آخرین خبرها
خانه / بایگانی/آرشیو برچسب ها : آب (برگ 2)

بایگانی/آرشیو برچسب ها : آب

اشتراک به خبردهی

آب می‌بلعند،‌آلودگی می‌زایند

کارواش‌ها‌ هم مصرف بی‌رویه آب دارند و هم پساب تولیدی شان آب های زیرزمینی را آلوده می‌کند

کارواش ها سوژه اند نه فقط به خاطر سبزشدن از هرگوشه و رشد جنون آمیزی که در سال های اخیر داشته اند بلکه به خاطرهمه تخلفاتشان و البته مقاومت هایشان مقابل قانون. محیط بان و کارشناس محیط زیست شهرتهران، اونیوفرم سبز کمرنگ شان را پوشیده اند و سوار بر خودرو خدمت که یک تاکسی زرد قناری است،‌ راه غرب پایتخت را پیش گرفته اند، جایی حوالی باغ فیض، اشرفی اصفهانی، شهرزیبا و آپادانا، محدوده ای که کارواش هایش مشت نمونه خروارند، مشتی‌ برق اندازِ خودروهای چرک و آلوده کننده شهر درعوض.

 گزارشگران‌سبز: تاکسی می ایستد مقابل کارواشی۲۲۰۰متری و ماموران محیط زیست زیرنگاه صاحب کارواش می ایستند زیر یک طاقی و چشم می دوزند به ماشین های لوکس آدم های پولداری که دارند سر و تن سبک می کنند. کسی از آمدن مامورها خوشحال نیست، اگر هم تعارفی به سمت دفتر می زنند از روی بی میلی است. دو مامور می نشینند، سوالاتی می پرسند و فرمِ “پایش” را پر می کنند. کارواش مجوز ندارد، دستگاه تصفیه فاضلاب هم ندارد، آب های آلوده به موادشوینده و روغن و بنزین و گازوئیل این کارواش می رود داخل چاهی که نشان دو مامور نمی دهند و فقط می گویند لجن گیردارد و لجن های خشکش را هفته ای یک بار می سپارند به شهرداری. کارواش اخطاریه می گیرد؛ صاحب کارواش دمق است.

درخیابان ناطق نوری، کارواش ها ماموران محیط زیست را سرد تحویل می گیرند ولی مامورها که مامورند و معذور، سوالاتشان را می پرسند. کارواش اجاره ای است، صاحب زمین یکی از قوای سه گانه، قبلا پارکینگ بوده و حالا شده کارواش، مجوز هم ندارد و فاضلاب هایش می رود داخل چاه جذبی، ازآن چاه ها که حوضچه لجن گیر دارد. صاحب کارواش بد اخم است و مدام غر می زند، زیرلب می گوید که نمی گذارند یک لقمه نان راحت از گلویش پایین برود. اشاره اش به اخطاریه ای است که ماموران دستش داده اند و خواسته اند تکلیف فاضلاب سرگردانش را تا ۱۵ روز دیگر روشن کند. کارواش دار، دست به کمر می گوید اصلا این بساط را جمع می کنم!

می رانیم به سمت خیابان آزادی و بلوار رحمانی و می ایستیم در زمینی که یک گوشه اش کارواش است و بقیه اش در قرق ماشین های لت و پار تعمیری. نهر آبی از لوله ای قطور می خروشد، از میانه این زمین رد می شود و بعد از زیر خیابان می خزد به آن سمت خیابان و می رود پای درختان و فضای سبزمنطقه آزادی. زمین متعلق به ارگانی نظامی است که پساب کارواشش می رود داخل سپتیک. روی کانال فاضلاب را با ورق های آهن پوشانده اند و جوی باریک آب مثل دم موش می رود داخلش. اینجا سیستم تصفیه فاضلاب ندارد اما مجوز کسب دارد، ‌اینجا خبری از بداخمی و غرولند هم نیست. اخطاریه داده می شود، پایش امضا می شود و صاحب کارواش قول می دهد سیستم تصفیه را راه بیاندازد.

