته است.

به نظر می‌رسد علت اصلی این مساله ناکافی بودن آموزش‌هایی باشد که شما به جوامع محلی ارائه می‌دهید.

قبول دارم که نه آموزش‌های ما کافی است، نه تجهیزات و تعداد نیروهایمان. اما مشکل این‌است که اصلا ما نباید برای خاموش کردن آتش در نقاط صعب‌العبور جنگل‌ها نیروی انسانی اعزام کنیم، بلکه باید به اندازه کافی بالگرد در اختیار داشته باشیم تا مردم مجبور نشوند برای خاموش کردن آتش به دل کوه بزنند.

بنابراین می‌توان گفت این روزها کمبود تجهیزات لازم برای اطفای حریق جنگل‌ها به نوعی جان داوطلبان ‌ را می‌گیرد؟

من این‌طور می‌گویم که در خیلی از این آتش‌سوزی‌ها، اگر بالگرد در اختیار داشتیم، مطمئنا آمار کشته‌شدگان کمتر می‌شد.

 

محمد حسین خودکار

اعتراضات جنگل‌بانان شرکتی به نتیجه می‌رسد؟

بعد از اجرای طرح تنفس جنگل‌ها در سال ۹۶ که براساس آن قطع درختان جنگل‌های هیرکانی بسیار محدود شد، تعدادی نیرو نیز در قالب طرح صیانت از جنگل جذب یگان حفاظت سازمان جنگل‌ها شدند. البته در سال‌های قبل از آن نیز این یگان تعدادی نیرو را هم به صورت شرکتی به کار گرفته بود، اما سال‌هاست که چه نیروهای شرکتی و چه نیروهای قراردادی جذب‌شده در قالب طرح صیانت نسبت به تاخیر چندماهه در پرداخت حقوق ماهانه خود اعتراض دارند. اعتراضاتی که حتی چند باری هم به برگزاری تجمع در مقابل ساختمان مراکز دولتی گوناگون استان‌های شمالی کشیده است، اما با وجود وعده‌های مکرر مسؤولان دولتی هنوز هم این بخش از نیروهای جنگلبانی نسبت به پرداخت دیرهنگام مطالبات‌شان معترضند.

این مساله را در روز ملی محیط‌بان با علی عباس‌نژاد، فرمانده یگان حفاظت سازمان جنگل‌ها، مراتع و آبخیزداری در میان می‌گذاریم و او نیز در پاسخ وعده می‌دهد که به‌زودی با تجمیع اعتبارات مورد نیاز برای پرداخت حقوق نیروهای جنگلبانی مشکل تاخیر در پرداخت نیروهای شرکتی و قراردادی این سازمان نیز رفع خواهد شد. عباس‌نژاد در این‌باره توضیح می‌دهد: چند وقت پیش به ادارت کل استانی سازمان نامه‌ای ارسال کردیم و از آنها خواستیم تا لیست نیروهای خود را به همراه تعداد افراد مورد نیاز به ما اعلام کنند تا بتوانیم بعد از تجمیع اعتبارات مورد نیاز در بحث حفاظت، آن را به‌طور مستقیم از ستاد برای ادارات کل استانی واریز کنیم.

فرمانده یگان حفاظت سازمان جنگل‌ها، مراتع و آبخیزداری تاکید دارد که این مساله به‌زودی حل‌وفصل خواهد شد و جنگلبانان شرکتی و قراردادی در آینده‌ای نزدیک به حق‌وحقوق‌شان خواهند رسید. عباس‌نژاد در این‌باره می‌گوید: ما اکنون منتظر دریافت جواب نامه خود از ادارات کل استانی هستیم. امیدوارم که این جواب‌ها به‌زودی به ستاد برسد و بعد از آن، ما نیز موضوع را در مدت یک‌ماه تا ۴۰ روز تجزیه و تحلیل می‌کنیم و به‌زودی مساله ساماندهی حقوق نیروهای شرکتی به نتیجه نهایی خواهد رسید.

آن‌طور که او توضیح می‌دهد، اکنون یگان حفاظت سازمان جنگل‌ها درمجموع حدود ۴۰۰۰ نیرو در سراسر کشور در اختیار دارد که از این میان ۱۲۰۰ نفر نیروی رسمی، ۵۵۰ نفر سربازوظیفه و بقیه نیروهای شرکتی یا قراردادی هستند. اما مشکل دیگری که عباس‌نژاد درباره نیروهای زیرمجموعه خود به آن اشاره می‌کند، این است که امسال تاکنون هیچ ظرفیتی برای جذب سرباز از سوی ستاد کل نیروهای مسلح به این یگان اختصاص داده نشده‌است و احتمالا تا انتهای سال نیز پای هیچ سربازوظیفه‌ای به این یگان نرسد. اتفاقی که از نظر فرمانده یگان حفاظت سازمان جنگل‌ها، بعد از پایان دوره خدمت سربازان فعلی می‌تواند این یگان را با مشکل کمبود نیروهای حافظ جنگل مواجه کند.

 

 

علت مرگ: ورود بدون هماهنگی!

با فرمانده یگان حفاظت محیط زیست درباره ۳ مرگ در جنگل های سوزان کرمانشاه

مختار و ‌یاسین و بلال دیروز روی شانه های دوستان و‌ آشنایان و فامیل تشییع شدند و رفتند پیش البرز زارعی؛‌ ققنوس زاگرس. آتش سوزی جنگل ها دانه دانه دارد قربانی می گیرد،‌ فعلا چهار نفر درعرض ده روز. فصل، فصل آتش سوزی است،‌ آتش افزوزان هم که دست برنمی دارند،‌ کمبود نیرو و تجهیزات نیز که قرار نیست رفع شود، از پیشگیری هم که خبری نیست،‌ پس باید گفت فعلا همین است که هست.

این که این بار در بوزین و مره خیل کرمانشاه چه گذشت، بهانه گفتگوی ما با فرمانده یگان حفاظت محیط زیست بود، جمشید محبت خانی که گفت از این مرگ ها متاسف است ولی چون نیروهای مردمی بدون هماهنگی به دل آتش جنگل ها می زنند این عاقبت شان می شود.

 

خبرمحاصره شدن سه دوستدار طبیعت در آتش جنگل های بوزین و مره‌خیل و بعد هم خبر مرگ آنها را چه زمانی شنیدید؟

یکشنبه غروب بود.

واکنش تان چه بود، چه دستوری دادید؟

بلافاصله که خبر را شنیدم با فرمانده یگان منطقه و مدیرکل محیط زیست استان تماس گرفتم و او نیز با فرمانداری و استانداری تماس گرفت تا برای کمک بسیج شوند. البته من وقتی از حادثه مطلع شدم که این افراد جانشان را از دست داده بودند.

پس انقدر دیر به شما اطلاع دادند؟

این افراد بدون هماهنگی محیط بان های محل وارد جنگل شدند،‌ حتی محیط بان ها به آنها گفته اند از این مسیر نروید ولی آنها توجهی نکرده اند.

یعنی علت دیر باخبر شدن شما این است؟

این افراد از سر دلسوزی برای مهار آتش رفته اند و چون بی خبر و بی هماهنگی رفته اند خیلی دقیق نمی شود از وضعیتشان خبر گرفت.

شما مخالف دلسوزی برای جنگل و کمک های مردمی هستید؟

مخالف نیستم ولی مردمی که قصد کمک به اطفای حریق جنگل را دارند باید با محیط بان ها هماهنگ باشند و از مسیرهایی بروند که آنها می گویند. مرگ این سه دوستدار طبیعت  در واقع درس عبرتی است برای کسانی که می خواهند کمک کنند.

شما می گویید این سه نفر در مسیر دلخواه و بدون هماهنگی حرکت کرده اند پس گرفتار شدن شان را چه کسی خبر داد؟

ظاهرا عوامل محلی متوجه تاخیر آنها شده اند. حتی به من گفته اند محیط زیست با این افراد تماس گرفته و از آنها خواسته اند برگردند که برنگشته اند.

شاید این نیروها به دل آتش زده اند چون دیده اند سرعت اطفا کم است و کاری پیش نمی رود!

نه، اینطور نیست. با احساسات نمی شود با حریق مقابله کرد. نیروهای مردمی هر کاری که می کنند باید با هماهنگی محیط بان ها باشد چون باتجربه اند و منطقه را خوب می شناسند. حرفم این است که مردم نباید احساساتی شوند.

به هرحال عده ای هستند که به قول شما احساساتی می شوند و نمی توانند تماشاچی باشند. نمی خواهید این نیروها را سرو سامان بدهید تا در مواقع لزوم کمک کارتان باشند؟

این افراد خودشان سرو سامان یافته اند و عضو سمن هستند. یکی از این افراد که فوت شده نیز رئیس انجمن زیست محیطی شهرستان بوده.