آفتاب سرِظهر دانه های عرق را نشانده روی پیشانی مرد کارواش دار و صبرش را کم کرده. تا ماموران محیط زیست را می بیند صدایش را درگلو می اندازد و می گوید از دستتان خسته ام، صبح شهرداری و ظهر محیط زیست! نام سیستم تصفیه فاضلاب را هم که می شنود برآشفته می گوید خیالتان را جمع کنم که دولتی ها دستگاه های تصفیه را وارد کرده اند و می خواهند با این بهانه بفروشند! توپش حسابی پر است، اما نه مجوز دارد و نه سیستم تصفیه. مامورها اخطاریه را می دهند دستش.

گشت های پایش کارواش های اداره کل محیط زیست شهرتهران پر از سوژه است، پر از آدم هایی که کرکره کسب و کار را بالا زده اند، بی مجوز و سبیل به سبیل از بالا تا پایین شهر، ازخیابان های اصلی تا فرعی وکوچه پس کوچه ها را تسخیرکرده اند و واکنش شان به نظارت های قانونی فقط اعتراض است و اعتراض. یکی ازاین کارواش ها در محدوده “کن” حتی حاضر نشد زیر اخطاریه را امضا کند و محیط بان و مامور سبزپوش کظم غیظ کردند که درگیری پیش نیامد. صاحبش حتی مامورها را فرستاد دنبال نخودسیاه  و ادعا کرد سیستم تصفیه فاضلاب دارد آن هم زیر زمین که درش قفل است و بعد از اصرارهای دومامور پرده ای پلاستیکی را کنار زدند و تانکری را نشان دادند که مخزن آب بود ولی می خواستند جای سیستم تصفیه جایش بزنند.

سیستم تصفیه فاضلاب کارواش ها، ‌سیستم بازچرخانی آب است به این نحو که آب حاصل از شست وشوی ماشین ها را تصفیه می کند و آبی پس می دهد که دوباره قابل مصرف است. کارواش دارها اما یا تابه حال اسم آن را نشنیده اند و یا اگر شنیده اند مدعی اند که آب تولیدی این سیستم تصفیه، آب خوبی نیست و روی ماشین ها لک می اندازد. محیط زیستی ها این را اما قبول ندارند و می گویند سیستم اگرسیستم باشد روی هیچ ماشینی لک نمی اندازد و اگر لکی هست نشانه سیستم ناکارآمد تصفیه است.

لجاجت یا تنگدستی؟

درتهران محیط زیست غریب است، غریب تر از آنی که بشود تصورش را کرد. بارِهمه مردم روی دوش محیط زیست و طبیعت این شهرسنگینی می کند اما کمتر کسی پیدا می شود که باری از دوش محیط زیست بردارد ازجمله کارواش ها که آب می بلعند وفاضلاب پس می دهند و تقریبا طلبکار همه اند.

کارشناس محیط زیست شهرتهران که درگشت های پایش استخوان ترکانده وهمه معضلات را از بر است،‌ می گوید بخشی ازمشکل این است که کارواش ها مخصوصا درمناطق فقیرنشین پایتخت مشکلات اقتصادی ومعیشتی دارند و نمی شود به آنها فشارمضاعف آورد برای همین وقتی کار به اخطارمی کشد برای اصلاح خطاها به آنها مهلت داده می شود.

اغلب کارواش ها اما نه فقط آنهایی که کسب وکارشان رونقی ندارد بلکه حتی کارواش های بیا و برو دار شهر، بسختی به رعایت موازین بهداشتی ومحیط زیستی  تن می دهند که نمونه شان واحدهایی است که تاکنون پلمب شده اند.

درتهران مسائل اقتصادی واجتماعی و حتی فرهنگی بدجوری با مسائل زیست محیطی درهم آمیخته که معمولا دست آخر این محیط زیست است که لطمه می بیند. با این که قوانین روشن و واضح است اما بیشتر کارواش ها به راه اندازی سیستم تصفیه فاضلاب  تن نمی دهند و برخی از آنها که تحت فشار محیط زیست سیستمی راه انداخته انداز آن را بی استفاده گذاشته اند. ماده ۴۷ قانون توزیع عادلانه آب تصریح دارد مؤسساتی که آب را به مصارف شهری، صنعتی، معـدنی، دامـداری و… می رسانند موظف به تصفیه آب و رفع فاضلاب هستند.

اما این قانون میان کارواش ها حسابی مهجوراست وعده ای از سرناآگاهی، عده ای هم از سر لجاجت و برخی نیز از سر قلدری میلی به تصفیه پساب خود ندارند. این درحالی است که زهرا صدراعظم نوری، رییس کمیسیون محیط زیست شورای شهرتهران به ما می گوید کارواش هایکی ازمصادیق ایجاد مزاحمت و بی توجهی به موازین بهداشتی ومحیط زیستی هستند که هم مصرف بی رویه آب دارند و هم پساب تولیدی شان آب های زیرزمینی را آلوده می کند، واحدهایی که درصورت ادامه تخلفات، طبق قانون شهرداری ها می توان تعطیلشان کرد.

صدرالدین علی پور،‌ رییس کمیته محیط زیست شهرداری تهران نیز درگفت گو با ما تصریح دارد که حتی براساس قانون اساسی کشور نیز می توان با کارواش ها که آلوده کننده محیط زیست هستند برخورد کرد و آنها را به رعایت موازین زیست محیطی و بازچرخانی آب واداشت.

با وجود این تاکیدات و آن همه قانون رنگ به رنگ اما صنف کارواش (اگر از عده ای شان فاکتور بگیریم) نه به قانون آشنایند و نه میلی به اجرای قانون دارند، وضعیتی که هم سلامت آب های زیرزمینی تهران را تهدید کرده و هم محیط بان پیر گشت پایش اداره محیط زیست تهران را ناامید و خسته ،‌ مردی که درطول مسیر مدام آه می کشد که ای خدا دردمان را به که بگوییم.

 

معمای آب

داستان آب کارواش های تهران، مثنوی صد من کاغذ است. از یک سو آمارها می گوید که ۱۰ درصدشان برای شست و شوی ماشین ها ازآب شرب استفاده می کنند و از سوی دیگر شرکت آب وفاضلاب کشور اعلام می کند که ارائه خدمات به این کارواش‌ها طبق ضوابط واگذاری انشعاب آب درسال‌های قبل صورت گرفته و قطع این خدمت، فقط با اجازه قانون میسر است که چون متاسفانه پیگیری ها به نتیجه نرسیده، همچنان آب شرب دراختیار برخی کارواش ها قرار می گیرد. این درحالی است که پیگیری های جام جم نشان می دهد کارواش ها لااقل آنهایی که در مسیر گشت پایش محیط زیست تهران قرار داشتند آب مصرفی خود را می خرند آن هم به گفته خودشان ازشهرداری که آب چاه های در اختیارش را میان کارواش ها توزیع می کند. صدرالدین علی پور به ما گفت که این چاه ها در اختیار سازمان بوستان هاست ولی درتماس با این سازمان شنیدیم که سازمان بوستان ها چاهی در اختیار ندارد که به کارواش ها بفروشد. جالب این که زهرا صدراعظم نوری می گفت آب مصرفی کارواش ها را باید شرکت آب و فاضلاب تامین کند، ‌درحالی که ما خودمان در برخی کارواش ها دیدیم که برخی شرکت های آبرسانی خصوصی به کارواش ها آب می فروشند.

داستان آبی که به کارواش ها می رسد معمایی است در نوع خودش،‌ داستانی که به انتها می رسد اگر سیستم تصفیه فاضلاب در این واحدهای صنفی مستقر شود و استفاده از فاضلاب تصفیه شده جای  خریدهای مکرر هفتگی آب را بگیرد.