پس نمی توانیم بگوییم این افراد کار نابلد بوده اند!

اینها کاربلد حریق نیستند و آموزش ندیده اند. این افراد بیشتر در حوزه پشتیبانی و مسائلی مانند آلودگی طبیعت فعالیت می کنند. نیروهای مردمی حتما باید کنار محیط بان ها باشند چون اینها آموزش های عملی و تئوری اطفای حریق را دیده اند. دلیل حرفم نیز این که در دو سال اخیر هیچ محیط بان و جنگل بانی در حریق جانش را از دست نداده.

در این دو سال چند نیروی مردمی کشته شده اند؟

برای سال ۹۹ تا این لحظه پنج نفر. سال قبل قربانی نداشتیم و سال ۹۷ هم چهار نفر در آتش سوزی جنگل جان باختند.

بگذریم که شما تاکید دارید این افراد می میرند چون هماهنگ نیستند، ولی فکر نمی کنید اگر در آتش سوزی اخیر یک هلی کوپتر وجود داشت این سه دوستدار طبیعت حالا زنده بودند؟

پرواز هلی کوپتر زمان دارد و در شب اصلا مجوز پرواز نمی دهند.

یعنی اگر هلی کوپتر هم بود باز اتفاقی نمی افتاد!

اجازه بدهید اخبار تکمیل تر شود تا ببینیم آن لحظه که محیط بان ها و یگان حفاظت از حادثه خبردار شده اند  آیا این افراد هنوز جان داشته اند یا فوت کرده بودند. پاسخ این نکات در قضاوت بسیار مهم است.

 

مریم خباز

 

 

هرکسی بجز عیسی کلانتری!

رئیس فراکسیون محیط‌زیست مجلس ‌ از اولویت‌هایش  و لزوم تغییر سکاندار سازمان حفاظت محیط زیست می‌گوید

محیط‌زیست کشور زخم کم ندارد از تغییراقلیم و سوء‌مدیریت بگیرید تا آتش‌سوزی، شکار غیرمجاز و تامین نشدن حقابه‌. برای التیام این‌ زخم‌ها نسخه کم پیچیده نشده و شعار هم کم داده نشده است. در متن سخنرانی مسؤولان استانی و کشوری همیشه ردی از محیط‌زیست به چشم می‌خورد، اما زخم‌های محیط‌زیست کشورمان هر روز ناسور‌تر می‌شود و این گواهی است بر این‌که محیط‌زیست قربانی سیاست‌ هم هست. سیاست‌هایی که در دولت و مجلس به نام محیط‌زیست ‌مطرح می‌شود، اما در نهایت به کام صندوق‌های رای یا توسعه ناپایدار تمام می‌شود‌. این مسائل را با سمیه رفیعی، رئیس فراکسیون محیط‌زیست مجلس یازدهم که به‌تازگی کارش را شروع کرده است در میان می‌گذاریم. او ادعا می‌کند برای حل این مشکلات پاشنه کفش‌هایش را ور کشیده و می‌خواهد با نگاه تخصصی و استفاده از نخبگان زخم‌های محیط‌زیست را مرهم بگذارد. جالب‌تر این‌که او می‌گوید اولین نماینده تخصصی محیط‌زیست مجلس بعد از چهار دهه است، ادعایی که بدون شک شرایط را برای رفیعی دشوارتر می‌کند، چراکه دوستدارن محیط‌زیست وعده‌های او را به‌خاطر می‌سپارند و درآینده درباره‌ علمکردش قضاوت خواهند کرد.

محیط‌زیست کشور با مشکلات زیادی رو‌به‌روست به نظر شما فراکسیون محیط‌زیست که به نظر می‌رسد در چندسال اخیر بیشتر سیاسی شده می‌تواند گرهی از این مشکلات باز کند؟

ادوار گذشته در فراکسیون محیط‌زیست برای حل مشکلات محیط‌زیست کار علمی و تخصصی انجام نشده‌ است.

برای رفع این مشکل چه برنامه‌ای دارید؟

می‌خواهیم برنامه‌های خود را در مجلس یازدهم تخصصی و با حضور کارشناسان ‌پیش ببریم. محیط‌زیست حوزه گسترده‌ای است به همین دلیل برای هر مساله‌ای باید از متخصص آن حوزه استفاده شود. بنا داریم با استفاده از نخبگانی که سیاست‌زده نیستند اولویت‌ها را شناسایی ‌کنیم.

 می‌توانید به چند متخصصی که قرار است از آنها مشاوره بگیرید اشاره می‌کنید؟

بله. آقایان عبدلی، صدیقی، خانلر، مخدوم، فتحی، علیزاده، کیابی و…

تحصیلات شما با محیط‌زیست مرتبط ‌است؟

من اولین نماینده تخصصی محیط‌زیست مجلس بعد از ۴۰ سال هستم.

رشته تحصیلی شما چه بوده است؟

لیسانس مهندسی محیط‌زیست، فوق‌لیسانس برنامه‌ریزی و مدیریت محیط‌زیست.

یعنی امیدوار باشیم وضع محیط‌زیست بهتر شود؟

ان‌شاءا… ما تلاش می‌کنیم و امیدوارم.

برخی کارشناسان می‌گویند بهتر است در مجلس به‌جای فراکسیون، کمیسیون محیط‌زیست تشکیل شود، شما چه نظری دارید؟

کمیسیون شأن رسمی‌تری نسبت به فراکسیون دارد فراکسیون یک قدم عقب‌تر از کمیسیون است، اما کار کارشناسی و ریل‌گذاری صحیح برای تصمیمات کمیسیون‌ها در فراکسیون‌ها شکل می‌گیرد. البته به شرطی که نمایندگان مجلس کارکرد فراکسیون را بدانند.

پس لزومی به تشکیل کمیسیون محیط‌زیست نمی‌بینید؟

اتفاقا فکر می‌کنم این تغییر لزوم دارد و بهتر است کمیسیون‌های تخصصی مجلس تغییر کند. برای نمونه کمیسیونی داریم به نام آب، ‌کشاورزی، منابع طبیعی و محیط‌زیست، این کمیسیون باید به مسائل زیادی رسیدگی کند.

سمیه رفیعی

باید یاد‌آور شد که منافع کشاورزی و محیط‌زیست این روزها به دلیل مدیریت نامناسب باهم در تضاد است.

بله در محل‌هایی دچار تقابل هستند و برای تشخیص اولویت باید دقت بیشتر کرد، آب مساله مهمی است که بحرانی جدی در دنیا محسوب می‌شود. بنابراین اصلاح کمیسیون‌های تخصصی در دستور کار مجلس قرار دارد.

در مجلس‌های گذشته بسیاری از نمایندگان محیط‌زیست را قربانی اهداف کوتاه مدت می‌کردند، چگونه می‌خواهید مانع این کار در مجلس یازدهم شوید؟ مثلا خیلی از نمایندگان شمال برای اشتغالزایی به دنبال بهره‌برداری از جنگل هستند؟

این مسائل زاییده تفکرات سنتی ‌است. این روزها در نطق نمایندگان می‌توانید ‌دغدغه محیط‌زیست را بشنوید. بحران‌های زیست‌محیطی سبب‌شده که محیط‌زیست به مطالبه مردم بدل شود.‌

شما برای افزایش سواد محیط‌زیستی همه نمایندگان تلاش می‌کنید؟

قطعا همین‌طور است، برای من مهم است که مخاطبان محیط‌زیست دو گروه هستند یعنی مردم و مسؤولان. این دو گروه باید با هم برای حفظ محیط‌زیست تلاش کنند تا مشکلات برطرف شود، متاسفانه بعضا سواد محیط‌زیستی مردم از مسؤولان بیشتر است. بنابراین یکی از اولویت‌های ما این است که ‌سواد محیط‌زیستی نمایندگان مجلس افزایش یابد.

شما بهتر می‌دانید که خیلی از نمایندگان ظاهرا طرفدار محیط‌زیست هستند.

نماینده موظف است صدای مردم را به گوش مسؤولان برساند حتی اگر محیط‌زیست را مهم نداند باید مطالبه شهروندان که حفظ محیط‌زیست است را منتقل کند. مشکل اینجاست که سطح محیط‌زیست به مسائل سطحی تقلیل پیدا کرده‌است، برای نمونه خیلی‌ها افرادی را که به سگ‌ها و گربه‌ها غذا می‌دهند فعال محیط‌زیست می‌دانند. مهربانی با حیوانات مهم است، اما نباید فراموش کرد که‌‌ اصالت محیط‌زیست با ازدیاد جمعیت این گونه‌ها ‌مخالف است. اما چنین نمایش‌های غلطی نماد محیط‌زیست شده‌است.