 

مریم خباز

 

زندگی در «هامون» به گل نشست

اینجا از هامون شبحی بیشتر باقی نمانده، اگر توفان ریزگرد‌ها امان بدهد، چشم چیزی جز کویر نمی‌بیند، باورش برای هر تازه‌واردی مشکل است؛ تالابی که سال‌ها سرچشمه زندگی بود، جایش را با بیش از 500هزار هکتار کویر عوض کرده، برای همین سیستان و بلوچستان این روزها بیشتر از هر دیاری در سوگ هامون خاک بر سر می‌ریزد.
اغراق نیست اگر بگوییم ساکنان این منطقه تنها دلخوشی‌شان را از دست داده‌اند، زیرا با خشک‌شدن تالاب نبض زندگی در این منطقه کج‌دار و مریز می‌زند؛ خیلی‌ها کوچ کرده‌اند و آنها نیز که مانده‌اند پای رفتن ندارند یا دندان روی جگر گذاشته و زخم‌هایشان را با خاطرات شیرین گذشته مرهم می‌گذارند به این امید که هامون دوباره جان بگیرد. اما با توجه به این که برخی مسئولان برای گرفتن حقآبه هامون دست روی دست گذاشته‌اند، در این دیار با افراد زیادی می‌توان همکلام شد که با خیال مهاجرت شب را به روز گره می‌زنند، خیالی که در نهایت به خطری برای کشور بدل می‌شود.

هامون امروز هیچ شباهتی به تالاب ندارد، گرد و غبار و خاک همه جا را پوشانده است. در گوشه و کنار آن می‌توان گونه‌های گیاهی غیر‌‌زراعی مانند گز یا خارشتر را دید که با توفان زورآزمایی می‌کنند تا ریشه‌شان در خاک باقی بماند، هر جا که چشم بچرخانی زمین‌های خشک و ترک خورده خود‌نمایی می‌کند، از این که اینجا روزی سفره سومین دریاچه بزرگ کشور پهن بوده هیچ نشانه‌ای نمی‌توان پیدا کرد؛ بجز چند قایق خاک گرفته و پوسیده که یادگار سال‌هایی است که زندگی در تالاب جریان داشته، هرچند باور این که 17 سال است این قایق‌ها برآب سوار نبوده‌اند، آسان نیست، اما بغضی که در گلوی ساکنان روستای «کرق شاجان»، «گز انگوری» و «سندگل» حلقه زده یا اشکی که چشم‌هایشان را تر می‌کند گواهی است بر این حقیقت تلخ.

هامون مادری مهربان بود

قایقی که جلوی خانه یکی از اهالی روستای کرق شاجان افتاده، هر تازه‌واردی را که از گذشته هامون خبر ندارد متعجب می‌کند؛ زیرا در جایی که تا چشم کار می‌کند زمین لم‌یزرع دیده می‌شود، قایق وصله ناجوری است که انگار سوار بر شانه‌های توفان از دور دست‌ها به اینجا آمده است. کنار قایق سگی روی زمین دراز کشیده که چشم از غریبه‌ها بر نمی‌دارد. زمان زیادی نمی‌گذرد که صدای واق واق سگ صاحبخانه را از خانه بیرون می‌کشد مالک، نام صاحب قایق است. او لباس محلی به تن دارد و حدودا 50 ساله به نظر می‌رسد. وقتی می‌فهمد برای تهیه گزارش از وضع تالاب و بومیان منطقه پرس‌وجو می‌کنیم، آه غلیظی می‌کشد و می‌گوید: تا 17 سال پیش که تالاب آب داشت با قایق‌اش به دل تالاب می‌زد، ماهی می‌گرفت، برای دام‌هایش علوفه جمع‌آوری می‌کرد و گاومیش‌هایش نیز در حاشیه تالاب هر روز پروار می‌شدند.

آن‌طور که مالک توضیح می‌دهد، تالاب برای بومیان این منطقه حکم مادری مهربان را داشت که نیاز همه را بدون هیچ چشمداشتی تامین می‌کرد؛ آمارهای منتشر شده در این خصوص نیز مهر تاییدی است بر سخنان مالک، زیرا تا قبل از این که هامون خشک شود براساس گزارش سازمان شیلات، سالانه حدود 15 هزار تن ماهی از هامون برداشت می‌شد، یا آب هامون زمین‌های کشاورزی این منطقه را آن‌قدر حاصلخیز کرده بود که در تاریخ از هامون به عنوان انبار غله ایران یاد می‌کنند. البته به اینها باید هزاران تن علوفه را نیز اضافه کرد که منبع اصلی تغذیه دام‌های اهالی این منطقه بود؛ دام‌هایی مانند گاو سیستانی که تالاب آنها را برای ساکنان هامون حفظ می‌کرد. مرد میانسال ادامه می‌دهد: اما پس از خشک‌شدن هامون، زندگی چهره دیگری از خود به ما نشان داد و کار به جایی رسیده که اکنون برای تامین آب شرب خود نیز دچار مشکل شده‌ایم. زندگی برای مالک و خانواده‌اش مانند اهالی دیگر روستای کرق شاجان این روزها به دشواری سپری می‌شود. تا پیش از خشک شدن تالاب، او بیش از 50 راس دام داشت، اما حالا چهار راس گوسفند بیشتر ندارد که علوفه و آب‌شان را به زحمت تامین می‌کند به همین دلیل، مالک هر روز وقتی آنها را زنده می‌بیند خوشحال می‌شود، خدا را شکر می‌کند و این را به پای خوش‌شانسی خود و خانواده‌اش می‌گذارد.

هامون افسانه شد

داود یکی از پسرهای مالک است که به همراه چهار برادر و خواهر دیگرش در خانه کوچکشان زندگی می‌کنند، هرچندپسرک 14 سال بیشتر ندارد، اما هامون پیش از آن که او به دنیا بیاید جان داد، برای همین داود هیچ خاطره یا تصوری از روزهای زیبای هامون ندارد و جای تعجب نیست که وقتی پدرش از روزهایی می‌گوید که تالاب با ماهیان بزرگ و پرندگانش پذیرای هامون‌نشینان بود، یاد افسانه‌هایی بیفتد که در کتاب‌های داستان می‌توان سراغشان را گرفت.

داود می‌گوید: پدرم می‌گوید چندسال پیش اوضاع و احوال مردم اینجا خیلی خوب بود، چون هامون لبریز از آب، علفزار و نیزار بود و مردم هر وقت می‌خواستند از تالاب ماهی صید می‌کردند یا با شکار پرندگان و فروش آنها در بازار درآمد به دست می‌آوردند، اما هیچ‌کدام ازاین خوبی‌ها برای من، برادر و خواهرهایم باقی نمانده است.

پدر داود از مسئولان می‌خواهد کاری کنند تا دوباره آب در تالاب جریان پیدا کند، زیرا چنانچه وضع به همین روال ادامه پیدا کند روستاییان و عشایر باقیمانده در اطراف هامون ناچار خانه و کاشانه شان را ترک خواهند کرد تا به محلی بروند که دست کم شرایط زندگی برایشان تا این حد دشوار نباشد.

منظور او کم آبی، توفان ریزگردها، بیکاری، نبود مراکز بهداشتی و آموزشی و نبود سوخت مناسب است که عرصه را برساکنان این منطقه تنگ کرده است.

زمین کشاورزی یا شوره‌زار

این داستان غم‌انگیز به روستای کرق شاجان محدود نمی‌شود و در تمام روستاهایی که در حاشیه تالاب هامون قرار دارند شرایط تاسف‌بار است. روستای گز انگوری و سندگل نیز دست‌کمی از کرق شاجان ندارد و بسیاری از اهالی اینجا نیز به دلیل خشک شدن هامون شال و کلاه کرده و به استان‌های همجوار سیستان و بلوچستان رفته‌اند.