 برخی کارشناسان نیز معتقدند بهتر است سازمان حفاظت محیط‌زیست و سازمان جنگل‌ها با هم ادغام شده و وزارت محیط‌زیست تشکیل شود. شما با این ایده موافق هستید؟

در این‌که ساختار فعلی باید تغییر کند و ناکارآمد است هیچ شکی نیست. ایجاد وزارتخانه محیط‌زیست نیز مسائلی دارد و ممکن است نگاه بومی و منطقه‌ای در آن تاثیرگذار شود. به نظرم نیاز به بررسی بیشتر است، چون برای حفظ محیط‌زیست کشور نباید سلیقه‌ای عمل کرد.

در فراکسیون محیط‌زیست مساله‌ای هست که بایگانی شده‌باشد؟

بحث هزینه دادرسی دادگاه‌های محیط‌زیستی بایگانی شده‌است، محیط‌زیست اگر بخواهد علیه متخلفی شکایت کند باید هزینه دادرسی را پرداخت کند، اما سازمان محیط‌زیست ‌آن‌قدر قوی نیست که بتواند هزینه‌ها را پرداخت کند. ‌رسیدگی به این مشکل دوباره باید به جریان بیفتد. یا مساله‌ حمایت از محیط‌بانان و جنگلبانان دارای نواقصی است، مثلا حمایت از افراد داوطلب دیده نشده‌است.

شورای نگهبان این مورد را به دلیل هزینه‌بر بودن در لایحه حذف کرد.

بله. به همین خاطر می‌خواهیم این مساله را جبران کنیم تا برای حمایت از افرادی مانند البرز زارعی با مشکل روبه‌رو نباشیم. این ناپسند است که نتوانیم از این افراد حداقل حمایت مادی کرد. افرادی که از بسیاری از مسؤولان متعهدتر هستند.

چرا رسیدگی به یگان حفاظت سازمان جنگل و محیط‌زیست مناسب نیست؟ خیلی از جنگلبانان حقوق‌شان عقب‌افتاده و برخی محیط‌بانان نیز برای حفاظت از محیط‌زیست انگیزه ندارند.

فکر می‌کنم مشی دستگاه‌های اجرایی این بوده که این‌ها را در حداقل سطح ممکن رفاهی و حقوقی قرار بدهند. دلیلش را نمی‌دانم، اما رویه اشتباهی است، چون اصل حفاظت از محیط‌زیست کشور بر عهده جنگلبانان و محیط‌بانان است. شاید یکی دیگر از دلایل آن این است که در مجلس نیز روی این مسائل نظارت تخصصی انجام نشده‌است.

 به جنگلبانان و محیط‌بانان‌‌ قول می‌دهید که به شرایط‌شان رسیدگی کنید؟

ما یک جلسه فراکسیون محیط‌زیست را به جنگلبانان اختصاص داده و می‌خواهیم درباره حقوق عقب‌افتاده آنها و قراردادهای نامناسب کاری‌شان با وزارت جهادکشاورزی جلسه بگذاریم. البته با توجه به پیشرفت فناوری ما کمترین بهره را برای حفظ محیط‌زیست از آن می‌بریم. درواقع می‌توان برای حفظ منابع انسانی از فناوری بهره برد.

حرف از استفاده از فناوری می‌زنید اما با توجه به این‌که یگان حفاظت از حداقل‌ها مانند‌ آتش‌کوب یا حتی دوربین چشمی برخوردار نیست این موضوع خیلی دور از دسترس است.

درست است، بودجه این دستگاه‌ها نیز مناسب نیست و باید اصلاح شود، این سازمان‌ها در قسمت ستاد‌ فربه شده‌اند و به بخش صف آنها بودجه نمی‌رسد.

پس باید ساختار آنها تغییر کند؟

هر روزی با این ساختار بگذرد بدون‌شک ما ضرر می‌کنیم. این‌که معاون رئیس‌جمهور به کسی پاسخگو نیست اصلا اتفاق خوبی نیست. ایشان برای آتش‌سوزی‌ها می‌گویند ۱۵۰۰هکتار سوخته و عددی نیست!

به آقای کلانتری اشاره کردید. ایشان ابتدای شروع به کارشان گفتند دغدغه آب را دارند. به نظرتان محیط‌زیست چقدر در کاهش بحران آب موفق بوده‌است؟

صفر درصد. ایشان نه‌فقط برای حل این بحران هیچ کاری نکرده بلکه همچنان شناخت درستی از مساله آب نیز ندارد. بحران آب با حرف‌زدن برطرف نمی‌شود. ایشان هنوز به شناخت مساله هم نرسیده است.

فکر می‌کنید این مدت باقیمانده را سازمان حفاظت محیط‌زیست چگونه بگذراند؟

به نظرم سازمان حفاظت محیط‌زیست کاری نکند و به ستادش مرخصی بدهد. اتفاقا بهتر است هیچ کاری نکند.

چرا؟

چون تلاش‌هایش برای بهبود محیط‌زیست نیست.

اما شما هم نباید دست روی دست بگذارید؟

دولت به اصلاح محیط‌زیستی باید هرچه زودتر نسبت به رئیس سازمان محیط‌زیست بازنگری کند و مطمئن باشد که مجلس یازدهم دراین خصوص نظارت تخصصی دارد و با هرکه خلاف تعهداتش عمل کند قانونی برخورد می‌کند.

اما به نظر می‌رسد برای دولت محیط‌زیست مهم نیست و هرشخصی را دراین سمت بگذارد‌‌ فرقی نمی‌کند؟

ما به این باور رسیده‌ایم که هرکسی بجز ایشان رئیس سازمان حفاظت محیط‌زیست شود، بهتر است. شخصی که از کنار مسائل محیط‌زیست آسان می‌گذرد و راحت می‌گوید ۱۵۰۰هکتار جنگل سوختن چیزی نیست یا معاون ایشان می‌گویند ۴۰هکتار از جنگل‌های شمال از بین برود چیزی نیست! در واقع مشی این‌ها این است.

پس فکر می‌کنید چرا آقای روحانی چنین مهره‌ای را به عنوان رئیس سازمان حفاظت محیط‌زیست انتخاب کند؟

چون آقای روحانی اعتقاد واقعی به محیط‌زیست ندارد. ایشان شعار می‌دهد تا رای جمع کند.

ایشان که ادعا می‌کنند دریاچه ارومیه را نجات داده‌اند.

اگر میانگین بارش‌ها بیشتر نمی‌شد شرایط دریاچه تغییر نمی‌کرد. ستاد احیای دریاچه ارومیه باید پاسخ دهد ۹۰۰۰میلیارد تومانی که برای ارومیه هزینه کرده‌ چگونه خرج شده است. هنوز هیچکدام از پروژه‌های ستاد اجرایی نشده است.

 اولویت‌های اصلی فراکسیون محیط‌زیست‌ چیست؟

به اصلاح چند قانون باید توجه شود. در ساحت محیط‌زیست کشور یکسری تخلفات به شکل قانونی اجرا می‌شود، مانند شکار که تاکنون نیز به آن پرداخته نشده است.

یعنی می‌خواهید شکار  را ممنوع کنید؟

قطعی نمی‌توانم بگویم، چون به بررسی جامعی نیاز دارد مبنای قانونگذاری در اسلام شرع مقدس است و در اسلام شکار تفننی براساس نظر مراجع حرام است بنابراین باید قانون اصلاح شود. برخی قوانین دیگر مانند هوای‌پاک و حفاظت ازتالاب‌ها که قوانین خوبی است‌ نیز باید اصلاح شود چون ضمانت اجرایی مشخصی ‌ندارند.

پس از اجرای طرح تنفس به نظر می‌رسد جنگل‌های شمال به حال خود رها شده است، باید اقدامات بهداشتی و نگهداری در جنگل‌ها انجام شود.

کاملا پیگیر رسیدگی به جنگل‌های هیرکانی هستیم. طرح تنفس به شکل دقیق اجرا نشده و باید به آن پرداخته شود. نباید اجازه داد پای ژن‌های خوب نیز به جنگل باز شود.

برای منابع‌طبیعی‌خواری چه برنامه‌ای دارید؟

یکی از مهم‌ترین شؤون مجلس نظارت است و چون تخصصی نبوده به بهانه‌های مختلف تخریب محیط‌زیست اتفاق افتاده است. اما در مجلس یازدهم دیگر به شکل تخصصی به محیط‌زیست نگاه می‌کنیم و مانع کوه‌خواری، جنگل‌خواری و زمین‌خواری می‌شویم.

مساله دیگر بحث دیپلماسی آب است که درکشورمان جدی گرفته نمی‌شود. برای فعال شدن آن چه برنامه‌ای دارید؟

بحث دیپلماسی آب در دو دولت گذشته جدی گرفته نشده است. حتی متاسفانه در دولت یازدهم در سفری که برای تامین حقابه هامون آقای عبدا…  گل به ایران داشتند، رئیس وقت محیط‌زیست با ایشان بحث حقابه هامون را مطرح نکرد. باید به دیپلماسی آب به عنوان راهبرد نگاه کرد.