محمد یکی از اهالی روستای گز انگوری است. به گفته او، تالاب برکت زندگی آنها بود که با خشک‌شدنش زندگی برای آنها غیرممکن شد. محمد ادامه می‌دهد: زمین‌های کشاورزی‌مان به شوره‌زار تبدیل شده و آبی نیست تا با آن زارعت کنیم. دیگر جوانان روستا شغلی ندارند، برای همین خیلی از آنها برای کارگری به شهرهای اطراف می‌روند یا ناگزیر می‌شوند اجناس قاچاق از افغانستان به ایران بیاورند.

یکی دیگر از اهالی روستا که پسر جوانی است می‌گوید: در روستای ما فقط مدرسه ابتدایی وجود دارد به همین دلیل آنهایی که در مقطع راهنمایی و دبیرستان تحصیل می‌کنند باید به روستاهای اطراف بروند.

زن میانسالی نیز می‌گوید: وقتی تالاب خشک نشده بود خانم‌ها نیز با نی‌هایی که اطراف تالاب رشد می‌کرد، سبد یا حصیر درست می‌کردند و به این طریق کمک حال خانواده بودند، اما این روزها دیگر به زحمت می‌توان حتی برای پخت نان هیزم پیدا کرد.‌این شرایط سبب شده افراد انگشت‌شماری مانند مالک یا محمد در روستاهایشان باقی بمانند؛ افرادی که حاشیه هامون را زادگاهشان می‌دانند و به سرزمین‌شان عشق می‌ورزند، اما شرایط هر روز برای آنها مشکل‌تر می‌شود و افرادی مثل مالک هر روز وعده بهتر شدن شرایط را به خود می‌دهند. سرانجام این وعده‌ها اما، چیزی نیست جز این که یک روز بالاخره خانواده‌ها ناچار به مهاجرت تن می‌دهند و خانه آنها نیز مانند ده‌ها خانه متروکه روستا جایی برای آرام گرفتن شن‌های روان می‌شود.

مسئولان باید برای گرفتن حقآبه هامون تلاش کنند یا دست کم با توسعه فضای سبز و بیابان‌زدایی، زندگی را برای بومیان چنین مناطقی قابل تحمل کنند.

مرگ هامون تهدیدی برای تمام کشور

چنانچه برای احیای تالاب هامون برنامه مناسبی اجرایی نشود یا دست کم برای بومیان منطقه معیشت جایگزینی در نظر گرفته نشود، آنها ناچار به مهاجرت خواهند شد. در چنین شرایطی با توجه به هم مرز بودن این منطقه با افغانستان بعید نیست با خالی شدن منطقه، اتباع افغانستان جای آنها را پر کرده و مرز کشورمان با آنها به کویر محدود شود. باید هشدار داد که به این شکل تمامیت ارضی کشور به خطر خواهد افتاد. به همین دلیل توجه به معیشت اندک جمعیت بومی باقیمانده در اطراف هامون ضروری است.

مهدي آييني

روستا خالی از توجه، روستا خالی از زندگی

مهدی آیینی

مهدی آیینی

روستاهای کشور شرایط مناسبی ندارند. هر روز مسئولان به آمار روستاهای خالی از سکنه اشاره کرده و هشدار می‌دهند سیل مهاجرت از روستاها به کلانشهرها سبب گسترش حاشیه نشینی و بروز آسیب‌های اجتماعی متعدد می‌شود، اما هیچکدام از آنها برای زنده ماندن روستا تلاش نمی‌کنند، در واقع تمام سعی آنها در سخنرانی و برگزاری همایش‌هایی خلاصه می‌شود که هیچ منفعتی برای روستاییان ندارد .

امروز در تقویم، روز روستاست، اما به جز برگزاری همایش و سخنرانی تاکنون چیزی عاید روستاییان نشده، این درحالی است که روستاییان به دلیل مدیریت اشتباه در مسائلی مانند آب و آموزش، این روزها با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم می کنند؛ زیرا منابع آب در کشور به شدت کاهش یافته و زمین های حاصلخیز آنها به زمین های بایر تبدیل شده است،هرچند دراین بین خود کشاورزان نیز بی تقصیر نیستند اما مقصر اصلی را باید کسانی دانست که نتوانستند با آموزش های مناسب چنین آسیبی را به حداقل برسانند.