شما چه برنامه‌ای برای دیپلماسی آب‌ دارید؟

ما در مجلس توجه ویژه‌ای به دیپلماسی آب خواهیم داشت و نقشه‌ای جامع برای آن در نظر خواهیم گرفت.

بحث نبود نظارت بر بازار صید نیز مطرح است، برای نمونه خبرنگار ما هفته پیش از بازار سرچشمه باله کوسه خرید یا هنوز کشتی‌های صید ترال در آب‌های کشورمان جولان می‌دهند.

جلسه سوم فراکسیون محیط‌زیست با سازمان شیلات بود. شیلات تاکنون در حاشیه امنی بوده و هرکاری که خواسته با منابع انجام داده است. با دستور دادستان از صید ترال جلوگیری شد و البته جلسات ما با شیلات هنوز ادامه دارد.

 

 

مهدی آیینی

البرز ققنوس زاگرس ‌

۱-مرگ غریبانه البرز غصه اولی نیست که روی سرمان آوار می‌شود،‌ غم‌انگیز این‌که آخرینش هم نخواهد بود، ‌اما دلمان را مثل همه بلوط‌های زاگرس سوزانده است. حالا فقط یک نغمه غمگنانه لری است که در وصف البرز مثل ورد زیر لب خوانده می‌شود، تصاویری از شعرخوانی‌اش بر فراز قله‌ای دست به دست می‌شود و چهره پرامیدش ایستاده در دشت‌های این سرزمین ذهنمان را تسخیر کرده است. بدون شک او سیاوش زمانه ماست، گذر کرده از آتش بی‌خردی. آن‌قدر هم خبر بد آوار شده است که زود عادت کنیم به نبود سیاوش‌مان، چیزی که فقدان البرز را اما سهمگین کرده و دوستداران طبیعت این سرزمین را داغدار، همزمانی تلخ فقدان اوست با حرف‌های کسی که قرار بوده حافظ طبیعت ایران باشد. همین است که فقدان البرز را برایمان تعبیر به فقدان امید می‌کند، انگار امیدمان در آتش بی‌تدبیری سوخته است،‌ خاکستر شده و چند روز دیگر در هجوم اخبار بد در راه گم می‌شود، بی فرصتی برای سوگ.

۲-چندین روز است که آتش به جان هکتار هکتار جنگل‌های بلوط زاگرس افتاده است،‌ درخت‌ها اما جایی در تحلیل‌های روز دولتمردان ندارند،‌مردمان این سرزمین هم انتظاری از آنها ندارند، خودشان دست به کار شده‌اند و با دست خالی در پی خاموشی آتش هستند. در این میان خبری هم می‌رسد، این‌که البرز زارعی، جوان گچسارانی در هنگامه اطفای حریق از دره‌ای سقوط کرده و سوخته است. تصاویر بعدی او روی تخت بیمارستان است پیچیده میان بانداژ‌های ویژه سوختگی. تصویر تکثیر می‌شود، عکسش کنار لانه پرندگان سوخته و سنجاب‌های سیاه شده از آتش مونتاژ می‌شود تا شاید کمی و فقط کمی دل مسوولی نشسته پشت میزی در اتاقی خودنویس به دست را بلرزاند،‌ تا شاید دستوری نه تصمیمی بگیرد برای آتشی که به جان زاگرس افتاده است. البرز اما همچنان روی تخت بیمارستان است،‌ حمید و آزیتا، خواهر و برادر البرز زارعی چقدر امیدوارند درست مثل همه دوستداران طبیعت این سرزمین که البرز زودتر خوب می‌شود و تنها می‌ماند جراحی صورتش. همین روزهاست که رئیس سازمان محیط زیست ایران مهمان برنامه‌ای است و قرار است از آتشی بگوید که ساعت به ساعت بلوط‌های زاگرس را خاکستر می‌کند. چیزی که از حرف‌های عیسی کلانتری می‌ماند اما تنها خاکستر امید است. ما که یک چشممان به شعله‌های زاگرس است و چشم دیگرمان خشک شده به بیمارستان سوانح و سوختگی امام موسی کاظم (ع) اصفهان، انگار تازه با حرف‌های او آتش گرفته‌ایم. « آتش‌سوزی در همه جای دنیا وجود دارد و نباید بزرگنمایی کرد، آتش‌سوزی جنگل‌ها را بزرگ نکنید. آتش‌سوزی جنگل‌ها عادی است و مردم را نباید نگران کنیم. طبیعت خودش آتش را کنترل می‌کند.»

۳- سوگ البرز،‌سوگ ایران است. واکنش‌ها به فقدانش هم همین را نشان می‌دهد،‌از بدرقه او توسط پرسنل بیمارستان سوانح و سوختگی اصفهان گرفته تا سوگواری جمعی دوستداران محیط زیست ایران برایش. نه که حالا بعد از فقدان تلخش جایی در میانه حرف‌های مسوولان نداشته باشد، اما همین حالا هم که هنوز داغ او تازه است، البرز زارعی جایی میان تبصره و قانون‌های حمایتی دولت ندارد. در حالی که مدیرکل مدیریت بحران استانداری کهگیلویه و بویراحمد گفته البرز زراعی براساس قانون «فداکار راه خدمت» محسوب می‌شود و هزینه‌های پزشکی، نقص عضو، فوت و مستمری افرادی مانند البرز زارعی براساس قانون پرداخت می‌شود.فرمانده یگان حفاظت محیط‌زیست ایران گفته است«سازمان محیط ‌زیست نمی‌تواند به نیروهای داوطلب مصدوم از آتش سوزی کمک کند.» نکته این است که در لایحه حمایت از محیط‌بانان و جنگل‌بانان موضوع حمایت از چنین داوطلبانی آمده بود، اما شورای نگهبان به دلیل بارمالی آن را رد کرد!

۴- حالا از البرز زارعی چند تصویر به جا مانده؛یکی ایستاده بر قله علم‌کوه و دیگری چشم بسته روی تخت بیمارستان. تصاویری که جزئی از حافظه جمعی نسلی خواهد شد که در دوره‌ای زیستند که دولتش خود را به شوخی تلخ و گزنده‌ای «محیط زیستی‌ترین دولت تاریخ» می‌خواند و رئیس سازمان محیط زیستش آتش زاگرس را سیاه‌نمایی می‌دانست.

 

میثم اسماعیلی

ایران بیابان می‌شود

در آستانه روزجهانی مقابله با بیابان‌زایی، با مدیرکل دفتر امور بیابان سازمان جنگل‌ها‌ بی‌‌پرده گفت‌وگو کرده‌ایم

فردا تقویم‌  مناسبت روز جهانی مقابله با بیابان‌زایی را یدک می‌کشد؛ اتفاق شومی که برای تخریب محیط زیست کشور سنگ تمام گذاشته‌است. ‌ تولید پایدار و مصرف بهینه شعاری است که امسال برای روز مقابله با بیابان‌زایی در نظر گرفته‌شده‌است. اما در کشورمان سال‌هاست از کشاورزی نامناسب به عنوان متهم اصلی تخریب محیط زیست یاد می‌شود و برنامه‌های سازمان جنگل‌ها مانند مالچ‌پاشی برای مهار بیابان‌زایی مورد انتقاد کارشناسان قرار دارد. در ادامه درباره این مسائل با فرهاد سرداری، مدیرکل دفتر امور بیابان سازمان جنگل‌ها گفت‌وگو کرده‌ایم. او باور دارد ایران به سمت بیابانی شدن پیش می‌رود، اما وقتی بحث انتقادها پیش می‌آید از این می‌گوید افرادی که تاکنون مالچ را در عمرشان ندیده‌اند از برنامه‌های دفتر امور بیابان سازمان جنگل انتقاد می‌‌کنند. با این حال نمی‌توان انکار کرد بیابان‌زایی تمامیت ارضی و امنیت غذایی کشور را تهدید می‌کند؛ چراکه به افزایش آمار آوارگان زیست‌محیطی دامن می‌زند و با تخلیه روستاها در مناطق مرزی ‌زمینه را برای ورود مهاجران غیرمجاز مهیا می‌کند.

 چند سال است می‌‌گوییم ۱۰۰میلیون هکتار از اراضی کشور در معرض بیابان‌زایی است، این آمار به روز نمی‌شود؟

عوامل بسیاری در بیابان‌زایی نقش دارند به همین دلیل شاید بتوان گفت این اراضی کمتر نیز شده باشد برای نمونه ‌با توجه به بارش‌های اخیر امسال پوشش گیاهی بیشتر را در اراضی کشور شاهد هستیم‌.

اما این شرایط پایدار نیست؟

به همین دلیل است که ما انتظار داریم شرایط بدتر شود،  چراکه آتش‌سوزی‌های اخیر سبب از بین رفتن بخش زیادی از پوشش گیاهی شد.

با این حال می توانیم بگوییم  ایران به سمت ‌بیابانی شدن پیش می‌رود؟

شرایط در این چندسال اخیر مطلوب نبوده است. به همین دلیل پیامدهای بیابان‌زایی مانند فرسایش خاک و گرد و غبار بیشتر شده است. اینها نشانه‌های شوم بیابان‌زایی است.

کدام مناطق ایران بیشتر در خطر بیابان‌زایی قرار دارد؟

هرجایی که توان تولید بیولوژیک کاهش پیدا کند درگیر بیابان‌زایی است یعنی فرقی نمی‌کند‌ در اراضی جنگل، مرتعی یا ‌ کشاورزی باشد.

  در این بین بیشتر باید نگران کدام اراضی باشیم؟

دنیا اکنون درگیر این مساله است که توان بیولوژیک ‌ در جنگل‌ها و اراضی کشاورزی درحال کاهش است‌.

برگردیم به سوال اول؛ چرا آمار بیابان زایی به روز نمی شود؟

ما هر ده سال یکبار آمارها را بررسی می‌کنیم، آخرین بار حدود ۵/۱ سال پیش این اتفاق افتاد‌، چراکه هزینه و وقت زیادی می‌طلبد. براساس آخرین آمار۲۹٫۶ میلیون هکتار از اراضی کشور در معرض فرسایش بادی است‌. علاوه بر این ۱۳٫۹میلیون هکتار از اراضی کشور نیز کانون  بحرانی فرسایش بادی ‌است.

به نظر می‌رسد کانون‌های بحرانی بیش از گذشته محیط زیست و اقتصاد کشور را تهدید می‌کند.
این اراضی به منابع زیستی و اقتصادی کشور ‌مانند جاده‌ها و فرودگاه‌ها آسیب می‌زند.

 بیابان زایی امنیت مرزهای ما را نیز تهدید می‌کند، مثلا خیلی ها در سیستان مجبور به مهاجرت شده و روستاها را تخلیه کرده‌اند.

بله یکی از اصلی‌ترین خطرات بیابان‌زایی مهاجرت و فقر است.‌‌

درکدام استان‌ها بیشتر با این خطر رو به رو هستیم؟

۲۲ استان ‌ در جنوب، شرق و مرکز کشور بیشتر درگیر بیابان زایی است. باید گفت ‌‌ در غرب و شمال کشور کمتر با این مساله رو‌به‌رو هستیم‌.

اعتبار لازم را برای مقابله با بیابان زایی در اختیار دارید‌؟

سال گذشته دفتر امور بیابان‌ حدود ۷۵۸میلیارد تومان اعتبار داشت و به این شکل ما  در ۲۲ استان ‌عملیات مقابله با بیابان‌زایی انجام دادیم.‌ به عبارت دیگر در محدوده‌ای ‌به وسعت ۱۲۷هزار هکتار عملیات نهال‌کاری و مالچ پاشی انجام دادیم.‌ (۳۴هزارهکتار نهال‌کاری ‌و ۱۰هزارهکتار‌ مالچ پاشی انجام شد.‌) اما امسال ۲۴۰میلیارد تومان اعتبار پیش‌بینی شده بنابراین نمی‌توانیم‌ مانند  گذشته عملیات مقابله با بیابان‌زایی انجام دهیم.

اما نسبت به عملیات‌های مقابله با بیابان زایی که شما انجام می‌دهید نیز انتقاد زیاد است، مثلا می‌گویند شما اعتبارات را هدر می‌دهید چون در محل ‌های نامناسب مالچ‌پاشی انجام می‌دهید.

این جریانی که شما به آن اشاره کردید انرژی بسیاری از ما گرفت. می توان گفت افرادی بدون مبنای علمی علیه ما پروپاگاندا راه انداخته‌اند. ما خیلی با این افراد صحبت کردیم چون برای کارمان مبنای علمی و پژوهشی داریم.

اما این افراد هم مدارکی در اختیار دارند، مثلا تصاویری از زیستگاه حیات وحش منتشر کردند که در آن مالچ‌پاشی انجام شده است. 

عکس نمی تواند مبنا باشد.

اما محیط‌بان این منطقه هشدار داد.

برای ما تحقیق و پژوهش مبناست، نمی‌توان گفت کارشناس محیط زیست و مسؤولان دروغ می‌گویند و یک محیط‌بان راست می‌گوید.

  گفته می‌شود ‌ محیط بانی که دراین خصوص هشدار دا‌د‌ اخراج شده است.

من نمی‌دانم،‌ ما به محلی که محیط‌بان گفته بود رفتیم. ‌ در استان خوزستان می توانید تصاویر ماهواره‌ای ۵۰ سال گذشته را مقایسه کنید و متوجه شوید که تنوع زیستی همان بوده که اکنون هست.

برخی مخالفان می‌گویند ‌بسیاری از کارهای پژوهشی  شما زیر سوال است.
اگر منتقدان یک مورد پژوهش درباره رد شدن مالچ‌پاشی بیاورند من قبول می‌کنم.

کارشناسان  بسیاری می‌گویند مالچ پاشی اشتباه است.

مثلا چه کسی می‌گوید؟

افرادی مثل آقای کردوانی چنین ادعایی کرده‌اند.

آقای کردوانی در عمرش مالچ ندیده است. باید پرسید ایشان چند پژوهش روی مالچ انجام داده است.‌

چون آقای  کردوانی اینجا نیست بهتر است بحث درباره ایشان را در گفت‌وگویی با حضور ایشان انجام دهیم.

مساله اینجاست که عده‌ای نامه‌ای را علیه مالچ‌پاشی امضا می‌کنند‌ ‌ که در عمرشان مالچ ‌ندیده‌اند.

اما به نظر می رسد محدودیت‌هایی برای مالچ پاشی در نظر گرفته شده است.

به خاطر این که انرژی دوستان هدر نرود در سازمان جنگل‌ها تصمیم بر این شد امسال مالچ‌پاشی انجام نشود. قرار است گروهی تشکیل شود تا جایگزین مناسبی برای مالچ پیدا کرده یا با پژوهش ثابت کنند مالچ‌پاشی اشتباه است. هرچند ممکن است در این یک سال افرادی خسارت جانی و اقتصادی ببینند.

اما هنوز  جان و مال مردم استان‌هایی مانند خوزستان تهدید می شود یا کم نیستند روستاهایی که زیر شن مدفون می‌شوند.

مساله اینجاست که بحث مالچ‌پاشی ربطی به گرد و غبار ندارد و برای تثبیت ماسه‌های روان است.  باید اضافه کنم که از اعتبارات گرد و غبار نمی‌توان برای مالچ‌پاشی استفاده کرد.

 اما  ماسه‌های روان هنوز مشکل ایجاد می‌کنند.

بله. به همین دلیل مردم تقاضای مالچ‌پاشی دارند، به همین  خاطر افرادی که در تهران هستند نمی‌توانند برای مالچ‌پاشی اظهار نظر کنند.

فرهاد سرداری

فرهاد سرداری

 ماسه‌های روان چند روستا را تهدید می کند؟

ماسه‌های روان حدود پنج میلیون هکتار از اراضی ‌ کشور‌ را  تهدید می‌کند. ‌دراین بین ۶۵ هزار هکتار تپه ماسه  تهدید قوی‌تری هستند که مجبوریم با مالچ‌پاشی کنترلش کنیم.

به نظر می‌رسد با مالچ پاشی هم نتوانسته اید مانع ماسه‌های روان شوید.
 در کشور دو میلیون هکتار جنگل دست کاشت داریم،  باید گفت ۲۴۰ هکتار از درختکاری را ما با مالچ‌پاشی ایجاد کرده‌ایم.

اما نسبت به نهالکاری نیز به شما انتقاد وارد است، چون پس از نهال‌کاری آنها را به حال خود رها می‌کنید.

ما نهال‌ها را تا سه سال نگهداری و آبیاری می‌کنیم، پس از این مدت نیز نهال رها می‌شود چون ‌ گونه‌ای انتخاب شده که بیش از این نیازی به نگهداری ندارد‌. ‌

برخی نیز ادعا می‌کنند شما با کاشت گونه‌های مهاجم خسارت بیشتری به محیط زیست می زنید.

در سازمان جنگل‌ها براساس مطالعه کار انجام  می‌شود یعنی شرایط محیطی برای انتخاب گونه در نظر گرفته می‌شود، تعدادی گونه  محدود است که می‌توان برای بیابان‌زدایی از آن استفاده کرد یکی از آنها گونه کهور است.‌ اما این گونه را باید زمانی مهاجم دانست که سایر گونه ها را تهدید کند، اما در استان خوزستان حتی نام این گونه را نیز عوض کرده‌اند و کهور پاکستانی را کهور آمریکایی می ‌گویند.حتی از نام آمریکا برای مقابله با ما استفاده می‌کنند.‌

خیلی‌ها نیز از کاشت‌ گونه کنوکارپوس  انتقاد می‌کنند.