افزون بر این، سیاست های جاری تاکنون به شکلی بوده که معیشت روستاییان با کشاورزی و دامداری گره خورده است به گونه ای که اگر خللی در این دو عامل پدید بیاید، روستایی ناچار به مهاجرت می شود، باید یادآور شد روستا ظرفیت های دیگری نیز دارد که اگر به آنها پرداخته شود می تواند بخشی از نیازهای روستاییان را برطرف کند، برای نمونه اکنون روستاهای کشور حدود 63 هزار نقطه کشور پراکنده شده و در این میان روستاهای زیادی وجود دارد که می تواند به قطب گردشگری یا صنایع دستی تبدیل شود، اما جاذبه های آنها ندیده گرفته شده و مطرح کردن آنها برای کمتر کسی در اولویت قرار دارد.

دوشنبه گذشته برای دومین بار همایش روز روستا در پایتخت برگزار شد و نمایشگاهی نیز در این ارتباط تا جمعه برپاست، اما نکته اینجاست چنانچه نیت اصلی مسئولان توجه ویژه به روستا و رونق گرفتن این مناطق است باید دست کم چنین همایش و نمایشگاه هایی در روستاهای کشور برگزار شود تا 22 میلیون ایرانی که در این مناطق ساکن هستند به بهبود شرایط روستاها و حمایت مسئولان امیدوار شده و کوچ را تنها راه نجات ندانند.

مهدی آیینی

سهم وزارت جهاد کشاورزی و نیرو در بحران آب

«وضع منابع آبی کشور بحرانی است، به همین دلیل شهروندان باید در مصرف آب صرفه‌جویی کنند.» این توصیه‌ای است که این روزها همه جا به چشم می‌خورد از زیرنویس‌های برنامه‌های تلویزیونی بگیرید تا تابلوهای تبلیغاتی سطح شهر.

دراین که صرفه جویی شهروندان سبب بهبود وضع منابع آبی کشور می شود شکی نیست، اما آنچه این روزها جدی گرفته نمی شود سهم بزرگ مسئولان در بحرانی شدن منابع آبی کشور است که با سهم کوچک شهروندان قابل مقایسه نیست؛ زیرا اگر در کشورمان سالانه حدود 400 میلیارد متر مکعب ریزش جوی داشته باشیم، با توجه به جدی نگرفتن آبخیزداری در کشور، حدود 130 میلیارد مترمکعب از آن برداشت می شود.

از این مقدار آب نیز حدود 30 میلیارد مکعب در شبکه آبرسانی کشور هدر می رود که رسیدگی به آن وظیفه وزارت نیروست.

به این ترتیب حدود یکصد میلیارد مترمکعب آب برای مصرف باقی می ماند. نکته اینجاست که از این مقدار فقط حدود 10 میلیارد مترمکعب صرف مصارف خانگی و صنعتی می شود و قسمت عمده آن یعنی حدود 90 هزار میلیارد متر مکعب در بخش کشاورزی استفاده می شود آن هم با بازده حدود 30 درصد؛ بنابراین می توان نتیجه گرفت که در بخش کشاورزی حدود 60 میلیارد متر مکعب آب هدر می رود.

نکته اینجاست که اگر دقیق تر به فعالیت کشاورزی در کشور توجه کنیم متوجه می شویم صادرات محصولاتی مانند هندوانه و خربزه در این حوزه تهدیدی برای منابع کشور است.

شاید در نگاه اول بتوان این صادرات را کمکی به اقتصاد کشور در نظر گرفت، ولی امروزه باتوجه به محدود شدن منابع آب در جهان، کشورهای موفق به این گونه صادرات به عنوان تهدید نگاه می کنند.

هرچند در تمامی محصولات کشاورزی آب وجود دارد و نمی توان مانع صادرات آنها شد، اما واقعیت اینجاست که برای فاصله گرفتن از جنگ آب باید حساب شده تر عمل کرد.