این گونه مربوط به منابع طبیعی نیست و شهرداری آن را در داخل شهر کاشته است.

 کشاورزی نامناسب چقدر در بیابان زایی نقش دارد؟

شعار امسال نشان می‌دهد که کشاورزی نقش مهمی دارد . جنگل زدایی در بسیاری از مناطق برای توسعه کشاورزی است.

در ایران نیز همین رویه اشتباه دنبال می شود مثلا در زاگرس شخم زیر اشکوب و کشت در اراضی شیب دار دنبال می شود. ‌شما دردفتر امور بیابان زیر مجموعه وزارت جهاد کشاورزی هستید؛ وزارتخانه‌ای که یکی از متهمان اصلی تخریب محیط زیست است. این تناقض را چگونه باید حل کرد؟

با این مساله موافق نیستم، می‌توان از این ظرفیت استفاده کرد و با آمایش سرزمین شرایط مناسب را ایجاد کرد، چراکه منابع طبیعی بستر زندگی است.

اما کشت دراراضی شیبدار توجیه شدنی نیست.

باید در منطقه ای کشاورزی کرد که اراضی حفظ شود و پایداری تولید اتفاق بیفتد.

اما اولویت وزارتخانه شما کشاورزی است، نه حفظ منابع‌طبیعی.

مطئمن باشید مدیران وزارتخانه نمی‌خواهند آب و خاک کشور را از بین ببرند.

 اما مهم است که اولویت یک وزارتخانه محیط زیست باشد یا توسعه کشاورزی.

بهتر این است که به سمت بهره برداری پایدار از منابع طبیعی برویم.

 

مهدی آیینی

ارومیه کار ما بود، هامون‌ نه!

مهدی آیینی

مهدی آیینی

«عظیم‌ترین کار محیط زیستی انجام شد.» این‌ جمله‌ای است که دیروز رئیس‌جمهور در هیات دولت به زبان آورد و از این گفت که با نجات دریاچه ارومیه ۹۰درصد مشکل گرد وغبار منطقه‌ نیز حل شده است. این اولین بار نیست که رئیس‌جمهور یا معاونانش از احیای دریاچه ارومیه حرف می‌زنند و از آن به عنوان یکی از افتخارات‌ دولت یاد می‌کنند؛ دولتی که در چند سال اخیر ادعا کرده محیط زیستی‌ترین دولت تاریخ است!

ادعایی که البته بیشتر کارشناسان محیط زیست آن را رد می‌کنند، چراکه آنها می‌دانند نجات دریاچه ارومیه به عنوان اولین وعده زیست‌محیطی دولت هنوز به سرانجام نرسیده است و اگر شرایط دریاچه اندکی نسبت به گذشته بهبود یافته باید آن را به پای طبیعت گذاشت.

افزایش میزان بارش‌ در سال آبی گذشته و سال آبی امسال که هنوز به اتمام نرسیده، گواهی است براین که دریاچه را باد و باران نجات داده است. افزایش بیش از ۳۰درصدی بارش‌ها در حوضه ارومیه را نمی توان انکار کرد، چراکه گزارش‌های سازمان هواشناسی نیز آن ‌را تایید می‌کند.

آن‌طور که مسؤولان ستاد احیای دریاچه ارومیه گفته‌اند این ستاد از سال ۱۳۹۳ تاکنون دست‌کم ده‌هزار میلیارد تومان ‌برای احیای دریاچه ارومیه هزینه کرده است، اما به نظر می‌رسد اگر این هزینه انجام نمی‌شد هم اکنون دریاچه ارومیه شرایط کنونی را داشت، زیرا دو پروژه بزرگ ستاد یعنی انتقال آب زاب و استفاده از پساب تصفیه‌خانه‌ها تاکنون به سرانجام نرسیده است.

در پروژه انتقال آب زاب قرار است از طریق تونل،‌ ۶۲۳ میلیون متر مکعب آب به دریاچه هدایت شود؛ البته باید گفت با توجه به شرایط ستاد احیا و پیمانکار پروژه بعید است این اتفاق امسال اجرایی شود.

‌ پروژه‌ تصفیه‌خانه‌های آب شهرهای تبریز و ارومیه نیز تاکنون به سرانجام نرسیده و می‌توان گفت تاکنون پساب تصفیه‌شده‌ای راهی دریاچه نشده است. حتی از ‌تصفیه‌خانه گلمان که فاصله چندانی با دریاچه ارومیه ندارد!

‌از اجرایی نشدن پروژه‌های بزرگ برای احیای دریاچه ارومیه که بگذریم، باید گفت دیگر طرح‌های این ستاد نیز برای نجات ارومیه راه به جایی نبرده است. برای نمونه می‌توان به طرح به‌کاشت اشاره کردکه براساس آن قرار شد میزان کشت محصولاتی مانند چغندر کاهش یابد و دست کم ‌براساس نیاز منطقه کشت شود. جالب است بدانید اراضی کشت چغندر دست کم ۱٫۵ برابر شده است.

قرار بود برای افزایش بهره‌وری آب در بخش کشاورزی و بهبود زهکشی‌ها نیز تلاش شود، اما هنوز بسیاری از کشاورزان با پمپاژ حقابه دریاچه یا ساخت مسیرهای انحرافی نمی‌گذارند آن‌طور که باید آب لازم به دریاچه برسد‌.

رهاسازی آب از سدهای حوضه آبریز ارومیه نیز شاید اتفاقی باشد که برخی مدیران ستاد، ادعای آن را داشته باشند؛ اما باید گفت این سرریزها نیز به دلیل پرشدن مخزن سد‌ها بوده است‌.

جالب‌تر این‌که فقط در آذربایجان شرقی بیش از ۹۰سد وجود دارد که با هدف‌ کشاورزی ساخته ‌شده اند. از سال ۹۳ تاکنون ستاد احیای دریاچه ارومیه حتی نتوانسته یکی از این سدها را تخریب کند تا حقابه دریاچه تامین شود. به‌جز سدهایی که راه را بر نجات دریاچه بسته‌اند‌ مسوولان ستاد ‌حتی برای حذف میان‌گذری که ‌از عوامل اصلی نابودی دریاچه است نیز قدمی برنداشته‌اند.

پس این‌که ادعا شود نجات دریاچه ارومیه به دلیل برنامه‌های ستاد احیا بوده، درست نیست؛ زیرا اگر باد باران یاری نمی‌کرد مسؤولان اکنون با مطرح کردن بهانه‌هایی مانند تحریم به دنبال توجیه شکست پروژه‌هایشان بودند.

مدیرانی که چنین ادعایی می‌‌کنند شرایط تالاب ودریاچه‌های دیگری مانند هامون، بختگان، هورالعظیم و پریشان را نمی‌بینند که این روزها به دلیل بارش‌های مناسب، وضعیت بهتری پیدا کرده‌اند.

چرا مدیران ادعا نمی‌کنند این تالاب‌ها را نیز آنها نجات داده‌اند؟ شاید اگر مانند دریاچه ارومیه برای آنها ستاد احیا تشکیل و دست‌کم برای هرکدام ده‌هزارمیلیارد تومان ‌هزینه شده بود، محیط زیستی‌ترین دولت این روزها ادعای نجات هامون را حتی در افغانستان نیز مطرح می‌کرد.

کرونا‌ کوه

هر روز به طور میانگین حدود یکصد‌تن پسماند کرونایی در آرادکوه دفن می‌شود
فانتزی کارگردان‌های هالیوودی با همه ابزار و ادوات سینمایی‌شان وقتی می‌خواهند فضایی آخرالزمانی را توصیف کنند زنده پیش چشم ما در ۲۳ کیلومتری تهران ترسیم شده است. مجتمع آرادکوه که هر روز نزدیک به ۳۰ هزار تن زباله پایتخت‌نشینان را در دل خود جا می‌دهد حالا چند‌ماهی است که مهمان ترسناک تازه‌ای دارد. تا پیش از فراگیری کرونا هم یکی از دغدغه‌های دفن پسماندهای تهران مربوط می‌شد به دفن زباله‌های عفونی بیمارستان‌ها،‌ چیزی که حتی بارها و بارها پای روسای بیمارستان‌های تهران را به قوه قضا هم باز کرد اما گرهی از این معضل باز نشد. حالا اما ماجرا با چند ماه پیش تفاوت دارد، چرا که حالا حجم قابل‌توجهی از زباله‌های عفونی بیمارستان‌ها را پسماندهای حاصل از کرونا تشکیل می‌دهد،‌ این هم همه ماجرا نیست چون همان پسماندهای معمول منازل هم حاوی پسماندهای کرونایی‌ است و تفاوت چندانی با پسماندهای عفونی بیمارستانی ندارد. هر چند در این مدت برخی از کارشناسان گفته‌اند پسماندهای کرونا تفاوتی با دیگر پسماندهای بیمارستانی ندارد اما موضوع وقتی مهم می‌شود که بدانیم این بار تفاوتی میان زباله‌های منازل با پسماندهای عفونی بیمارستانی نیست، چرا که امکان تفکیک زباله‌های عفونی منازل با دیگر پسماندهای تولید شده وجود ندارد.

فقط میزان مبتلایان به کرونا نیست که حالا با شیبی محسوس رو به افزایش است. کرونا باعث شده تهرانی‌ها در مصرف آب رکورد ۵۰ ساله را بشکنند و به نام خود ثبت کنند و البته که جهش خیره‌کننده‌ای هم در تولید پسماند داشته باشند. آن‌طور که رئیس سازمان پیشگیری و مدیریت بحران شهر تهران می‌گوید «مقدار پسماند و زباله در شهر تهران از ۲۵۰۰ تن روزانه به ۷۰۰۰ تن رسیده است.» این تنها محدود به زباله‌های معمولی نیست و این جهش شگفت شامل پسماندهای بیمارستانی هم می‌شود و  زباله‌های بیمارستانی هم از ۶۰ تن در روز به صد تن رسیده است. این موضوع فارغ از چند برابر شدن کار روزانه تفکیک و امحای پسماندها، پیامدهای ناگوار بسیاری در حوزه محیط‌زیست هم دارد؛ آن هم وقتی پای زباله‌های عفونی در میان باشد و بدتر از آن این‌که هنوز امکانی برای تفکیک زباله‌های معمول با زباله‌های عفونی وجود نداشته باشد.

زباله کرونا با بیمارستانی تفاوت دارد؟

پیش از این باید  نگران تولید حدود ۶۰ تن زباله بیمارستانی در تهران می‌بودیم اما حالا به‌دلیل  عدم امکان تفکیک باید نگرانی‌مان را از این مقدار تا ۷۰۰۰ تن زباله در روز بسط بدهیم. اما سوال اینجاست که آیا زباله‌های کرونا تفاوتی با دیگر زباله‌های بیمارستانی دارد؟ زباله بیمارستانی در گروه زباله‌های خطرناک قرار می‌گیرد. زباله‌های خطرناک دیگر شامل زباله‌های هسته‌ای، زباله‌های صنایع شیمیایی و دیگر صنایعی هستند که در فعالیت تولیدی‌شان از مواد خطرناک برای سلامتی انسان و محیط‌زیست استفاده می‌شود. آیا زباله کرونا خطرناک‌تر از زباله بیمارستانی معمول است؟ شاید در نکاه اول تصور کنیم که زباله‌های کرونا حتما که با دیگر پسماندهای بیمارستانی تفاوت دارد و حتما که باید مخرب‌تر باشد اما آن‌طور که کارشناسان این حوزه معتقدند زباله بیمارستانی کرونا با زباله معمول عفونی بیمارستانی تفاوت خاصی ندارد. براساس استانداردهای سازمان بهداشت جهانی هم «زباله بیمارستانی کرونا از نظر خطرزا بودن مشابه زباله بیمارستانی معمولی است و استانداردهای ساماندهی این دو نوع زباله از هر نظر یکسان است.» با توجه به نظر این سازمان بنابراین زباله بیمارستانی کرونا نیازمند گندزدایی متفاوتی نسبت به شیوه‌های مرسوم ندارد.

شیوه دفن زباله‌های بیمارستانی

برخی از مسؤولان برای امحای زباله‌های بیمارستانی حداقل بعد از فراگیری کرونا از ترکیب «دفن بهداشتی» استفاده کرده‌اند. ترکیبی که احتمالا فقط به مفهوم ریختن آهک و سپس خاک روی زباله‌هاست. رضا کرمی‌محمدی، رئیس سازمان پیشگیری و مدیریت بحران شهر تهران و عضو شورای فرماندهی ستاد مدیریت بیماری کرونا در تهران هم گفته‌است: «دفع پسماند در شهر تهران دوبار در روز انجام می‌شود و بدون تفکیک‌شدن دفن می‌شود. دفع پسماندهای بیمارستانی براساس پروتکل‌های وزارت بهداشت در آرادکوه انجام می‌شود.» در بخشی از حرف‌های صدرالدین علیپور، مدیرعامل سازمان مدیریت پسماند شهرداری تهران هم ماجرا از کمی عقب‌تر و از جمع‌آوری زباله‌ها از بیمارستان روایت شده‌است. «روزانه حدود صد نیروی کارگری با لباس و تجهیزات مخصوص به بیمارستان‌ها می‌روند و پسماندهایی که به احتمال زیاد آلوده به ویروس کرونا هستند را تحویل‌گرفته و در همان مکان توسط اتوکلاو ضدعفونی‌کرده و با رعایت کامل موازین بهداشتی و ایمنی آنها را در سایت جداگانه‌ای، با عمق و آهک بیشتر از حد معمول دفن می‌کنند.» این اتفاقی است که به‌نظرمی‌رسد در حال انجام است اما به‌نظر‌می‌رسد آنچه باید باشد تفاوت‌هایی با شیوه کنونی دارد. محمد بازگیر، مدیرکل پیشین اداره محیط‌زیست تهران روایتش را از جایی به جام‌جم می‌گوید که پسماندهای بیمارستانی به محل امحا رسیده‌است. او می‌گوید: «یکی از روش‌های فرآیند دفع نهایی پسماند، روش‌ دفن‌کردن است که باید اصول بهداشتی آن رعایت شود. به این معنی که در جایی که کف آن دیواره‌های ایزوله باشد و شیرابه پسماند بیرون نزند و منتشر نشود و بعد روی آن آهک و مواد ضدعفونی‌کننده ریخته می‌شود و درنهایت دفن شود. برای دفع پسماند، روش‌های دیگری هم ازجمله سوزاندن وجود دارد اما در ایران بیشترین روش بر مبنای دفن پسماند است. بنابراین، این مراحل باید انجام شود و اکنون در بیمارستان‌ها دستگاه‌های امحا زباله وجود دارد اما این‌که چقدر این پروسه کامل انجام شود یا نه نیاز به بررسی بیشتر دارد.» اما نگاه‌های متفاوت بیشتری هم در این میان وجود دارد،‌ نگاه‌هایی که معتقد است اصولا دفن این زباله‌ها کارشناسانه نیست.

یکی از نشانه‌های زباله‌های بیمارستانی پلاستیک‌های زردرنگ مورد استفاده برای این پسماندهاست، بسیاری همین روش را مناسب برای تفکیک زباله‌های عفونی منازل می‌دانند. به این مفهوم که برای تفکیک زباله‌های منازلی که بیمار کرونایی دارند می‌توان از کیسه زباله‌هایی به رنگ قرمز استفاده شود. این طرح ابتدا در شهرهای اصفهان و همدان مطرح شد اما خیلی زود بی‌نتیجه ماند چراکه از همان ابتدا براساس یک باور اشتباه بسیاری از خانواده‌ها ترجیح می‌دادند حضور یک بیمار کرونایی در خانواده را پنهان کنند. این روش اما در دیگر کشورها با تفاوت‌های جزئی اجرا شد. نمونه‌اش کشور ایتالیا که دستورالعملی صادر کرده و از مردم خواسته تا زباله‌های خود را به سه دسته تر، خشک و غیرقابل بازیافت تفکیک کنند. زباله‌های عفونی کرونایی خود را هم در دسته زباله‌های غیرقابل بازیافت قرار دهند تا در زباله‌سوزهای مخصوصی دفع شود. در ایران اما زباله‌های خانگی فقط به دو دسته تر و خشک تفکیک می‌شود. یکی از موارد اختلاف وزارت بهداشت‌ودرمان و سازمان محیط‌زیست با شهرداری‌ها هم از همین‌جا آغاز می‌شود. چراکه وزارت بهداشت و درمان روی «تقویت و بهبود استانداردهای جمع‌آوری و کم‌خطرسازی زباله بیمارستانی انگشت می‌گذارد» و با سازمان محیط‌زیست هم‌عقیده است که «هرگونه زباله چه بیمارستانی، چه خانگی را عفونی و بمب بالقوه انتشار کرونا» می‌دانند؛ اما غم بزرگ شهرداری‌ها حالا ضرر هنگفت میلیاردی به واسطه عدم تفکیک زباله‌هاست. البته که آفت بزرگ عدم تفکیک زباله‌های معمولی و عفونی تنها در میزان سرمایه‌ای نیست که خاک می‌شود بلکه در آسیب بزرگی است که به محیط‌زیست وارد می‌کند.