نکته اینجاست که صادرات این محصولات بیشتر از صادرات آب به کشور زیان می رساند، چون هنگام پرورش این محصولات سموم زیادی نیز به خورد آب های زیر زمینی و خاک کشور می رود، با توجه به این مشکلات صادرات آب به جای این گونه محصولات منطقی تر است.

بنابراین برای برون رفت از بحران آب در کشور، مسئولان باید در کنار فرهنگ سازی برای صرفه جویی شهروندان در مصرف آب، توجه ویژه ای نیز به عملکرد وزارتخانه هایی داشته باشند که با تدبیر و برنامه ریزی می توانند بحران آب را مهار یا حداقل کاهش دهند.

مهدی آیینی – گروه جامعه

منابع آب کشور تشنه مدیریت است

بحران آب در کشور جدی است و در این‌که شهروندان باید در نحوه مصرف آب تجدید نظر کنند، هیچ جای شکی نیست، زیرا در کشورمان 6.3 برابر بیشتر از ظرفیت منابع طبیعی بهره برداری می‌شود. جالب است بدانید که ایرانی‌ها فقط هر سال بیش از 10 میلیارد متر مکعب از آب‌های زیر زمینی برداشت می‌کنند.

این افراط سبب شده 290 سفره زیرزمینی کشور که چند برابر دریاچه ارومیه وسعت دارد، شرایط بحرانی تری از این دریاچه فراموش شده داشته باشد.

بهره برداری از منابع طبیعی درکشورمان آن قدر بی حساب و کتاب انجام شده که کارشناسان بر این باورند که چنانچه همه مردم صرفه جویی را از امروز شروع کنند بیشتر از 40 سال زمان نیاز است تا منابع طبیعی کشور شرایطی مانند 30 سال گذشته پیدا کند.

با این که ناآگاهی شهروندان نقش چشمگیری در بروز چنین شرایطی دارد، اما نباید از سیاست های اشتباه مسئولان نیز غافل شد؛ برای نمونه سند کنونی آب کشور نیاز به بازنگری دارد، زیرا در این سند هیچ توجهی به پتانسیل بارندگی های کشور نشده، نکته اینجاست که حجم بارش های کشورمان سالانه حدود 413 میلیارد مترمکعب است، اما برای استفاده از این مقدار آب در کشور هیچ برنامه ریزی صورت نگرفته، به همین دلیل 70 درصد آن تبخیر می شود، این درحالی است که باید تاکید کرد که حدود 125 میلیون هکتار حوضه آبخیز در کشور وجود دارد و با اجرای عملیات های آبخیزداری در این مناطق می توان سالانه حدود 50 میلیارد مترمکعب آب به دست آورد، اما نکته اینجاست که در کشورمان فقط 25 میلیون هکتار ازحوضه های آبخیز تحت پوشش عملیات آبخیزداری است.

بنابراین باید هشدار دارد همان قدر که شهروندان در صرفه جویی درمصرف آب وظیفه دارند، مسئولان نیز باید برای حفظ منابع طبیعی کشور و استفاده بهینه از آب تلاش کنند، آنها باید در کنار برنامه ریزی برای ظرفیت های جاری و زیرزمینی برنامه مناسبی نیز برای آبخیزداری و کاهش تبخیر آب داشته باشند.

افزون براین باید هنگام اجرای پروژه های صنعتی نیز مطالعات دقیق تری صورت گیرد چون اکنون بیشتر صنایع آب بر کشورمان در مناطقی فعال است که مشکل آب وجود دارد، افزون بر این بیش از یک سوم روستاهای کشور نیز از آب آشامیدنی برخوردار نیستند بنابراین می توان گفت برای رفع این مشکل ها چاره ای جز تغییر نگاه مسئولان وجود ندارد البته این توجه باید دربرنامه های شهری و شهرداری ها نیز دیده شود، چون منطقی نیست در حالی که پایتخت با بحران شدید آب دست و پنجه نرم می کند، فقط برای مثال در دریاچه مصنوعی چیتگر سالانه دو میلیون متر مکعب آب تبخیر شود.

مهدی آیینی – گروه جامعه

بالا