باید نگران باشیم؟

هم قانون و هم تمام مصوبات معطوف به چگونگی دفن پسماندهای عفونی و خانگی به گونه‌ای است که نگرانی در رابطه با آسیب‌های احتمالی به محیط زیست را کاهش بدهد اما آن‌طور که محمد علیزاده، کارشناس پسماند می‌گوید مشکل از جایی آغاز می‌شود که عموما نسبت به اجرای آن قوانین و مصوبات کم‌کاری صورت می‌گیرد و ابزار نظارتی برای نحوه اجرای درست آن هم عموما صورت نمی‌گیرد.

او به جام جم می‌گوید: «ما عموما یک عقب‌ماندگی تاریخی در رابطه مدیریت پسماندهای آزمایشگاهی داریم. ‌در بخش آزمایشگاه‌های تحت نظارت وزارت علوم و چه در بخش تحت پوشش وزارت بهداشت این نواقص وجود داشته است که مدریت درستی روی پسماندها نداشتیم». آن‌طور که از گفته‌های این کارشناس پسماند می‌توان متوجه شد این‌که اگر همه دستورالعمل‌های موجود در ارتباط با مدیریت پسماند هم به درستی اجرا شود و حتی خوشبینانه هم نگاه کنیم و نظارت کافی هم در این رابطه وجود داشته باشد باید ۲۰ تا ۳۰ درصد نگران ‌ اشتباه‌ها در این حوزه باشیم. این گفته وقتی رنگ هولناکی به خود می‌گیرد که همین حالا به دلیل تفکیک نشدن روزانه صد تن زباله بیمارستانی با ۷۰ هزار تن زباله معمولی، باید بیش از اینها نگران امحای پسماندها باشیم.

قانون چه می‌گوید؟

قوانین و دستورالعمل‌های مدیریت و پسماند زباله بیمارستانی در ایران بر اساس قانون مصوب سال ١٣٨٣مجلس و آخرین دستورالعمل‌ وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی ابلاغ شده در سال‌ ١٣٨۶ باید به اجرا درآیند. این قوانین لوازم حفاظتی نیروی کار درگیر با زباله در بیمارستان و واکسیناسیون آنها را ضروری دانسته و  تاکید شده تفکیک زباله عفونی و خطرناک از زباله معمولی در بیمارستان باید از مرحله اولیه و با سطل‌های زباله جداگانه روی دهد. زباله‌های خطرناک و عفونی هم شامل مواردی چون وسایل آلوده به خون و ترشحات بیمار، ست ساکشن ونتیلاتور، زواید تزریقات و پانسمان، پسمانده غذای بیماران عفونی، انواع سوند و ماسک و غیره می‌شود. این زباله‌ها در کیسه‌ها و سطل‌های زرد رنگ نگهداری و جابه‌جا می‌شوند و در نهایت در بخش امحای زباله هر مرکز درمانی پس از گذراندن مراحل بی‌خطرسازی تحویل ماشین‌های شهرداری می‌شوند. فرآیند بی‌خطرسازی نیز با دستگاه‌های اتوکلاو و هیدروکلاو مجهز به خردکن روی می‌دهد و کنترل‌هایی هم به شکل روزانه بر عملکرد این دستورالعمل وجود دارد که نتایج آن به طور مرتب به مراکز علوم پزشکی شهرستان‌ها ارسال می‌شود. البته مراکز درمانی کوچک و مطب‌هایی که از این امکانات بی‌بهره‌اند باید زباله خود را به شرکت‌های پیمانکاری که این خدمات را ارائه می‌کنند تحویل دهند. این استانداردها در صورت رعایت شدن برای کنترل بیماری‌های ویروسی که کرونا هم جزو آنهاست تا حد بالایی موثر است.

میثم اسماعیلی

 

سازمان جنگل‌ها با آتش همدست است

مهدی آیینی

زاگرس هنوز می‌سوزد، نیروهای امدادی هنوز آسیب می‌بینند و بالگرد‌های اطفای حریق هنوز دیر می‌رسند، این چرخه‌ای نابودگر است که به زوال محیط زیست کشور ختم می‌شود،  چرخه‌ای که هرسال با افزایش دمای کشور می‌توان شاهد آن بود، تنها تفاوت در این میان تعداد حوادث آتش‌سوزی در طول سال است. هرسال آتش بیشتر به دامان زاگرس ‌می‌افتد، هرسال بلوط‌های بیشتری می‌سوزد و هرسال تصمیم‌های اشتباه بیشتری زوال زاگرس را نزدیک می‌کند.

زاگرس قربانی تصمیم‌های اشتباه است؛ تصمیم‌هایی که مدیران زاگرس‌ندیده برای حفظ و نجات آن می‌گیرند، تصمیم‌هایی که تیشه به ریشه بلوط‌ها می‌زند و شرایط را برای رقم خوردن حوادثی مثل جهنم خائیز مهیا می‌کند.

متهمان ردیف اول آتش‌سوزی خائیز دو دامدار هستند. آنها به دلیل اختلاف ملکی، اراضی مورد اختلاف را آتش ‌زده‌اند؛ اقدامی که تاکنون به نابودی ۴۰هکتار جنگل ختم شده است.

این بار اولی نیست که اختلاف دو دامدار آتش به پا کرده است. میلیون‌ها دام (بیش از۵۰ درصد دام کشور) در جنگل‌های زاگرس وجود دارد و تکرار چنین رفتاری از دامداران بعید نیست. اما دامدران فقط به شکل مستقیم جنگل را آتش نمی‌زنند، آنها با چرای دام نیز به نوعی دیگر زمینه را برای آتش‌سوزی فراهم می‌کنند. دامداران با چرای دام به تنک شدن جنگل‌های زاگرس دامن می‌زنند. دام مازاد نهال‌های جوان را می‌بلعد و فرصت ترمیم را از زاگرس می‌گیرد.

در کنار دامداران، کشاورزان نیز برای تخریب زاگرس بایکدیگر رقابت می‌کنند. کم نیستند کشاورزانی که جنگل را آتش می‌زنند تا زمین بیشتری برای کشت  گندم پیدا کنند؛ زراعتی که حدود یک میلیون هکتار وسعت دارد و ریشه‌هایش کم‌کم به قلب زاگرس نیز می‌رسد.

مدیران  در چند سال اخیر به‌جای حفظ جنگل توسعه کشت در اراضی شیبدار را در اولویت قرار داده‌اند تا آنجا که دوسال پیش وزیر وقت ‌جهاد کشاورزی برخلاف هشدار فعالان محیط زیست‌‌ نسق زراعی اراضی زیرآشکوب زاگرس را به رسمیت شناخت.

توسعه کشاورزی در دل‌جنگل‌های زاگرس، ‌چرای دام مازاد و تغییر اقلیم دست به دست هم داده‌‌اند و به بیابانی شدن زاگرس سرعت بخشیده‌اند. به همین دلیل جنگل‌های زاگرس این روزها تنک‌تر ازگذشته و همین فرصت رویش را به علف‌های مرتعی داده است؛ علف‌هایی که با خشک شدن حکم انبار باروت را برای زاگرس پیدا می‌کند.

بنابراین جنگل‌ها قربانی کشاورزی و دامداری هستند و سازمان جنگل‌ها باید مانع آن شود، اما نباید از آنها انتظاری داشت. به قول معروف چاقو دسته‌اش را نمی‌برد‌. مدیران سازمان جنگل‌ها قادر نیستند از مدیران بالادستی خود در وزارت جهاد کشاورزی انتقاد کنند. به همین دلیل‌ سازمانی که متولی ‌۸۰درصد اراضی کشور به عنوان منابع طبیعی است، ناچار دست روی دست می‌گذارد تا توسعه ناپایدار منابع طبیعی را به کام مرگ بکشد. به همین خاطر می‌توان گفت سازمان جنگل‌ها و بالاتر از آن وزارت جهاد کشاورزی با آتشی که به جان جنگل‌های زاگرس افتاده، همدست است.

‌‌‌سازمان‌جنگل‌ها نمی‌تواند برای حفظ جنگل‌های کشور آن طور که باید قدمی بردارد، چون این سازمان  در جای درستی قرار ندارد. مدیران این سازمان نمی‌توانند از مدیران بالادستی‌ خود بخواهند اولویت‌شان حفظ جنگل باشد، چراکه اولویت آنها‌ کشاورزی و دامداری است؛ دو عاملی که مثل بختک به جان جنگل افتاده‌اند.

بنابراین نباید تعجب کرد چرا بالگردها همیشه برای اطفای حریق دیر می‌رسند. نباید تعجب کرد چرا برخی کشاورزان ناآگاه درختان بلوط را آتش می‌زنند. نباید تعجب کرد چرا ویلاها‌ی غیرقانونی در دل جنگل تخریب نمی‌شود، ‌اما آلونک‌ افرادی مانند آسیه پناهی آوار می‌شود‌.

بالا